اصول و قواعد و ضوابط مدیریت

15:56 - 1395/12/02

مدیریت برنامه ای است که بر طبق آن انسان مجبور میشود که برای یک ادارہ یا خانه تلاش بیشتری انجام بدھد و یک مسؤلیت را به عھدہ خود بگیرد و از نظر دیگر خود انسان به این طرف تمایل داشته و تلاش کند و دست یابد.

اصول و قواعد و ضوابط مدیریت

مدیریت؛ یعنى مجموعه‌اى از آگاهی‌هاى شکل یافته جهت ایجاد هماهنگى در یک سازمان براى بارورى بهتر برنامه‌ها و نیل به هدف‌هاى مطلوب.[1]
احادیثی که در این نوشتار به عنوان شاهد و دلیل آورده می‌شوند، دارای همین عناوین‌ هستند؛ لذا برخى، مدیریت اسلامى را چنین تعریف کرده‌اند: مدیریتى که زمینه رشد انسان به سوى «خدا» باشد.[2]
در تعریف اخلاق مدیریت باید گفت: «اخلاق مدیریت، عبارت است از ملکات نفسانى انسان، [3]از آن جهت که اداره امور جمعى از انسان‌ها را در نیل به اهداف معین، عهده‌دار است».[4]
اصول اخلاق مدیریت‏
منظور از اصول، عناوین بارز اخلاقى است که هر یک در موفقیت و سعادت مدیر و مجموعه تحت فرمان او، نقش کلیدى دارند و پایبندى به آنها ضرورى است؛ چنان‌که بی‌اعتنایى به هر یک، ارزش مدیر و مجموعه را در نظر دیگران کاهش داده، به آنها لطمه وارد می‌کند.[5] مهم‌ترین اصول اخلاق مدیریت به شرح زیر است.
1. قدرت روحى
‏منظور از قدرت روحى، همان «شرح صدر» است؛ یعنی وسعت روح و بلندى فکر و گسترش افق عقل آدمى.[6] با توجّه به این معنا کسى که داراى ظرفیت روحى و افق فکرى وسیع بوده، سینه‌اش در سایه لطف خداوند براى پذیرش حقّ و تحمّل مشکلات گشاده باشد و گنجایش لازم را براى دریافت علم، قدرت، خوشى، ناخوشى و... داشته باشد، از نعمت شرح صدر بهره‌مند است.[7] شرح صدر، آمادگى روحى انسان براى پذیرش حقّ است، به طورى که هر مطلب و پیشنهاد حقّى را بپذیرد و در برابر هر اعتقاد صحیحى تسلیم گردد. در مقابل شرح صدر، «ضیق صدر» و «سنگدلى» قرار دارد که نشانه عدم آمادگى روحى انسان براى پذیرش حق است.[8]
شرح صدر، یک ضرورت برای مدیریت است؛‏ زیرا مدیریت و رهبرى، با مشکلات توان‌فرسا عجین است؛ کسانى می‌توانند عهده‌دار مسئولیّتى در اجتماع گردند، که قدرت تحمّل پیشنهادها، انتقادها و ناملایمات و مشکلات را داشته باشند.
آیات قرآنى و زندگى پیامبران الهى بیان می‌کنند که شرح صدر از لوازم رهبرى و مدیریت انبیاى الهى بوده و آن بزرگواران رسالت خود را با برخوردارى از شرح صدر، قدرت روحى و دریا دلى به انجام رسانده‌اند. حضرت موسى(ع) پس از آن‌که از جانب خداوند براى نجات قوم بنى اسرائیل مأموریت یافت، گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لى‏ صَدْرى‏»؛[9]پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن.
قرآن کریم این نعمت بزرگ را به رسول خدا(ص) یادآور می‌شود: «الَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ».[10]
امام علی(ع) نیز شرح صدر را ابزار ضرورى مدیریت دانسته، می‌فرماید: «ابزار ریاست، سعه صدر است».[11] و انسان محروم از آن‌را در انجام وظایف ناکام می‌داند و می‌فرماید: «کسى که سینه‌اش تنگ باشد، توان اداى حق [و انجام وظایف] را ندارد». [12]
2. وجدان کارى‏
دست پر قدرت آفرینش، گوهر گرانبها و صادقى را در درون آدمى تعبیه کرده که از آن به «وجدان» تعبیر می‌شود.[13] این نیرو، ناشناخته، ولى محسوس است
 «وجدان»، آدمى را پس از انجام کار، مورد بازخواست قرار می‌دهد تا سره را از ناسره بازشناسد، بر کارهاى نیکو بیفزاید و از زشتی‌ها دست شوید و منظور از «وجدان کارى»، در کوتاه‌ترین و زیباترین کلام، خوب و دقیق و کامل انجام دادن کار است.[14]
3. انضباط ادارى‏
«انضباط» به معناى سامان گرفتن، نظم داشتن، ترتیب، درستى، آراستگى و عدم هرج و مرج به کار رفته است.[15] و منظور از «انضباط ادارى»؛ رعایت قوانین، مقررات، آیین‌نامه‌ها، بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌هاى ادارى است[16]
و برخى نمودهاى آن عبارت است از: حضور به موقع در محل کار، ترک نکردن محل کار بدون اطلاع مافوق، حضور به موقع در جلسات، پرهیز از اتلاف وقت، رعایت سلسله مراتب ادارى، انجام به موقع وظایف محوّله، بالا بردن کارآیى سازمان، استفاده صحیح از اموال.
روحیه نظم‌پذیری؛ از راه تربیت صحیح و ایجاد ارزش‌هاى خاص اخلاقى، وجدان کار و حس انجام وظیفه در کارکنان ایجاد می‌شود و راه را براى رعایت قوانین و مقررات ادارى و حس انجام کار و بالا بردن کارآیى فرد و سازمان، هموار می‌سازد.[17]
4. تغافل
تغافل و چشم‌پوشى؛[18] یکى از روش‌هاى قابل توجه در تربیت است و در بخش‌هاى مختلف زندگى از اهمیت بالایى برخوردار است، همچنین از عوامل مهم جذب و حفظ نیروها به حساب می‌آید. تغافل و چشم‌پوشى از این جهت موجب جذب و سازندگى کارگزاران می‌گردد که آبرو و کرامت آنها را حفظ می‌کند و حریمى را که میان مدیر و زیر دست وجود دارد نگه می‌دارد.
5. قدرشناسى و ارج‌گزارى‏
آدمى با راهنمایى فطرت و دین و خرد، درمی‌یابد که قدردانى و سپاس‌گزارى از کسانى که به او نیکى کرده‌اند، لازم و ضرورى است و هر چه نعمت و خدمت و خوبى بهتر و بیشتر باشد، قدردانى بیشترى را می‌طلبد، چنان‌که جایگاه احسان کننده نیز در کیفیت سپاس‌گویى مؤثّر است.
امام سجاد(ع) می‌فرماید: «روز قیامت، خداوند از یکى از بندگانش می‌پرسد؛ آیا سپاس فلانى را گفتى؟ پاسخ می‌دهد: خدایا! من سپاس تو را به جاى آوردم. خداوند می‌فرماید؛ چون شکر او را به‌جا نیاوردى، سپاس مرا نیز نگفته‌اى! سپس امام(ع) فرمود: «شاکرترین شما نسبت به خدا، سپاس‌گزارترینتان نسبت به مردم است».[19]

