- دین و خدا محوری، به عنوان ریشه اخلاق، حد و مرز نمی شناسد و در همه جا انسان را ملزم به رعایت اصول اخلاقی مینماید؛ برخلاف خود محوری، که انجام دادن رذایل اخلاقی در خارج از محدوده خود پرستی، اجتناب ناپذیر است.
یکی از مسائل مهم، در مباحث اخلاقی آن است که آیا ریشه اخلاق، خدا محوری است؟ یا خود محوری؟ به تعبیر دیگر آیا بدون داشتن دین، و تنها با تکیه بر محوریت انسانیت، میتوان فضایل اخلاقی را رعایت نمود؟ افرادی که نظریه دوم را پذیرفتهاند، برای اثبات مدعای خویش به جوامعی استشهاد میکنند که از دروغ، نفاق، تزوير، دزدی، خيانت و... پرهيز می كنند و در عین حال غیر مذهبی هم هستند. لذا گفتهاند، پس میتوان بدون داشتن ايمان و صرفا با تکیه بر انسانیت، اخلاق را رعایت نمود.
برای تشخیص قول حق، باید بدانیم که سه نوع خود پرستی داریم.
انواع خود پرستی
الف: خود شخصی
این نگاه، مربوط به اشخاصی است که صرفا به خود توجه میکنند و هیچ اعتنایی به دیگران ندارند. این دسته در زندگی خود، دایرهای کشیدهاند، که خودشان در داخل آن، و دیگران، بيرون از آن هستند و لذا همه چيز را براى خودشان مىخواهند و برای تأمین این هدف، دست به انواع و اقسام رذایل اخلاقی میزنند.
ب: خود خانوادگى
این نگاه، مربوط به افرادی است که «خود» شان در حد خانواده توسه پیدا کرده و فقط در محیط خانه، فضایل اخلاقی را رعایت میکنند، در خانواده، مرد عادلى است، گذشت و فداكارى دارد، به بچه هاى خود خيانت نمیكند، به آنها دروغ نمى گويد و... ولى همين اشخاص، چون همه چیز را براى خانواده خود مى خواهد. تمام صفات رذيله ناشى از خودپرستى و افعال غیر اخلاقی مانند، دروغ گویی، ظلم، تهمت، اختلاس، قتل نفس و... را برای تأمین منافع خانواده، انجام میدهد. چنین افرادی هم خود پرست هستند، منتها این خود پرستی بزرگتر شده است.
آیا میتوان چنین افرادی را، انسان اخلاقی دانست؟ آیا میتوان سارقینی را که بعد از عمل سرقت، اموال مسروقه را عادلانه بین خود، تقسیم می نمایند، افرادی آراسته به فضیلت اخلاقی دانست؟
ج: خود ملی
این نگاه مربوط به اشخاصی است که افراد ملتش را مانند افراد خانواده خود میداند و خود پرستی او توسعه بیشتری پیدا نموده، و «در واقع براى شخص خودش دزد نيست، براى شخص خودش دروغ نمى گويد، براى شخص خودش ظلم نمى كند، براى شخص خودش خونريزى نمى كند، براى شخص خودش يكى از سيّئات اخلاقى را مرتكب نمى شود، ولى اين «شخص» و به عبارت ديگر خودش بزرگ تر شده است، خودش شده «خود» ملت. آن وقتى كه پاى آن روح ملى دروغ به ميان مى آيد تمام سيّئات اخلاقى ناشى از خودپرستى (با دايرهاى وسيعتر) از او سر مى زند. اينكه ما مى بينيم امروز، فرد نسبت به فرد ظلم نمى كند ولى ملتها بدترين اقسام ظلم را نسبت به ملل ديگر مى كنند و اين را هم قبح نمى دانند، ناشى از همين فكر است.» [1]
آیا میتوان چنین افردی را که خون ملتهای مستضعف را در شیشه میکنند و انواع و اقسام ظلمها، جنایتها، استعمارها و... را نسبت به ملتهای دیگر، انجام میدهند، انسانهایی اخلاقی دانست؟
مصداق بارز چنین افرادی دولتهای مستکبر و در رأس آنان دولت آمریکاست که حرفهای به ظاهر خوش و زیبا در رابطه مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق بشر و... میزند، ولی خود انواع و اقسام ترورها و کشت و کشتارها و نقض حقوق بشر را نسبت به مسلمانان روا میدارد. حق تعالی در شأن چنین افرادی میفرماید:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام [بقره/204] و از مردم، كسی هست كه تو را از گفتار دل فريب خود به شگفت آرد (تا از دروغ به متاع دنيا رسد) و خدا را به راستى نيّت خود گواه گيرد، حال آنكه اين كس بدترين دشمن (اسلام) است.»
