اشکالی بی اساس بر برهان نظم

16:41 - 1395/12/08

-یکی از اشکالات به برهان نظم این است که هرگز نمی توان، بدون بررسی وجود نظم در عوالم دیگر، حکم به احسن بودن نظم در این عالم کرد. در پاسخ باید گفت: همین که بپذیریم نظمی هست و لو جزئی برای حکم به وجود ناظم کافیست.

اشکال بر برهان نظم

یکی از ساده‌ترین براهین اثبات خداوند متعال، برهان نظم است که در عین اتقان، بهترین تبیین را بر وجود ماوراء الطبیعه و یک ناظم دارای شعور، ارائه می‌دهد. البته هر یک از دانشمندان غربی و اسلامی تقریرهای مختلف و متعددی از این برهان ارائه کرده‌اند.

بزرگترین اندیشمند معاصر اسلامی، حضرت آیت الله سبحانی، برهان نظم را با چهار تقریر مختلف ارائه کرده‌ است که به یک نمونه آن اشاره می‌کنیم، سپس یکی از اشکالاتی که بر این برهان وارد شده را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم.

تقریر برهان نظم
در جهان هستی تا آن‌جا که عقل و دانش آدمی از آن پرده برداشته، چیزی جز نظم و انسجام وجود ندارد، به طوری که در سراسر جهان، سنن و قوانین دقیق حکم‌ فرماست، بی‌تردید این نظم شگرف و قوانین دقیق، هرگز بدون یک ناظم با شعور تحقق پیدا نمی‌کند؛ چرا که فطرت آدمی حکم می‌کند هر جا نظمی وجود دارد، باید ناظمی با شعور وجود داشته باشد، تا این نظم را ایجاد کرده باشد. بنابراین این جهان دارای یک ناظم هوشمند است.[1]

اشکال
یکی از اشکالاتی که به این برهان وارد کرده‌اند این است که می‌گویند: این مدعا که قطعات عالم منتظم و به زیباترین وجه ممکن در کنار هم چیده شده و ما شاهد زیباترین تصویر از جهان هستیم، ادعایی بی‌پایه و اساس است. کسی می‌تواند دیوان شعر حافظ را برترین دیوان غزل بداند که دیوان دیگر شعرا را دیده و مقایسه کرده باشد. ما که جهان‌های دیگر را ندیده‌ایم؛ پس چگونه به برتر بودن نظم این جهان حکم می‌کنیم.

نکته مهم:
هیچ کسی در وجود نظم در اجزای این جهان هستی، شک و تردیدی ندارد و با اثبات نظم در کل جهان، اساسا اشکال ندیدن جهان دیگر، مرتفع می‌گردد، یعنی اصلا ما نیازی به تکرار و مشاهده همه عالم و کرات دیگر نداریم، همین که بپذیریم در روی زمین نظمی وجود دارد و لو جزئی، عقل و فطرت انسان حکم می‌کند که همین نظم باید ناظم داشته باشد، چرا که ماهیت نظم با تصادف در تضاد و تعارض است و نمی‌شود که تصادفی، همه چیز به صورت منظم و هماهنگ در کنار هم چیده شوند به گونه‌ای که هر یک در ارتباط و پیوند با یکدیگر باشند.

وقتی به اجزاء این هستی از خردترین ذرات مادی گرفته تا ستارگان و کهکشان‌ها، دریاها و انسان‌ها ...  که در دسترس و قابل تجربه هستند، می‌نگریم، مجموعه‌ای منظم را درمی‌یابیم که با هماهنگی شگرفی در جهت هدفی همکاری دارند.

بنابراین در پاسخ این اشکال می‌گوییم: نصف برهان نظم، تجربی است و نصف دیگر آن فلسفی و عقلی است. آن مقدار که تجربی است این است که بگوییم در این جهانی که داریم زندگی می‌کنیم آیا نظم وجود دارد یا خیر؟ سپس اگر گفتیم نظمی وجود دارد، عقل و فطرت آدمی بر اساس قانون فطری «علیت» می‌گوید باید ناظمی خارج از مجموعه وجود داشته باشد که دارای علم و شعور است و او این نظم را ایجاد کرده باشد.

این در حالی است که اگر به جهان پیرامون خود که بنگریم، در همین حدی که خود می‌بینیم و حدود 80 سال زندگی می‌کنیم، آیا نظمی وجود دارد یا خیر؟ آیا در این شب و روز و آمدن سال و فصول و ... نظمی وجود دارد یا خیر؟ آیا در علم فیزیک و شیمی و ریاضیات و ... نظم وجود دارد یا خیر؟ به نظر می‌رسد اگر کسی این نظم را انکار کند، واقعیت را انکار کرده است، چون خلاف واقع است و در حدود 80 سال، همه این امور تکرار می شود که دال بر وجود یک نظم طبیعی بین این امور است.

حال می‌گوییم اگر پذیرفتیم که در جهان هستی و لو به صورت جزئی، نظمی وجود داشته باشد، عقل و فطرت آدمی به وسط آمده و از ما ناظم این نظم را طلب می‌کند و می‌گوید چون نظم وجود دارد، پس حتما ناظمی هم هست. بنابراین ما نیازی نداریم که کرات دیگر و عوالم دیگر را تجربه کنیم، بلکه همین مقدار که در اطراف خود نظم را بیابیم برای حکم به وجود ناظم کافیست.
نکته دوم اینکه ما نمی‌خواهیم بگوییم این جهان دارای بهترین نظم ممکن است، همین مقدار که بپذیریم دارای نظم است و لو اندک، برای حکم به وجود ناظم کافیست.

لایپ نیز، فیلسوف آلمانی نیز در این رابطه می‌گوید: «بخش‌های جهان، چنان به یکدیدگر مربوط و متصل است که ممکن نیست در یک جزء تغییری حاصل گردد، جز این‌که طنینی در کل عالم اندازد، حتی از افتادن درختی، تمام ذرات خردی که جهان از آن ترکیب شده، بدون استثنا اثر می‌پذیرد.»[2]

بنابراین این اصل که در کل مجموعه عالم هستی، یک نظم یک‌پارچه و همگون حاکم است و همه اجزای جهان، بهم پیوسته و مرتبط و هماهنگ هستند، به هیچ وجه قابل انکار و رد نیست و با پذیرش این اصل دیگر ضرورتی برای دیدن و تجربه عوالم دیگر وجود ندارد، زیرا مجموعه‌های منظم همین جهان، مورد نظر و استدلال است و همین نظم موجود، بر وجود ناظمی ذی شعور و باکفایت دلالت می‌کند.
_______________________________________
پی‌نوشت
[1]. الالهیات، جعفر سبحانی، موسسه سیدالشهدا، قم، ج1، ص21-32.
[2]. منادولوژی(مقدمه و شرح از بوتو و دیگران) لایب نیس، ترجمه یحی مهدوی، انتشارات خوارزمی-تهران، 1375، ص55.

* برای مطالعه بیشتر:

مجموعه آثار شهید مطهری،ج1 و .4
جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، نشر اسراء.

 

نظرات

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

سلام علیکم

برای کانال اندیشه برتر آماده شد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****