نتیجه
بحثی که نمودیم از آن می تونیم نتیجه بگیریم که مدیریت یک کار عادی نیست بلکه این یک امر خیلی مھم است که برای آنھا دین مبین اسلام قواعد و ضوابط مشخص نمودہ کہ رعایت آن لازم و ضروری می باشد تا انسان کار خود را بنحو احسن به پایان برساند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
[1] عسکریان، مصطفى، سازمان و مدیریت آموزش و پرورش، ص 91، تهران، امیرکبیر، 1391ش.
[2] تقوی، سیدرضا، نگرشى بر مدیریت اسلامى، ص 20، قم، سازمان تبلیغات اسلامى‏، 1368ش؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندى، مصطفى‏، اخلاق مدیریت، ص 15، قم، کوثر غدیر، 1382ش.
[3] ر.ک: «معنای اخلاق صنفی»، سؤال 49688.
[4] مرکز تحقیقات اسلامی، الهامى نیا، على اصغر، اخلاق فرماندهى و مدیریت، ص 12، قم.
[5] اخلاق مدیریت، ص 23.
[6] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 434 – 435، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7] ر.ک: راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، واژه «شرح»، ص 449، بیروت، دمشق، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[8] ر.ک: «تفاوت شرح صدر با شرح قلب»، سؤال 31219.
[9] شرح، 1: «آیا سینه‌ات را [به نورى از سوى خود] گشاده نکردیم؟».
[10] الَةُ الرُّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، مصحح، صبحی صالح، حکمت 176، ص 501، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[11] کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج ‏1، ص 278، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.
[12] ر.ک: «تفاوت وجدان با فطرت»، سؤال ۳۲۳۳۸.
[13] ر.ک: جعفرى، محمدتقى، وجدان، ص 12 – 13، تهران، انتشارات اسلامى؛ اخلاق مدیریت، ص 38.
[14]  اخلاق مدیریت، ص 39.
[15] لغت‌نامه دهخدا، واژه «انضباط»؛ البته با توجه به این‌که وزن «انفعال» در علم صرف به معناى پذیرش اثر فعل است، انضباط به معناى «نظم‌پذیرى» است.
[16] اخلاق مدیریت، ص 46.
[17] ر. ک: کاظمى، بابک، مدیریت امور کارکنان، ص 136 – 138، تهران، مرکز آموزش دولتى، 1370ش.
[18] ر.ک: «تغافل و اقسام آن»، سؤال 36465.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 99، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****