اخلاق بدون خدا!

10:49 - 1395/11/24

- کسانی که می خواهند اخلاق را در زندگی خود پیاده کنند، به دین نیاز دارند و بدون داشتن دین اخلاق ناقص است و زمینه کمال انسانی را فراهم نمی کند.

رابطه دین و اخلاق

انسان ها به گونه ای خلق شده اند که قابلیت تغییر در آنها وجود دارد و می توانند با شکوفایی استعدادهای درونی خود به قرب الهی که کمال انسانی هر فرد محسوب می شوند، نائل آیند و یا اینکه با دفن کردن فطرت خود، پله های سقوط را طی کرده و به اسفل السافلین سقوط کنند. انبیاء(علیهم السلام) نیز آمده اند تا با تعالیم خود بشر را نسبت به داشته های درونی خود آگاه سازند [1] و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) ساختن مکارم اخلاقی را برای بشر هدف بعثت خود بیان فرمودند.[2]
یکی از علومی که دستور العمل های کلی را برای خوب زیستن مورد بررسی قرار می دهد، علم اخلاق است. علمی که در دو بخش ملکات نفسانی و رفتار انسانی خلاصه می شود. یعنی انسان باید چگونه باشد و چگونه رفتار کند تا به اخلاق آراسته شود و اخلاق در جان او رسوخ کند.
اما مهم تر از آن مساله رابطه اخلاق و دین است. آیا میان این دو ارتباطی هست و یا اینکه این دو از یکدیگر جدا هستند؟ نتیجه این بحث در آنجا ظاهر می شود که آیا بدون خدا هم می توان با اخلاق بود و یا اینکه اعتقاد به خداست که اخلاق را به همراه دارد و به تعبیر داستایوسکی: «اگر خدا نباشد، هر كاری مجاز است.» [3]

رابطه دین و اخلاق
میان دین و اخلاق دو نوع رابطه تباین و اتحاد فرض می شود، در اینجا توضیح مختصری پیرامون هر کدام می دهیم.
1- تباین: طبق این نظریه دين امری مربوط به رابطه انسان با خداست؛ اما اخلاق بيانگر روابط آدميان با يكديگر است. 
برخی چون نیچه پا را فراتر گذاشته و دین را مانعی برای اخلاق دانسته اند. او می گوید: «وابستگی اخلاق به دين احتمالاً به محو اخلاق می انجامد، زيرا با فرو ريختن باورهای دينی، اخلاق هم فرو می پاشد.» [4]
2- اتحاد: از نگاه مشهور انديشمندان مسلمان، دين عبارت است از «مجموعه‌ ای از عقايد، اخلاق و احكام كه خداوند به‌ منظور هدايت مردمان و تأمين سعادت دنيوی و اخروی آنان به پيامبران وحی نموده است». بنابراين قلمرو اخلاق جدای از قلمرو دين نيست؛ بلكه جزئی از مجموعه گسترده دين به‌ حساب می آيد. اگر دين را به درختی تشبيه كنيم، عقايد همان ريشه‌ های دين است؛ اخلاق تنه آن را تشكيل می دهد؛ و احكام، شاخ و برگ آن را می سازد.
روشن است كه رابطه تنه درخت با خود درخت، رابطه دو چيز مستقل و متباين نيست؛ تنه درخت جزئی از كل درخت به‌ حساب می آيد. به‌ عبارت‌ ديگر، رابطه دين و اخلاق، بر اساس اين تلقی اسلامی از دين، از نوع عموم و خصوص مطلق است؛ مانند رابطه دو دايره كوچك و بزرگ كه دايره كوچک در درون دايره بزرگ قرار گرفته باشد. طبيعی است كه در‌ اين‌ صورت همه اعضای مجموعه دايره كوچک، عضوی از مجموعه دايره بزرگ نيز شمرده می شوند.[5]
در پاسخ به کسانی که اخلاق را از دین جدا می دانند و معنویت بدون خدا را مطرح می کنند، باید گفت چند دلیل مهم برای نیازمندی اخلاق به دین وجود دارد.

