اسلام دین رحمت، نه خشونت

10:42 - 1395/12/04

- اسلام دین فطرت است، لذا گاهی مهرورزی دارد و گاهی هم خشم و هر دو عین رحمت است، چون هم مهر و هم قهر موجود در دین به صلاح اجتماع انسانی است.

رحمت اسلامی

خداوند متعال در قرآن کریم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و معجزه ی جاویدش به رحمت یاد کرد و فرمود: «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ [انبیاء/107] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.»
و در مورد آخرین کتاب آسمانی می فرماید: «وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ [نحل/64] ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی؛ و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان می‌ آورند.» و کم نیستند از این قبیل آیات که از قرآن به عنوان رحمت یاد کرده است.
اگر پیامبری و کتاب آسمانی اش رحمت اند، در نتیجه دینی را هم که از طرف خدا برای انسان ها آورده است، چیزی جزء رحمت نیست.

اجرای حدود در اسلام
ممکن است اشکالی به ذهن انسان بیاید و آن اینکه اگر از دینی به عنوان رحمت یاد می شود، پس چرا در آن احکام و حدودی وجود دارد که بوی خشونت از آن بر می خیزد؟
به عنوان نمونه جهاد ابتدایی که می تواند مصداق خشونت طلبی باشد و یا بریدن دست دزد و وجود اعدام و سنگسار برای کسانی که مستحق آن هستند و اجرای حدودی از این قبیل که شاید انسان را نسبت به احکام اسلام بدبین کند. آیا اجرای این حدود عقلانی ست و می توان با وجود چنین احکامی در اسلام، آن را دین رحمت نامید؟

اسلام دین رحمت
هیچگاه نباید احکام و دستورات دین را جزیی و بخشی نگریست، بلکه باید به احکام، بالاخص احکام جزایی، نگاهی کلی داشت و آن را با منفعت عامه مردم در نظر گرفت. مسلما کسی که مرتکب جرمی شد، مجازات را برای خود نمی پسندد. ولی عدم مجازات او آسیب جدی به پیکره اجتماع وارد می سازد و در اینجا مصحلت جامعه بر خواسته های فردی و شخصی مقدم می شود.
اگر می گوییم اسلام دین رحمت است، نه اینکه فقط برای عده ای رحمت باشد و برای عده ای غصب. رحمت بودن اسلام در متن جامعه پیاده می شود، هر چند به ضرر برخی ها تمام شود. همانگونه که قرآن کتاب هدایت است، ولی برای ظالمین مایه خسران و زیان است. قرآن در این باره می فرماید: «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا [اسراء/82] و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌ افزاید.» احکام اسلام هم از این قبیل است یعنی برای ظالمین مایه خسران و ضرر است.
اما در پاسخ به اشکالات بالا، هر بخش را باید جداگانه مورد بررسی قرار داد. مثلا پاسخ به کیفر گناهان جنسی با پاسخ به اجرای حد در دزد، متفاوت است و پاسخ ایندو با پاسخ به خشونت طلبی اسلام در جهاد ابتدایی متفاوت است و لیکن وجه جامع و جواب کلی به همه ی این اشکالات را به طور خلاصه از قول شهید مطهری بیان می کنیم که می فرماید:
«... محبت صرفا رعایت خواسته ها و میل ها نیست. و گذشته از این که عبارت است از رعایت خیر و سعادت و مصلحت طرف و گذشته از این که مصلحت فرد، به تنهایی نمی تواند مقیاس باشد، باید مصلحت جمع در نظر گرفته شود. اساسا مساله انسان دوستی، به معنای انسانیت دوستی است.
از این جا معلوم می شود که دوستی و دوست داشتن انسانها، این نیست که از همه چیز قطع نظر کنیم و فقط دوست داشته باشیم، این منطق غلطی است. آن محبت منطقی است که در جاهایی هم توام با خشونت باشد. در جایی هم با جهادها و مبارزه ها با کشتن انسان هایی که خار راه انسانیت اند، همراه باشد.
اسلام دینی است که معتقد است که مراحل و مراتبی می رسد که مجرم را جز تنبیه عملی، چیز دیگری تنبیه نمی کند و از کار زشت باز نمی دارد؛ اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند همه موارد جای خشونت و سخت گیری است.[1]

انگیزه و هدف از کیفرهای اسلامی
1. جلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم یا دیگران، از راه ترس و وحشتی که کیفر دادن ایجاد می کند. به همین جهت می توان این گونه مجازات ها را (تنبیه) نامید.
2. تشفی و تسلی خاطر ستمدیده و این در مواردی است که گناه از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
3. وجود قانون های جزایی برای تربیت بزهکاران و برقراری نظم در جامعه، ضروری و لازم است و هیچ چیز دیگری نمی تواند جانشین آن گردد. این که شماری می گویند: به جای کیفر دادن باید انسان بزهکار را تربیت کرد و به جای زندان باید دار التادیب ایجاد کرد، یک مغالطه است.
تربیت و ایجاد دار التادیب لازم است. تربیت درست از بزهکاری ها می کاهد. همچنان که نابسامانی های اجتماعی، یکی از علت ها و انگیزه های بزهکاری ها به شمار می آید و در برابر، با برقراری نظام های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی درست نیز، از بزهکاری ها کاسته می شود. ولی هیچ یک از اینها، جای یکدیگر را نمی گیرند. نه تربیت و نه نظام های عادلانه جانشین کیفرها نمی شود. همچنین کیفرها نیز نمی توانند جانشین تربیت درست و نظام اجتماعی سالم گردند.»[2]

نتیجه: اگر اجرای حدود در اسلام تعطیل شود، چراغ سبز برای بزهکاران روشن می شود که مانعی برای کارهای خود نمی بینند و لذا هیچگاه دین منفعت فردی را فدای مصحلت عمومی نمی کند و بنابر این برای حفظ و پایداری جامعه این عضو فاسد را از اجتماع قطع می کند که عین رحمت است. همانطور که پزشک برای عدم سرایت عضو ناکارآمد و فاسد در بدن به بقیه اعضاء آن را قطع می کند و دور می اندازد و چنین دور انداختنی، لطف به بیمار و بقیه اعضای اوست.

__________________
پی نوشت:
[1]. پایگاه جامع استاد شهید مطهری.
[2]. همان.
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 12 =
*****