خیلی روشن است که در هر سه نوع خود پرستی، رذایل اخلاقی وجود دارد و نمی توان خود محوری و انسانیت را ملاک ریشه رعایت اصول اخلاقی دانست، زیرا با تکیه بر انسانیت، رذایل اخلاقی ریشه کن نمیشود. [2]
حال باید دید رعایت اخلاق با پشتوانه خدامحوری چگونه است؟
خدا محوری، مبناى فضايل اخلاقى
پشتوانه اخلاق، و مفاهیمی مانند حق، عدالت، صلح، عفت، تقوا، معنويت، راستى، وفای به عهد، صداقت، امانت داری، و... خدا محوری است و اگر ایمان نباشد، اخلاق مثل اسکناس بدون پشتوانه است. در دين اسلام، فضايل اخلاقى مرز ندارد، و اخلاق دينى، دين دار و غير دين دار نمى شناسد. به عنوان نمونه:
الف: ظلم را نسبت به غیر مسلمان هم جایز نمیداند. قائل به رعایت عدالت است ولو بر ضرر شخص باشد.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبين [نساء/135] اى اهل ايمان، نگهدار عدالت باشيد و براى خدا گواهى دهيد هر چند بر ضرر خود يا پدر و مادر و خويشان شما باشد.»
ب: در جریان فتح مکه، وقتی مسلمين مى خواهند وارد شهر بشوند، علی رغم تمام مصیبتها و شکنجهها، دشمنیهای مشرکین مکه نسبت به آنان، قرآن چنين دستور مى دهد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون [مائده/8] اى اهل ايمان، براى خدا پايدار و استوار بوده و به عدالت و راستى و درستى گواه باشيد، و البته شما را نبايد عداوت گروهى بر آن دارد كه از راه عدل بيرون رويد، عدالت كنيد كه به تقوا نزديكتر (از هر عمل) است، و از خدا بترسيد، كه البته خدا به هر چه مى كنيد، آگاه است.»
ج: پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیانی زیبا میفرمایند: «ثَلاثٌ لَيسَ لاَحَدِ النّاسِ فيهِ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَينِ مُسلِما كانَ اَؤ كافِرا وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ اَو كافِرا وُ الاَمانَةُ اِلى مُسلِمٍ كانَ اَؤ كافِرا [3] سه چيز است كه ترك آن براى هيچ كس جايز نيست: نيكى به پدر و مادر مسلمان باشند يا كافر، وفاى به عهد با مسلمان يا كافر و اداى امانت به مسلمان يا كافر.»
د: در جریان جنگ صفین، وقتی سپاه معاویه، لشگریان امیرالمومنین (صلوات الله علیه) را از درسترسی به شریعه فرات منع کردند، یاران امام، با رشادت و فداکاری، شریعه فرات را از تصرف دشمن آزاد نمودند، ولی به فرموده امام، مقابله به مثل ننمودند و مروت و مردانگی را به عنوان یک صفت اخلاقی، رعایت نمودند و دشمن را از دسترسی به آب منع ننمودند. [4]
از این نمونه ها، فراوان در آموزه های دینی وجود دارد که به بخشی از آن ها اشاره شد.
نتیجه
اگر صرفا انسانیت و خود محوری ریشه اخلاق باشد، انجام دادن رذایل اخلاقی در خارج از محدوده خودپرستی، اجتناب ناپذیر است، در حالی که دین و خدا محوری، به عنوان ریشه اخلاق، حد و مرز نمی شناسد و در همه جا انسان را ملزم به رعایت اصول اخلاقی مینماید.
______________________
پی نوشت:
[1]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج22، ص 513، انتشارات صدار، چاپ سوم، 1377 ش.
[2]. برای اطلاع بیشتر ر. ک مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج22، صص 511 الی 515، انتشارات صدار، چاپ سوم، 1377 ش.
[3]. پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة، ص 416، دنياى دانش، تهران.
[4]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج32، ص 433، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق.