-تاريخ بشر نشان میدهدكه هر گاه قدرتهای حاكم میخواهند جامعهای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار كنند، تلاش میكنند تا روح جامعه را فاسد كنند و براي اين منظور تسهيلات شهوترانی را براي مردم مهيا میكنند.
اقتضای به دست آوردن منافع نامشروع، استفاده از وسایل و ابزار نامشروع و حرام است و این مطلب با نگاهی به عملکرد افراد و -مخصوصا- حکومتهای فاسد، به خوبی قابل فهم است. یک حکومت و حاکم فاسد، سعی میکند تا جایی که ممکن است مردم جامعه را سرگرم هواهای نفسانی و خواستههای غریزی کند تا آنها کاری به مسایل بنیادین و اساسی جامعه نداشته باشند و به این ترتیب، فضای آماده و راحتی برای چپاول مادی و معنوی بوجود آید.
این سیاست را هم اکنون در بسیاری از کشورهای غربی و کشورهایی که مقلد فرهنگ غربی هستند میتوان مشاهده کرد. به بهانهی تفریح و سرگرمی، مردم -و بخصوص جوانان- را مشغول میکنند تا انرژی نهفته در آنان در همین مسیر، تخلیه شود و فطرت حق جوی آنها منحرف گردد. امروزه، یکی از دلایل جذب نخبگان از کشورهای مختلف -و از جمله کشور خودمان- عبارت است از کمبود نیروی انسانیِ حاذق در برخی جوامع غربی؛ چرا که اختلاط، کاباره و پورنوگرافی، هیچ وقت یک جوان را به دانشمندی خلاق و ماهر، تبدیل نمیکند؛ بنابراین مجبورند کمبود نیروی انسانی زبده را از سایر کشورها جبران کنند.
استاد شهید مرتضی مطهری (رحمهالله) در این باره میگوید: «تاريخ بشر نشان میدهدكه هر گاه قدرتهای حاكم میخواهند جامعهای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار كنند، تلاش میكنند تا روح جامعه را فاسد كنند و براي اين منظور تسهيلات شهوترانی را براي مردم مهيا میكنند و آن ها را به شهوترانی ترغيب میكنند. نمونهی عبرتانگيزی از اين شيوه كثيف، فاجعهای بود كه در اسپانيای مسلمان براي مسلمانان اتفاق افتاد.
مسيحيان براي خارجكردن اسپانيا از چنگ مسلمانان، از راه فاسدكردن روحيه و اخلاق جوانان مسلمان واردعمل شدند؛ تا آن جا كه توانستند وسايل لهو لهب و شهوترانی را به سهولت در اختيار مسلمانان قرار دادند و در اين كار تا آن جا پيش رفتند كه حتي سرداران و مقامات دولتي را نيز فريفتند و آنان را آلوده ساختند و به اين ترتيب توانستند عزم، اراده، نيرو ، شجاعت، ايمان و پاكی روحِ مسلمين را از ميان بردارند؛ آن ها را به آدمهايی زبون،ضعيف، شهوتران، شرابخوار و زنباره مبدل كنند و پرواضح است كه غلبه و پيروزي بر چنين مردمی، كار دشواري نيست.»[۱]
سیاست خطرناک و کثیف استعماری که توسط حاکمان وابسته و سرسپرده در کشورهای هدف، اجرا میشد در واقع، برای خلع سلاح مردم مومن و تضعیف روحیه دینی صورت میگرفت تا در نهایت، به صاف کردن جاده برای استعمارگران منجر شود. در منطقهی غرب آسیا، چند حاکم خودفروخته از جمله رضاخان پهلوی در ایران، برای اجرای سیاستهای ضد اسلامی، کار خود را آغاز کردند. رضاخان که تا مدتی پیش، با ژست مذهبی و در قالب دستههای عزاداری -آن هم با پیشانی گِل مالی شده و پای برهنه- خود را بر سرِ زبانها انداخته بود اکنون پرده از باطن واقعی خود برداشته و به جنگ مستقیم با یکی از ضروریات اسلام رفت. در روز هفدهم دی ماه سال ۱۳۱۴ شمسی بود که رضاخان -برای اولین بار- به همراه همسر و دختران بیحجاب خود، در یک مراسم رسمی شرکت و رسما فرمان ممنوعیت حجاب را برای زنان اعلام کرد! وی طی سخنانی خطاب به زنان و دختران، از بیحجابی با عنوان «اعطای آزادی به بانوان» یاد کرد و ممنوعیت حجاب را به منزلهی «فصل جدیدی در زندگی زن ایرانی» اعلام کرد![۲]
البته واقعا هم فصل جدیدی برای زنان به وجود آمد چون اسناد و شواهد تاریخی از اوضاع شرم آور و دردناکی حکایت میکنند که تا قبل از آن تاریخ، سابقه نداشت. « از اين پس، آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانی كه حجاب داشتند راه نمیرفتند. در اتوبوس، زنان با حجاب را راه نميدادند و در معابر، پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهایی كه چادر داشتند با نهايت بیپروایی و بیرحمی فرو گذار نميكردند. حتي بعضی از مأموران بخصوص در شهرها و دهات، زنهايی را كه پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها كشيده و پاره پاره میكردند و اگر زن فرار میكرد او را تا توی خانهاش تعقيب میكردند و به اين هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده، اگر چادر از هر قبيل میديدند پاره پاره میكردند يا به غنيمت میبردند.» [۳]
حکومت وقت، با اجبار از کارمندان می خواست تا جشن کشف حجاب (!) بگیرند و با زنانشان، بیحجاب، در آن شرکت کنند؛ کسی هم جرات اعتراض نداشت. برخی کارمندان، به ترفندی دست زده بودند! آنها زنان بیحجاب را باپول راضی میكردند تا چند ساعت، نقش همسر آنها را بازی کنند! اما افراد معروف و شناخته شده نمیتوانستند چنین کاری را انجام بدهند. تعداد اندکی از مناصب خود استعفا دادند ولی بسیاری از آنها تن به چنین ننگی دادند. صدرالاشراف که وزیر عدلیه در آن زمان بود ازکسانی است که بخاطر پست و مقام، به این ننگ، تن میدهد! اما سرانجام کارش بسیار عبرت انگیز است. وی در خاطراتش مینویسد: «من ناچار شدم و مجلسی در كلوب ايران كه وسعت زياد داشت فراهم كرده و دعوت كردم؛ ولي در خانه من حالت عزا بود. ناچار شب، وقتی عده زياد از اعضا و سايرين آمده بودند خانم من با كراهت با دخترهايم حاضر شدند و از مدعوين پذيرايي شد. اما بعد از مراجعت از آنجا خانم من مريض شد و ديگر از آن خانه بيرون نيامد تا در مدت يك سال بعد، فوت شد و جنازه او بيرون رفت.» [۴]
این موارد، فقط گوشهای از هزاران مصیبتی است که به خاطر قانون کشف حجاب در این مملکت، به وجود آمد و آسیبهای فراوانی از خود به جای گذاشت. در دوران حکومت محمدرضا پهلوی هم همین حجابستیزی وجود داشت تا جایی که اشرف پهلوی -خواهر دوقلوی شاه و زن بدنام و صاحب نفوذ در دربار- گفته بود: «كاری خواهيم كرد كه تا چند سال آينده در كتابخانههای ايران، وقتی كتاب لغتی برداشته شد در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه «چادر» و «حجاب» حذف شده باشد.»[۵]
همین گستاخیها نسبت به حکم قطعی دین پرورگار و موراد مشابه فراوان بود که منجر به انقلاب شکوهمند مردم رشید ایران شد و بساط شاهان فاسد را برچید. پهلویها میخواستند بساط چادر و حجاب را از ایران برچینند اما خودشان برچیده شدند؛ ولی باید توجه کرد که خطر، همچنان باقی است چون همفکران شاهان پهلوی در دنیا بیکار ننشستهاند و اکنون که دستشان از ایران اسلامی، کوتاه شده است با ابزارهای دیگری مثل ماهواره و شبکه های اجتماعی، درصدد القای همان تفکرات پوسیده و مسموم، برای تامین منافع نامشروع خود هستند. باید متوجه بود که امروز هم دشمنان اسلام به دنبال تضعیف عقاید مردم، مخصوصا در زمینهی حجاب و عفاف هستند و این مطلب بر کسی پوشیده نیست. رضاخان به زباله دان تاریخ رفت اما باید مراقب بود تا برخی چیزها مثل فضاهای مجازی، همان تفکر عقبافتادهی او را ترویج نکنند!
پینوشت:
[۱] آشنایی با قرآن ج۱، ص۷۲
[۲] توطئه کشف حجاب
http://www.irdc.ir/fa/calendar/74/default.aspx
[۳] خاطرات صدرالاشراف، ص ۳۰۵
[۴] همان
[۵] مجله زن روز، هفده دی ۱۳۵۶
نظرات
با سلام و احترام مطلب شما در کلوپ سخن آشنا بازنشر و منتشر شد.
http://www.cloob.com/name/sokhanashna