یکی از مباحث مهمی که در باب معجزه مطرح است، این نکته می باشد که معجزه به چه چیزی دلالت دارد؟ که در پاسخ به این سوال همه توافق دارند که معجزه به رسول بودن آورنده آن دلالت دارد، ولی در این زمینه اختلاف دارند که آیا با معجزه می توان وجود خدا را اثبات کرد یا خیر؟
در باب معجزه این موضوع مطرح است که معجزه به چه چیزی دلالت میکند: در بین متکلمان مسلمان و اندیشمندان غربی در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد، که در ادامه به تبیین آن میپردازیم.
دلالت معجزه بر وجود خدا
برخی از اندیشمندان غربی بر اساس تعریفی که از معجزه ارائه دادهاند[1] مدعی شدهاند که معجزه بر وجود خداوند دلالت میکند؛ این گروه این گونه استدلال کردهاند که معجزات که در طول تاریخ نقل شده است با علل و عوامل طبيعى قابل تبيين نيست. و از سوی دیگر چنين حوادثى جز با فرض مداخله خداوند در مسير طبيعى عالم قابل تبيين نيست، پس باید خداوند وجود داشته باشد.
به این استدلال اشکال شده که بر فرض که معجزه علت طبیعی نداشته باشد، ولی بر چه اساسی میتوان مدعی شد که علت حدوث این معجزه خدایی است که در اندیشه ادیان توحیدی وجود دارد، از این برهان تنها میتوان این نکته را استنباط کرد که معجزه علل فراطبیعی دارد، ولی این که آن علت چیست؟ این موضوع دیگری است، که باید در بحث خدا شناسی به آن پرداخت.
معجزه، نشانی بر صادق بودن معجزه گر
تمام اندیشمندان در این نکته توافق دارند، که معجزه دلالت بر پیامبر بودن آورنده آن میکند، از اینرو تنها به بیان این استدلال پرداختهاند که بر چه اساسی میتوان بر ادعای آوردن آن اعتماد کرد؟ و به عبارت دیگر از کجا میتوان پیبرد که چنین شخصی دروغگو نیست؟
متکلمان مسلمان برای راستگو بودن آورنده معجزه این گونه استدلال کردهاند:
الف) معجزه فعل خداوند است.
ب) فعل خداوند خالى از حكمت و هدف نيست.
ج) غرض از معجزه تصديق نبى در ادعاى نبوت است.
د) ايجاد معجزه به دست مدعيِ دروغین، سبب گمراهی مردم میشود.
ر) اضلال بندگان از جانب خداوند قبيح است.
پس آورنده معجزه باید شخص راستگویی باشد.
دلالت معجزه بر صدق تعاليم معجزه كننده
یکی از مباحث مهم و قابل طرح در مورد معجزه این نکته میباشد که آیا معجزه سبب تصدیق تعالیم معجزه کننده است یا خیر؟
قبل از پاسخ به سوال باید به این نکته اشاره کنیم، که اصول و معارف اساسی یک دین نباید با عقل در ستیز و جنگ باشد، یعنی نباید معارفی که پیامبر این دین می آورد، مخالفتی با عقل داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، خود عقل چنین فردی را تکذیب میکند و نشان میدهد که چنین شخصی از سوی خداوند متعال نیامده است.
بر این اساس معارفی که از سوی آورنده معجزه بیان میشود دو گونه است:
الف) معارفی است که عقل میتواند به آن پی ببرد، در این صورت نیازی به معجزه نیست، تا این معارف را اثبات کند، از این رو برخی بزرگان فرمودهاند: «انبیا و رسولان الهی، هيچ معجزهاى براى اثبات معارف خود نياوردند، و نمى خواستند با آوردن معجزه مسئله توحيد و معاد را كه عقل خودش بر آنها حكم مى كند اثبات كنند، و در اثبات آنها به حجت عقل اكتفا كردند، و مردم را از طريق نظر و استدلال هوشيار ساختند.»[2]
ب) گاهی اوقات معارفی که از سوی آورنده معجزه بیان میشود از دسترس عقل دور است، به این معنا که عقل، نه میتواند آن را نفی کند و نه اثبات، در این صورت تنها راهی که وجود دارد این است که به سخن آورنده آن اعتماد کنیم، و این اعتماد نیز بر اساس همان برهانی است که در قسمت قبل به آن اشاره کردیم، یعنی لازمه این که فردی معجزه را از سوی خداوند متعال میآورد این است که وی انسان راستگویی است که خداوند برای هدایت بشر فرستاده است و در حقیقت وی واسطه رساندن پیامهای خداوند است، و اگر چنین شخصی فرد دروغ گو و کاذبی باشد با حکمت و هدف ارسال وی تعارض وجود دارد.
در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که اکثر مردم قدرت استنباط مطالب عقلی را ندارند ــ نه به این دلیل که عقل نمیتواند به آن برسد بلکه چنین شخصی استعداد و قدرت درک براهین عقلی را ندارد ــ از این رو بیشتر معارف دین بر اساس شیوه دوم برای ایشان استنباط میشود.
در نتیجه: پس با توجه به نکاتی که بیان گردید، معجزه نشانه و علامت پیامبر بودن آورنده آن است، و لازمه آن نیز این است که سخنان چنین شخصی مورد اعتماد باشد، ولی معجزه نمیتواند وجود خداوند متعال را اثبات کند.
___________________________________________________
پی نوشت
[1]. ر.ک. «معجزه در اندیشه غرب»
[2]. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبایی، انتشارات: دفتر اسلامی، سال چاپ: 1374ش، ج1، ص 130.