برخی از ناآگاهی به اصول دین اسلام، تلاش کرده اند با برداشت اشتباه از قرآن، جایگاه زنان را در دین اسلام پایین تر از مردان جلوه دهند و به گونه ای تلقین کنند که اسلام برای زنان ارزشی قائل نیست، حال آن که این برداشت با اصول اساسی اسلام هم خوانی ندارد.
بعث رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در دورانی محقق شد که ارزش زن به حدی پایین بود که از حقوق ابتدائی خویش نیز محروم بود و جامعه، به او به عنوان یک کالا مینگریست. از این رو قرآن مجید تلاش کرد، ارزش زن را به او برگرداند و او را در رتبه مردان قرار دهد؛ به همین خاطر در آیات متعددی به این نکته اشاره میکند که در مسائل ارزشی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، و هر دو میتوانند به سعادت ابدی دست یابند آن چنان که خداوند متعال میفرماید: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً[نساء/124] و هر كس از زن و مرد كارهاى شايسته كند، به شرطى كه ايمان داشته باشد، به بهشت داخل مى شود و حتى به اندازه هسته خرما ستم نمى بيند.»
با وجود تأکیدات فراوانی که در آیات قرآن و احادیث در مورد جایگاه زن آمده است، گروهی تلاش کردهاند دین اسلام را به عنوان دینی معرفی کنند که مخالف زنان است و کتک زدن زنان را جایز میداند و برای ادعای خویش به این آیه قرآن متوسل شدهاند که میفرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرا[نساء/34] مردان سرپرست زنانند به خاطر برتریی كه خدا بعضى را بر بعضى دیگر داده است و به خاطر آنچه از اموال خود (در تأمين زنان) خرج كرده اند، پس زنان شايسته زنانى هستند كه فرمانبر هستند و در غیاب شوهر حافظ حقوق شوهر هستند، زنانى كه از عصيان آنها مى ترسيد پندشان دهيد و در خوابگاهها از آنها جدايى كنيد و آنها را بزنيد و اگر اطاعت كردند بر آنها ستم نکنید كه خدا بزرگوار و بزرگ منزلت است.»
در مقام پاسخ به این شبهه لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
نکته اول: با رجوع به روایاتی که در تفسیر این آیه آمده است، به این نکته راه می یابیم که منظور از زدن، زدن با مسواک است.[1] و به همین خاطر فقها گفتهاند: «زدن باید به گونهای باشد که خونآلود نشود و عضوی را نشکند و اثری به جا نگذارد.»[2] و الا اگر جراحتی بر زن وارد شود، مرد موظف است دیه آن را بدهد.
نکته دوم: با قرائت يك آيه از قرآن يا رؤيت يك حديث، نمی توان حكم كلی دين را تحصيل كرد. يعنی برداشت و تلقی از آيات و روايات، به اين آسانی نيست كه كسی با خواندن يك آيه از قرآن بگويد حكم دين، همين است. زيرا آيات الهی در قرآن به آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن و مانند آن قابل تقسيم است و گستره علوم دينی و قرآنی، فهم كتاب و سنت را بسيار عميق تر از ادراك ظاهر می کند، به همین خاطر از یک بخش از این آیه نمیتوان حکم کلی دین را استنباط کرد و به صورت مطلق حکم کرد که زدن زن جایز است.
نکته سوم: باید پرسید هدف از این زدن چیست؟ با رجوع به قوانین اسلام به این نکته راه مییابیم که هدف از زدن، تأدیب شخصی است که حق فرد دیگری را ضایع کرده است، زیرا بنا بر عقد و پیوندی که بین زن و شوهر بسته شده است، هر کدام حقوق و وظایفی در مقابل یکدیگر دارند، و یکی از حقوقی که مرد بر گردن زن دارد، این است که زن به وظایف اختصاصی که در مقابل شوهرش دارد عمل کند؛ ولی اگر زن به وظیفه خویش عمل نکرد، در این صورت مرد، حق دارد برای گرفتن حق خویش، به این آیه از قرآن عمل کند. در حقیقت این حکم از آن رو توسط شارع جعل شده است که نیاز جنسی مرد در خانه تأمین شود، زیرا اگر نیاز جنسی مرد در خانه پاسخ داده نشود، وی به جامعه روی می آورد، و این کار زمینه فساد در جامعه را ایجاد می کند، و سبب از هم پاشیده شدن کانون خانواده می گردد.
پس هدف از این زدن، آن است که کانون خانوده که بنا بر آیه قرآن محل مودت و مهربانی است[3] و به خاطر نادیده گرفتن حق مرد توسط زن از این حالت خارج شده است، دوباره به حالت مهربانی و مودت برگردد. اکنون با توجه به این توضحیات، اگر زدن با شدت همراه باشد، نه تنها این هدف را تأمین نمیکند، بلکه بنیاد خانواده را نیز از هم متلاشی خواهد کرد که مبغوضترین حلال الهی است.[4]
جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه مانند پخت و پز، شستن ظروف، بچه دارى و ... سر باز زند، شارع مقدس، هیچ حقى براى مرد قرار نداده است. در حقیقت هدف از این عمل، نهی از منکری است که زن انجام داده و هدف از آن تأدیب زن است، نه این که مرد برای انتقام از زن این کار را انجام دهد.
نکته چهارم: اینکه این حکم، بعد از نشوز زن ــ و نادیده گرفتن حقوق مرد ــ و طی دو مرحلهای نصیحیت کردن و همخوابگی نکردن جاری میشود، و اینگونه نیست که این حکم از ابتدا زندگی و بدون دلیل جریان داشته باشد، و این حکم یک حکم موقتی است یعنی پس از این که زن، مرد را تمکین کرد، مرد حق ندارد این عمل را انجام دهد، به همین خاطر در ادامه آیه این گونه آمده است که «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا [نساء/34] اگر آنها اطاعت كنند به آنها تعدى نكنيد.»
در نتیجه: با توجه به توضیحاتی که بیان گردید، به این حقیقت راه مییابیم که این آیه از قرآن، در صدد ظلم به زن و تحقیر وی نیست، بلکه حکمی است که برای حفظ خانواده است و تلاشی است برای تسلیم کردن زن، در مقابل تکالیفی که با امر ازدواج بر خویش واجب کرده است.
____________________________________________________________
پینوشت
[1]. من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامى، 1413 ق، ج3، ص521.
[2]. تفسير نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، دار الكتب الإسلاميه، 1371 ش، ج3، ص374.
[3]. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[روم/21] از جمله نشانه های خدا آنكه براى شما از جنس خودتان زنانى آفريد تا به آنها ميل كنيد و در ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد، در اين ها دلائلى هست بر آنان كه تفكر مى كنند.»
[4]. امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «ما من شىء مما احلّه الله عزّوجل ابغض اليه من الطلاق... هيچ چيز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نيست.»(کافی، کلینی، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج6، ص54).