- یکی از شاخههای علم فقه الحدیث، شناخت تعارضهای بین اخبار و روایات و راه حل آن است البته این گرایش تخصصی علم حدیث تنها مربوط به شیعیان نیست.
در مقدمه کتاب تهذیبالاحکام، شیخ طوسی(قدسسره) انگیزه خود را از تألیف کتاب اینگونه ذکر کرده است که یکی از دوستانشان نگرانیهایی درباره تعارض بین احادیث داشته و این مسئله را موجب طعنه زدن دیگران به مذهب تشیع دانسته است و از شیخ طوسی میخواهد که کتابی حدیثی با رفع تعارضات و دوگانگیها در مفهوم احادیث بنگارد. این مطلب سبب ایجاد شبهه و حتی فتنه انگیزی برخی شده است. در این یادداشت بعد از بیان و پاسخ به شبهه، به طور خلاصه به نحوه برخورد علما! با احادیث متعارض میپردازیم.
متن شبهه: اعتراف شیخ طوسی به تناقض و تضاد در کل احادیث شیعه
یکی از دوستان در مورد احادیث اصحاب ما با من مذاکره کرده و اختلاف و تباین و منافات و تضادی که در آنها وجود دارد را به طوری بیان کرده که هر حدیثی، حدیث دیگری در تضاد با آن وجود دارد و حدیثی را نمیتوان یافت که دارای تضاد نباشد و در مقابل هر حدیث، روایتی وجود دارد که با آن در منافات است و مخالفان ما به همین خاطر بزرگترین طعنهها را متوجه مذهب ما کردهاند!
الف) پاسخ به شبهه
۱- گفته یک دوست یا اعتراف شیخ طوسی
همچنانکه در متن شبهه، پرسشگر مطرح کرده است؛ یکی از دوستان شیخ طوسی چنین مطلبی را بیان کرده و گفتهی دوستانهی فردی با این عالم بزرگ تشیع را نباید اعتراف شیخ طوسی دانست.
۲- چاشنی اغراق
البته دوست شیخ طوسی کلامش خالی از اغراق نیست. با اندک توجهی میتوان دانست که مطلب به آن داغیها هم نیست. مثلاً آیا کسی دیده یا شنیده حدیثی را که نماز صبح را سه یا چهار رکعت بیان کرده باشد؟ یا کجا و کدام حدیث از شیعه هست که شرک را بپذیرد یا نبوت حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) را قبول نداشته باشد. اگر مطلبی که دوست شیخ طوسی ادعا کرده صددرصد و بیاغراق بود؛ میبایست در موضوعاتی اساسی مثل توحید، نبوت، امامت و معاد یا در وجوب نماز و روزه و حج و زکات نیز احادیث متعارض و دوگانهای داشته باشیم؛ در حالی که چنین نیست.
۳- در ادامه
آن دوست، برای حل این مشکل و رفع دغده ذهنیاش راهکار ارائه داده و از مؤلف درخواست میکند تا شرحی استدلالی بر کتاب مقنعه شیخ مفید بنویسد و در آن علاوه بر ذکر مستندات قطعی هر مسئله و احادیث مشهور، احادیث متعارض نیز بیاورد و شیوه رفع ناسازگاری این احادیث با یکدیگر و تأویل آنها یا وجوه ضعف احادیث متعارض بیان شود. متأسفانه پرسشگر یا بهتر بگوییم فتنهگر ادامه سخن دوست شیخ را نیاورده تا معلوم شود حتی آن دوست مؤلف، خودش چه عقیدهای دارد.
۴- سبب تألیف کتاب التهذیب
باز میبینیم که این دغدغه سبب تألیف کتابی شده است به نام: تهذيب الأحكام که از جمله کتب اربعه شیعه به شمار میرود و در آن شیخ طوسی(قدسسره) به خواسته رفیقش عمل کرده است. آیا این خود گواه راهکار داشتن حل تعارضات نیست؟ آیا باز جا دارد فتنه انگیزان وجود تعارض را دلیل بی اعتباری حدیث شیعه و خالی بودن دست شیعه از حدیث بدانند؟
ب) تعارض و حلّ آن
یکی از شاخههای فقهالحدیث، شناسایی تعارض روایات و آگاهی از روش حل آن تعارضهاست. از طرفی از جمله لوازم و شروط اجتهاد نیز فهم محل اختلاف روایات است و از فتوا دادن بدون درنظر داشتن اختلافات روایات نهی شده است.[۱]
صبحی صالح این علم را اینگونه تعریف کرده: «آن علمی است که بحث میکند از احادیثی که ظاهر آنها متناقض است و نمیتوان آنها را با یکدیگر جمع کرد. اما به وسیله قید زدن حدیث مطلق، یا با تخصیص زدن حدیث عام یا غیره میتوان اختلاف را حل کرد.»[۲] بنا بر این تعریف، بحث اختلاف در ظاهر احادیث مطرح است و راه حل برای حل این اختلافها وجود دارد.
از عصر ائمه(علیهمالسلام) کتابهایی برای بیان مفهوم اختلاف حدیث و راهکارهای حل آن نگارش یافته است؛ از جمله کتابهایی که یونس بن عبدالرحمان و محمد بن ابی عمیر نگاشتهاند.[۳] هیچ متخصصی با توجه به این علم، بیان نکرده که کلیه احادیث قابل استفاده نیست؛ بلکه از گذشتههای دور تا کنون راه حل تعارض بین احادیث مطرح بوده و از آن راه حلها استفاده میشده است.
ج) مخصوص شیعه نیست
علمای شیعه از عصر ائمه - همچنانکه بیان شد- تا کنون کتابهایی را برای حل تعارض و اختلاف اخبار و روایت نوشتهاند؛ مانند شیخ طوسی(قدسسره). اما این تألیفات تنها مخصوص شیعیان نبوده و علمای اهل سنت نیز به این موضوع و تألیف کتاب در آن موضوع پرداختهاند؛ برخی از آنها عبارتند از: اختلاف الحدیث نوشته ابنادریس شافعی، تأویل مختلف الحدیث نوشته ابنقتیبه دینوری، تهذیب الآثار نگاشته ابنجریر طبری، غنیة الملتمس و ایضاح الملتبس از خطیب بغدادی و...
همگی اینها همچنانکه از نام کتابها بر میآید بیانگر وجود احادیث متعارض در بین احادیث اهل سنت نیز است.
د) عوامل اختلاف احادیث
علما برای حل اختلاف احادیث باید ابتدا عوامل اختلاف پیداکردن را بیابند. در آن صورت حل اختلاف بسیار ساده و بیان حکم ممکن میشود. آن عوامل عبارتند از: نسخ، از میان رفتن پاره ای قرائن، استنساخ و نحوه کتابت، وضع و جعل، اختلاف حالات مردم از نظر جهل و نسیان و مراتب و درجات، تفاوت شرایط زمانی و مکانی، احکام ولایی پیامبر و ائمه(علیهمالسلام)، نقل به معنا، تقیّه، بیان و تشریح تدریجی، از بین رفتن برخی از احادیث، سوء فهم احادیث، تقطیع روایات، احادیث مدرج.[۴]
شناخت این عوامل و راه حل اختلاف در روایات مخصوص مجتهدین و علمی بسیار تخصصی است؛ توضیح آن نیازمند کتابها و مقالات مختلف است. ولی تنها کافیست مخاطب و افرادی که با این شبهه روبرو میشوند بدانند که این اختلاف ناشی از یکسری عواملی است که راه حل آن نیز از قرنها مطرح بوده و به آن عمل میشده است.
کلام آخر
بسیار کوته بینی و سطحی نگری است که انسانی بدون بررسی همه جانبه یک موضوع کاملاً تخصصی و با فهمی بسیار اندک از تنها چند خط مقدمه یک کتاب، ادعایی چنین بزرگ بگیرد و تمام احادیث شیعه را بیاعتبار بداند. در انتها چنین ادعایی را اعتراف شیخ طوسی(قدسسره) به شمار آورد. کجای چنین کاری صحیح است؟
پینوشت
[۱] مختلف الحدیث بین الفقهاء و المحدثین، حماد، نافذ حسین، دارالوفاء، بیروت، ۱۴۱۴ق، ص ۸۴ و ۸۵.
