جدایی دین از سیاست، نتیجه فرضیه‌ی سروش در باب وحی

12:23 - 1395/10/30

- یکی از لوازم و نتایج نظر آقای سروش در باب وحی و قرآن کریم «سکولاریسم» است و سکولاریسم هم با روح اسلام و سیره معصومین(علیهم السلام) که حکومت تشکیل دادند سازگاری ندارد.

نتایج نظر سروش

ما در مباحث گذشته[1] به بیان فرضیه‌ی سروش در باب قرآن کریم و نقد آن پرداختیم و به طور مفصل اثبات کردیم سخن او درست نیست و با ظاهر بسیاری از آیات قرآن سازگاری ندارد؛ هم‌چنین برخی از ضروریات اسلام مانند خاتمیت و جاودانگی اسلام را زیر سوال می‌برد. حال به بررسی آثار و نتایج این فرضیه می‌پردازیم:

یکی از آثار و نتایج مهم سخن آقای سروش «سکولاریسم» است که در این نوشتار به نقد و بررسی مبحث خواهیم پرداخت.

معنای سکولاریسم
سكولاريسم بدين معناست که «خدامحورى» به «انسان محورى» تبديل می‌شود و آن‌چه در انسان معيار است، عقل می‌باشد. بنابراين، «اصالت عقل» در فردگرايى، به جاى ارزش‌هاى كليسايى می‌نشیند. مشخصه اين دوره، اولاً: رهايى فرد از قيود و فشارهاى كليساست؛ و ثانياً شكل گرفتن كشورهاى مستقل (State- Nation) است. با تعميق و توسعه اين روند، سكولاريسم مساوى است با نفى حكومت دينى و اعتقاد به بشرى بودن كامل امور سياسى.
بر اساس اين مفاد، دين از شئون دنيوى انسان جداست و اداره اين شئون، اعم از سياسى و اقتصادى به انسان تعلق دارد؛ و انسان بايد در سايه عقل و علم خودش، بدون استمداد از آموزه‌هاى دينى، مناسبات اقتصادى و سياسى جامعه را سامان دهد. از سوى ديگر، سكولاريسم، آرمان‌ها، غايات و ارزش‌های سياسى و اجتماعى بشر را كاملاً دنيوى می‌بیند و از اين رو در راه شناخت اين اهداف و ارزش‌ها و راه وصول به آن‌ها، هيچ نيازى به استمداد و تمسك به دين وجود ندارد.[2]

سروش و سکولاریسیم
كسانیكه حقيقت دين را در تجربه‌ی دينی خلاصه كرده و احكام دينی را تاريخی تصور كرده و از سوی ديگر، داده‌های علوم بشری را (اعم از علوم طبيعی و علوم انسانی) اصل و مبنای زندگی فردی و اجتماعی بشر دانسته‌اند، تحول و پويايی دين را در تبعيت از علم طبیعی دانسته‌اند. بر اساس اين ديدگاه در چالش‌ها و تعارض‌هايی كه ميان دين و علم نمايان می‌شود و در گشودن بن‌بست‌ها و مشكلات نوين جامعه، هميشه بايد دين را دست‌كاری كرد؛ راه‌حل آنان نیز این است که يا حكم و قانون دينی را تعطیل کرد و قانون بشری را به جای آن نشاند، و يا دين را طوری تفسیر کنند که با قانون بشری هماهنگ باشد.

مطابق اين ديدگاه، آگاهانه يا ناخودآگاه قوانين بشری، تا وقتی كه توسط خود بشر نقض نشده‌اند، از قداست و ثبات برخوردارند. روح اين تفكر را «اُمانيسم» تشكيل می‌دهد. يعنی در محاسبات و معاملات مربوط به زندگی بشر، ميل و فهم انسان اصالت دارد و هر امر ديگری، حتی دين و وحی الهی، بايد خود را با آن دو هماهنگ سازد. تفكر غالب و حاكم بر دنيای غرب پس از رنسانس چنين تفكری بوده است و گروهی از روشن‌فكران دينی در جهان اسلام نيز تحت تاثير اين تفكر قرار گرفته آگاهانه و ناآگاهانه از اين انديشه پيروی می‌کنند.[3]

نتيجه‌ای كه بر نظريه‌ی مذكور مترتب می‌گردد، اثبات سكولاريسم، آن هم سكولاريسم حداكثری است، يعنی بر اساس اين نظريه دين در حوزه‌ی حيات اجتماعی و سياسی بشر در عصر حاضر قوانين راه‌گشا و قابل اجرايی ندارد، آن‌چه ثابت و برای عصر جديد قابل استفاده است پيام اصلی دين، يعنی عبادت و پرستش خداوند و حداكثر، اصول اخلاقی كلی است، اما در برنامه‌ريزی و مديريت اجتماعی صرفاً بايد از قوانين بشری استفاده كرد، چرا كه مطابق اين نظريه، آن‌چه در اين حوزه اصل و مبناست، عرف و هنجارهای آن در هر دوره است و آموزه‌ها و احكام دينی، متناسب با اين‌گونه هنجارها تشكيل گرديده است.

سروش نیز از این قبیل افراد است و در آثار خود این مطلب را به بیان‌های مختلف ابراز می‌کند. وی در پايان گفت و گويی درباره‌ی (بسط تجربه نبوی) چنين گفته است: «در حقوق زن، حقوق مرد، ارث، ديانت، قصاص، تمام مجموعه‌ی سياست، حكومت، احكام اجتماعی، خريد و فروش، ازدواج، طلاق و هر چه فقهی است، در واقع كاری كه پيامبر كرد، اين بود كه چيزی كه در آن دوران ظلم خوانده می‌شد، را پس زند و آن چيزی را كه آن موقع عدل ‌دانسته می‌شد را  معرفی كند؛ عدالت و ظلم كاملاً عصری هستند.»[4]
او در کتاب بسط تجربه نبوی مدعی است، همه احکام فقهی و اجتماعی اسلام، چون بر اساس نیازهای همان زمان بوده است و برای اداره همان جامعه، فقط به درد همان مردم می‌خورند و در زمان ما کافی نیست و باید تغییر کنند.[5]

ارزیابی این سخن
همان‌طور که اشاره کردیم سخن آقای سروش در باب وحی و خصوص قرآن کریم به هیچ وجه قابل دفاع نیست و نمی‌توان دلیل قانع‌کننده‌ای بر آن یافت که ما در مطالب گذشته به تفصیل به نقد آن پرداختیم. بلکه سخن درست این است که احکام اجتماعی اسلام نیز مانند عقاید ناب آن، سخن خداوند متعال بوده و هرگز مربوط به زمان خاصی نیست و هرگز نسخ نمی‌شوند و متناسب با ظرفیت بشریت آورده شده‌اند و لازم الاجرا هستند و در اراده جامعه نیز توان و پتانسیل لازم را دارند.
این مطلب به صورت گسترده‌ای در روایات معصومین(علیهم‌السلام) وجود دارد؛ به طور مثال امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی که پیامبران اولوالعزم را بر می‌شمرد فرمود: «... تا این‌که محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و قرآن و شریعت اسلام را آورد، پس حلال او حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت.»[6] هم‌چنین امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: «جدم پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «ای مردم، حلال من، حلال است تا روز قیامت، و حرام من حرام است تا روز قیامت.»[7]

لذا به نظر می‌رسد اگر کسی کمترین آشنایی با اسلام داشته باشد و تعصب و لج‌بازی را کنار بگذارد، بدون شک تصدیق خواهد کرد که روح اسلام با سکولار مخالف است و به هیچ وجه نمی‌توان مسائل سیاسی را از اسلام جدا کرد؛ زیرا در آن صورت بخش عظیمی از اسلام از بین رفته و چیزی از فقه باقی نخواهد ماند. شیهید مطهری(رحمه الله علیه) نیز در این رابطه می‌نویسد: «ما با این نغمه که اسلام خوب است اما به شرط اینکه محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد، در حدود نیم قرن است که آشناییم. این نغمه از ماورای مرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است. بگذارید من این جمله را به زبان ساده‌تر و فارسی‌تر تفسیر کنم تا مقصود گویندگان اصلی آن را بهتر توضیح دهم. معنی آن این است: اسلام تا آن‌جا که در برابر کمونیسم بایستد و جلو آن را بگیرد باید بماند. اما آن‌جا که با منافع غرب تماس دارد باید برود. مقررات عبادی اسلام از نظر مردم مغرب زمین باید باقی باشد تا در مواقع لزوم بتوان مردم را علیه کمونیسم به عنوان یک سیستم الحادی و ضد خدا به حرکت آورد. اما مقررات اجتماعی اسلامی که فلسفه زندگی مردم مسلمان به شمار می رود و مسلمانان با داشتن آن‌ها در مقابل مردم مغرب احساس استقلال و شخصیت می‌کنند و مانع هضم شدن آن‌ها در هاضمه حریص مغرب زمین است باید از میان برود.»[8]

اما در مورد سکولاریسیم هم باید گفت: نقد این تفکر و این‌که اسلام نیز مانند مسیحیت دارای نقایصی است که سکولاریسیم را ترویج دهیم یا خیر؟ در در این مختصر نمی‌گنجد و خودش چند مقاله مفصل می‌خواهد که عزیزان را به مطالعه آنها دعوت می‌کنیم.[9]

در نتیجه: یکی از مهم‌ترین پیامدهای و نتایج فرضیه‌ی دکتر سروش در باب وحی و قرآن کریم، این است که او احکام و مسائل اجتماعی اسلام را حاصل تجربه‌های بیرونی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌داند که بر اساس نیاز و خواست مردم آن زمان بوده است؛ لذا در زمان کنونی کارآمد نیست و باید جامعه را بر اساس نیازهای کنونی سنجید و عقل ما این کار را می‌کند. نتیجه این سخن، این است که دین، در عرصه اجتماعی سخنی برای گفتن ندارد و باید حذف شود، که همان سکولاریسیم است با زبانی دیگر، پس نتیجه سخن او همان جدایی دین و سیاست از یکدیگر است.

______________________________________
پی‌نوشت
[1]. در این مطلب و این مطلب.
[2]. بر گرفته از سایت پرسمان دانشجو.
[3]. نقد نظريه بسط تجربه نبوي، علي رباني گلپايگاني، انتشارات مركز مديريت حوزه‌ي علميه‌ي قم، قم، 1382ش، ص 13 .
[4]. همان.
[5]. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1378، ص 19و 24.
[6]. «حَتَّى جَاءَ مُحَمَّدٌ ص فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»(الکافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش، ج2، ص 17).
[7]. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّهَا النَّاسُ حَلَالِي حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامِي حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، موسسه آل البیت، قم، 1409ق، ج27، ص 169).
[8]. نظام حقوق زن در اسلام، ص88، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1359ش، ص6.
[9]. برای نقد سکولاریسم به این مطالب مراجعه کنید:
1. پایگاه اطلاع رسانی حوزه
2. پرسمان دانشجو
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****