دلائل نیاز اخلاق به دین
1- مشخص کردن ارزش های اخلاقی توسط دین

وقتی می خواهيم ببينيم چه كاری خوب است و چه کاری بد، در اين مسئله بحث می شود كه خوبی و بدی كارها را از كجا بشناسيم؟ حدود و مرزهايش چيست؟ چه كاری با چه شرايطی خوب است و با چه شرايطی بد می شود؟ چه كسی بايد اينها را تعيين كند؟
باید اذعان داشت که اخلاق، در اينجا وابسته و نيازمند به دين است، يعنی به كمك وحی الهی می توانيم ارزش‌ های رفتاری و حدود كارها را مشخص كنيم و تبيين نماييم كه چه كاری ارزش اخلاقی دارد و برعكس، چه كاری ضد اخلاق است.

2- تعیین هدف ارزش های اخلاقی
ارزش رفتارهای اخلاقی به اهداف آنهاست. برای رسیدن به اهداف مقدس، بايد كارهايی را انجام داد كه ما را به آن اهداف مقدس برساند، و اينجاست كه ارزش‌های اخلاقی، پديد می آيند. با توجه به اين نكته، گفته می شود كه بالاترین هدف برای انسان رسيدن به قرب الهی است، و ارزش رفتارهای اخلاقی، از آنجا ناشی می شود كه زمينه تقرب به خدا را فراهم می آورند.
بر اين اساس وابستگی اخلاق به دين چنين تبيين می شود كه در دين، خداوند شناخته می شود و به‌ عنوان هدف تكاملی انسان معرفی می گردد، و از اينجا ارزش‌ های اخلاقی پديد می آيند؛ يعنی اگر دين نبود و اين آموزه‌ ها را برای ما ثابت نمی كرد، اصلاً ارزش‌ های اخلاقی پايه و مايه‌ ای نداشت. خلاصه آنکه دین، هدف والای ارزش‌ های اخلاقی را تعيين می نمايد.

3- ضمانت اجرايی ارزش‌ های اخلاقی
بسياری از انسان ها، تا تشويق يا تنبيهی در کار نباشد، چندان رغبتی به انجام كارهای خوب و ترک كارهای بد از خود نشان نمی دهند. بنابر اين می توان گفت كه بدون دين و برخی آموزه‌ های دينی، همچون اعتقاد به عدالت الهی، وجود معاد و حسابرسی به اعمال بندگان، اكثريت مردم چندان التزامی به اصول و ارزش‌ های اخلاقی نخواهند داشت.
بی ترديد در‌ اين‌ زمينه نيز دين می تواند با ارائه تضمين‌ های لازم و بيان تأثيرات و فوايد دنيوی و اخروی افعال اخلاقی، انسان ها را به سمت عمل به ارزش‌ های اخلاقی سوق دهد.
به تعبیر آیت الله مصباح: «نمی توان گفت كسی كه به خدا و قيامت اعتقاد ندارد، نمی تواند هيچ مكتب اخلاقی ای را بپذيرد. بنابراين نمی توان اصل امكان تحقق اخلاق سكولار را نفی كرد. اشكالی اگر هست در بينش فلسفی و جهان‌ بينی آنهاست. به‌عبارت‌ ديگر، بدون دين نيز می توان يك اخلاق حداقلی داشت، همان‌ طور كه در جوامع غربی مشاهده می كنيم؛ اما اخلاق حداكثری و اخلاقی كه انسان را به كمال نهايی برساند، بدون دين امكان‌ پذير نيست.» [6]

نتیجه: هرچند بدون دین هم می توان اخلاق را در زندگی خود پیاده کرد، ولی با توجه به دلائل ذکر شده اخلاق نیازمند دین است و در قالب دین، اخلاق معنا می شود و اصولا یکی از نتایج و ثمرات دینداری را می توان اخلاق نامید.

_________________
پی نوشت:

[1]. يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ، نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 1، ص5، ناشر: مشهور، مكان چاپ: ايران، قم‏.
[2]. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،‏ ج 16، ص 210، باب 9 مكارم أخلاقه و سيره و سننه صلى الله عليه و آله و ما أدبه الله تعالى به. ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، مكان چاپ: بيروت‏، سال چاپ: 1403 ق‏.
[3]. کتابخانه مدرسه فقاهت.
[4]. فلسفة دين، جان هاسپرز، ترجمه مرکز مطالعات و تحقيقات اسلامی، ص80.
[5]. سایت آیت الله مصباح یزدی.
[6]. همان.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 7 =
*****