[۲] صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، ذوی القربی، قم، ۱۳۸۶، ص۱۰۹.
[۳] الذریعة الی تصانیف الشیعة، آغابزرگ طهرانی، محمدمحسن، مطبعه الغری، نجف، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص ۳۶۱.
[۴] رک: الرافد في علم الأصول، السيد منير السيد عدنان القطيفي، مكتب آية الله العظمى السيد السيستاني، نجف، ١٤١٤ق، ج۱، ص۲۵-۲۹.
نظرات
لطفا دو مثال برای تعرض بیان کنید
با سلام و احترام قبل از بیان ذکر نمونه ای از احادیث متعارض باید به این موضوع توجه داشته باشید که این موضوع یکی از باب های اجتهادی مباحث فقهی و دینی است که نیاز به کنکاش اجتهادی دارد از این رو صرف نقل و مشاهده روایت برای کسانی که تخصص لازم و علمی را ندارند کافی نیست و چه بسا مشکل زا نیز باشد توجه به این موضوع ضروری است که در کتب روایی ما دو دسته روایات وجود دارد، در قسمت اول روایاتی است که قائل به استقلال دختر در ازدواج و تصمیم گیری درباره آن است و در مقابل آن روایاتی وجود دارد که اذن پدر را شرط دانسته است، فقها با بررسی هر دو دسته از روایات به این نتیجه رسیده اند که رضایت پدر و دختر( با هم) در امر ازدواج دختر شرط است، و فرقی هم بین عقد موقت با دائم نیست، یعنی اگر چه پدر نمی تواند دختر را بدون رضایتش به عقد کسی در آورد ولی دختر هم حق ندارد بدون اذن پدر ازدواج کند.باید توجه داشت که اگرچه آگاهی از روایاتی که به عنوان دلیل حکم فقهی در کتب روایی ذکر شده است، خالی از فائده نیست،
نکته مهم: اما استنباط احکام شرعی از منابع آن، کار متخصصان و مجتهدان علوم اسلامی است و به این سادگی نمی توان با دیدن روایتی به جواز یا عدم جواز چیزی، حکم کرد. پس انسانهایی که به این مقدار از توان نرسیده اند یا باید احتیاط کنند یا از مرجعی تقلید کنند و بر اساس دیدگاههای کارشناسی او زندگی خود را تنظیم نمایند.(اسلام کوئست. نت)
نمونه ای از احادیث متعارض را ذکر می کنیم
روایت اول: ضلاء از امام باقر(ع) است که میفرمایند «الْمَرْأَهُ الَّتِی قَدْ مَلَکَتْ نَفْسَهَا غَیْرُ السَّفِیهَهِ وَ لَا الْمُوَلَّى عَلَیْهَا، تَزْوِیجُهَا بِغَیْرِ وَلِیٍّ جَائِزٌ؛ زنی که مالک خودش است، غیر سفیه بوده و کسی ولایت او را به دست ندارد، چنین زنی اگر بدون اذن ولی ازدواج کند جایز است. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 391)
روایت دوم: در نمونه روایی دیگر شاهد هستیم که به صراحت، امر ازدواج دختر را در اختیار پدر می داند، از جمله این روایات، حدیث امام صادق (ع) که می فرماید: " دختر بکری که پدرش زنده است، باید با اذن پدرش ازدواج کند. " أَبِی مَرْیَمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَذْرَاءُ الَّتِی لَهَا أَبٌ لَا تَتَزَوَّجُ مُتْعَةً إِلَّا بِإِذْنِ أَبِیهَا" ، صدوق، محمد بن علی،منلایحضرهالفقیه، ج 3 ،ص 461،دفتر انتشارات اسلامی، قم،1413.