نظریه سروش و دین اسلام

11:04 - 1395/11/06

- یکی از لوازم و نتایج سخن آقای سروش در باب وحی، این است که دین اسلام و قرآن کریم کامل نیست و عرفا و صاحبان کشف و شهود در هر عصری بر آن خواهند افزود. اما این سخن او  با خاتمیت سازگاری ندارد، و لازمه این سخن این است که شخصی که مطلب جدید آورده از پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) بالاتر باشد.

تکامل اسلام

در مطالب گذشته[1] به نقد سخن آقای سروش در مورد قرآن کریم پرداختیم؛ هم‌چنین گفته شد که سخن او نتایج و لوازمی دارد که خود وی نیز به این لوازم ملتزم شده و آن‌ها را قبول دارد. در مطلب قبلی نیز بیان شد که یکی از نتایج مهم سخن او این است که باید سکولاریسیم را بپذیریم و حال آن‌که روح اسلام با سکولار سازگاری ندارد.

در این نوشتار به یکی دیگر از نتایج گفتار او می‌پردازیم:

نفی کامل بودن دین مبین اسلام و پذیرش تکامل تدریجی آن
یکی از نتایجی که آقای سروش بر نظریه خود در باب وحی نبوت مترتب کرده است، استمرار وحی و تکامل تدریجی دین پس از پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) است. وی معتقد است که دین اسلام که محصول تجربه‌های درونی و بیرونی پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) است، در عصر حضرت به کمال مطلوب خود نرسیده و بعد از ایشان توسط مسلمانان ادامه یافت و در آینده نیز استمرار خواهد داشت و حتی آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم [مائده/3] امروز دين شما را كامل كردم.» را به اکمال حداقلی معنا می‌کند.

وی در این زمینه می‌گوید: «... پیامبر به مرور زمان در هر دو تجربه خود(بیرونی و درونی) مجرب‌تر شد و لذا دینش فربه‌تر و کامل‌تر شد. و این دین با چنین سیرت و هویتی تا هنگام رحلت پیامبر اسلام(صلی‌الله‎علیه‌وآله) هم‌چنان در حال کامل‌تر شدن بود؛ و آن آیه کریمه که می‌فرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم[مائده/3] امروز دين شما را كامل كردم.» کمال حداقلی است، نه حداکثری؛ به این معنا که حداقل لازم برای هدایت به مردم داده شده است، اما حداکثر ممکن در تکامل تدریجی و بسط تاریخی بعدی اسلام پدید خواهد آمد.... تجربه باطنی و عارفانه مولوی، غزالی، شبستری، سید حیدر آملی و دیگران هر یک در جای خود چیزی برای گفتن و نمودن و افزودن بر تجارب پیشین دارند... .»[2]

حاصل نظریه
آقای سروش معتقد است: اسلام به حد کمال نهایی خود نرسیده و روند تکاملی خود را در تمام زمینه‌ها ادامه خواهد داد و عارفان و فیلسوفان و هنرمندان بر غنا و تکامل آن خواهند افزود. وی برای به کرسی نشاندن نظر خود این آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم» به اکمال حداقلی برای هدایت مردم معنا می‌کند و معتقد است که اسلام آن زمان، تنها برای مردم آن زمان کامل بود و در زمان‌های بعدی نقایصی دارد که باید به وسیله عرفای جدید برطرف شود.

ارزیابی و نقد
اولا: این سخن او مخالف یکی از ضروریات اسلام است و مخالف نظر تمام فرق اسلامی است، زیرا همه پذیرفتند که اسلام کامل است و دیگر چیزی به عنوان شریعت به آن اضافه نخواهد شد؛ این اعتقاد مسلمین بوده و برگرفته از آیات قرآن کریم است. قرآن کریم پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) را «خاتم الانبیاء» می‌داند و می‌فرماید: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليما [احزاب/40] محمّد، پدر هيچ‌يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزى داناست.» این مطلب با این‌که دین هنوز تکامل پیدا نکرده است و این تکامل ادامه دارد، سازگار نیست؛ زیرا ختم رسل یعنی شریعت و پیام و دستور جدیدی از جانب خداوند برای بشر نخواهد آمد.

ثانیا: این‌که آقای سروش ادعا می‌کند دین اسلام در زمان پیامبر(صلی‌الله‎علیه‌وآله) به کمال مطلوب خود نرسید، بدون دلیل بوده و کاملا نادرست است؛ زیرا لسان آیه به نحوی است که کمال حداکثری از آن فهمیده می‌شود و تفسیر آن به کمال حداقلی بدون دلیل است. در روایات هم این مساله بیان شده و گفته شده دین اسلام دیگر تکاملی نخواهد یافت؛ به طور مثال امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «خداوند متعال قبل از آن‌که پیامبرش را از دنیا ببرد، دین او را کامل کرد و همه آن‌چه را که مردم در باب حلال و حرام و حدود به آن نیاز دارند، در قرآن کریم بیان کرد و در حجه الوداع آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم» را نازل کرد. بنابراین امامت چیزی است که دین به واسطه آن کامل شد. بر این اساس، اگر کسی که فکر کند خدا دین خود را کامل نکرده است، کتاب خدا را رد کرده و کسی که کتاب خدا را رد کند، کافر است.»[3]

ثالثا: کسی بر پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) برتری ندارد: این‌که کسی بتواند بعد از پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) سخنی بهتر از ایشان بیاورد، مستلزم این است که آن شخص که از پیروان پیامبر(صلی‌الله‎علیه‌وآله) محسوب می‌شود، در کمالات علمی و معنوی بر آن حضرت برتری داشته باشند که در نادرستی آن تردیدی وجود ندارد. هم‌چنین این‌که چیز جدید بر اسلام اضافه شود و آن‌را تکامل بخشد، با خاتمیت پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) نیز سازگاری ندارد، زیرا زمانی ایشان خاتم النبین است که دیگر بعد از ایشان شریعت و حکم جدید نیاید.[4]

شاید چیزی که باعث شده سروش چنین سخنی بگوید این باشد که او تکامل مسلمانان در فهم و علم را تکامل دین دانسته است؛ این درست است که مسلمین هر چه زمان جلوتر آمد، قرآن و برخی روایات را بهتر فهمیدند؛ اما این مطلب به معنای تکامل در دین نیست، بلکه همان دستورات و همان آیات دین است که الان با بالا رفتن علم و فهم مسلمین، عمق آن مطالب بیشتر فهمیده می‌شود.[5]

در نتیجه: یکی از لوازم و نتایج سخن آقای سروش در باب وحی، این است که باید بپذیریم دین اسلام و قرآن کریم کامل نیست و به مرور زمان کامل‌تر می‌گردد و عرفا و صاحبان کشف و شهود در هر عصری بر آن خواهند افزود. اما این سخن او درست نیست و با خاتمیت سازگاری ندارد، و لازمه این سخن این است که شخصی که مطلب جدید آورده از پیامبر اکرم(صلی‌الله‎علیه‌وآله) بالاتر باشد که باطل است و احدی تا به حال چنین سخنی را نگفته است.

_________________________________________
پی‌نوشت
[1]. به این مطلب و این مطلب مراجعه کنید.
[2]. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1378، ص 24-28.
[3]. الکافی،شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش، ج1، ص 198.
[4]. وحی نبوی، علی ربانی گلپایگانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1391ش، ص 250.
[5]. همان، ص 260.

نظرات

تصویر ابوعلی
نویسنده ابوعلی در

با عرض سلام و ادب و احترام شاید چنینن برداشتی از این سخنان مد نظر نباشد ولی همه می دانیم که ضمن آنکه اسلام دین کاملی است ولی بسیاری مسائل هست که در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بروز پیدا می کند و این موضوع در احادیث بسیار موثقی آمده است  لذا می بینیم که این اتفاق منافاتی هم با کامل بودن دین اسلام ندارد و نسبت دادن برخی کلمات به این بنده خدا درست نمی باشد.

تصویر محمد فرضی پوریان

با سلام خدمت حضرت عالی و ممنون از اینکه مطلب ما را مطالعه کرده اید.

حقیر متن سخن ایشان را آورده و به هیچ وجه تحریفی در سخن ایشان انجام ندادم؛ یعنی تفسیر نیست، بلکه عین عبارت خود ایشان در آن مقاله است؛ ایشان این سخن را در بیشتر کتب خود دارد، لذا چیزی نیست که به دروغ به ایشان نسبت داده شده باشد.

نکته دوم اینکه آوردن احکام جدید و سخنان جدید در زمان ظهور و ... به معنای تکامل اسلام نیست، بلکه ما معتقدیم که ختم نبوت یعنی هرگز شریعت و حکم جدیدی که پیامبر اکرم(ص) بیان نکرده باشد، نخواهد آمد؛ بلکه تمام شریعت و تمام آنچه را که مردم به آن نیاز خواهند داشت تا روز قیامت را پیامبر اکرم(ص) به امیرالمومنین و آن حضرت نیز به ائمه بعدی تعلیم داد، لذا اگر امام زمان(عج) نیز حکمی را بیان کند و یا مساله جدیدی پیش آید که قبلا نبوده است، حکم جدید نیست، بلکه حکمی است که پیامبر اکرم(ص) در همان زمان به آنها تعلیم داده است و الان زمان آن رسیده و حضرت آن را بیان و تفسیر میکند.

لذا آمدن حکم جدید در زمان ظهور، به معنای این نیست که آن حکم را پیامبر اکرم(ص) بیان نکرده است که باعث تکمیل شریعت و آوردن حکم جدید شود، بلکه ما معتقدیم ختم نبوت یعنی اینکه بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ حکم جدید و هیچ مساله جدید نخواهد آمد که حکم آن توسط حضرت بیان نشده باشد و لو به صورت رمز گونه و به اهلش.

تصویر ابوعلی
نویسنده ابوعلی در

با عرض سلام مجدد منظور  این حقیر نیز تحریف یا تغییر نبوده است لیکن این فرد دیدگاهی را ارائه می دهد که مبنای نظری افراد واقعاً مادی و غربی مانند پوپر و امثالهم است همان گونه که در حقوق بشر مواردی یافت می شود که هیچ ربطی به مصلحت جامعه بر مبنای وحی موجود نیست و متاسفانه بر اساس غرایض رو به رشد جامعه بشری شکل گرفته است لذاست که اطلاع رسانی شما در این زمینه جای بسی تقدیر دارد که قلم از بیان آن قاصر است بسیار خوشحال می شوم که به وبگاه عالی نیوز هم سری بزنید و ما را از دیدگاه خود مطلع فرمایید

تصویر بهمنیار
نویسنده بهمنیار در

یکی نیست به این آقای سروش بگوید طبق گفته شما اگر در صدر اسلام دین اسلام کامل نبوده و به حد کمال نهایی خود نرسیده و ناقص بوده چطور عرفا و فیلسوفان در طول تاریخ هزاران ساله می توانند از یک دین ناقص چیزهایی بیاموزند که بتوانند بعدها با خواندن یک دین ناقص همان دین را کامل کنند مگر اینکه استغفرالله بگویند به ما هم وحی میشود و نبوت به وسیله بعضی انسان های دیگر ادامه دارد و سخنان آنها هم مثل سخنان پیامبر (ص) نزد خدا یکسان است و دوما در تاریخ هیچ کدام از عارفان همچون مولوی، غزالی، شبستری، سید حیدر آملی و دیگران همچین ادعایی نکرده اند که بگویند سخنان ما روند تکاملی دین خداست و در یک کلام اصلا چطور میشود با داشتن یک شی ء ناقص یک شی ء کامل ساخت؟؟؟ و در آخر اینکه برای اینکه مسئله بهتر روشن شود مثالی می زنم به طور مثال اگر کسی یک کتاب را ناقص بخواند اگر هزاران سال هم بگذرد و کسان دیگری بیایند هر چقدر هم تلاش کنند نخواهند توانست ادامه کتابی را که ناقص بوده را به درستی تکمیل کنند چون متن اولیه کتاب به صورت ناقص خوانده شده و یاد گرفته شده هر چه زمان بگذرد قطعا مابقی کتاب ناقص تر نوشته خواهد شد و چیزی نمی گذرد که کل نوشته های کتاب تحریف می شود یا از بین می رود چون هر کسی به طریق خودش کتاب ناقص را تکمیل میکند پس آن کتاب هیچ زمانی کامل نمی شود و آقای سروش هم باید بداند کتاب خدا نقایص و عیبی ندارد بلکه عیب از مسلمان بودن خودش است جای شهید استاد مطهری خالی تا جواب این تفکرات پوچ را بدهد یادمه من کتابهای استاد مطهری را می خواندم همان زمان عده ای چپی به استاد گفته بودند جهان و موجودات و هستی تصادفی بوجود آمده اند و ایشان در یکی از کتاب هایشان در جواب آن توده ای می فرمایند : (نقل به مضمون البته جوابشان تا جائی که یادمه توضیحش تقریبا این جملات بود) چطور میشود دنیایی که به صورت تصادفی خلق شده اینک کسی مثل شما بیاید و بگوید سخن من درست است و تصادفی نیست چون اگر دنیا و انسان و موجودات تصادفی خلق شده اند پس تصادفی هم حرف می زنند و تصادفی هم فکر می کنند و تصادفی هم غذا می خورند و مگر میشود از یک دنیایی که به صورت تصادفی خلق شده شب و روز به این دقت بوجود بیاید و یا تولد انسان با این حساب و کتاب بسیار دقیق و ظریف از رحم مادر بوجود بیاید

تصویر ابوعلی
نویسنده ابوعلی در

احسن

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 5 =
*****