- صدها کتاب هم نمیتواند فضیلتهای امام پنجم ما، حضرت باقرالعلوم(علیهالسلام) را بازگو کند. اما میتوان تنها گوشهای از آن را گرفت و از آن به عنوان راهنمای راه سعادت و بندگی استفاده کرد.
ائمه(علیهمالسلام) هر کدام دریایی از فضیلتها و خصلتهای الهی بودند. برای بیان ویژگیهای آنان باید صدها کتاب نگاشت تا قطرهای از آن دریا را بتوان بازگو ساخت. ایام ولادت و شهادت آن پیشوایان راستین زمانی مناسب برای بیان برخی از آن فضیلتهاست. صفاتی که پیروی و پیاده سازی آنها گره گشای مشکلات و سختیهای کنونی ما است. به همین منظور در ایام ولادت امام محمد باقر(علیهالسلام) و آغاز ماه مبارک رجب، به پنج فضیلت از امام پنجم ما شیعیان میپردازیم تا با عمل طبق آن فضائل، هم رنگی با آن پیشوایان را تمرین و ایجاد کنیم.
۱- دوام بر ذکر الهی
زبان مبارک امام باقر(علیهالسلام) دائماً در حال ذکر گفتن بود و یاد الهی بر زبان ایشان جریان داشت. همچنانکه فرزند بزرگوار ایشان، حضرت امام جعفر صادق(علیهالسلام) در تفسیر آیه مبارکه «يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا[احزاب/۴۲-۴۱] اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد.» فرمودند: «هيچ چيز نيست جز آنكه براى آن حدى(و اندازه اى) است كه بـدان پـايـان پـذيـرد مـگـر ذكـر كـه حـدى نـدارد تـا پـايـان پـذيـرد، خـداى عزوجل فرائض را واجب كرده و هر كه آنها را به جاى آورد همان حد و انتهاى آنها است، و ماه رمـضـانـسـت پـس هر كه آن را روزه دارد همان حد آن است و حج(واجب است) و هر كه یکبار حج را انجام داد؛ آن را بـه پـايـان رسـانـده، مـگـر هـمـان ذكـر كـه بـراسـتـى خـداى عزوجل به اندك آن راضى نشده و انتها و حدى براى آن قرار نداده كه بدان پايان يابد.» حضرت امام صادق(علیهالسلام) در ادامه به ذکر الگویی پرداخته و فرمودند: «كَانَ أَبِي كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِي مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ[۱] پدرم کثیر الذکر بود، خدا را بسیار یاد میکرد. من در خدمت او راه میرفتم و میدیدم که ذکر خدا را میگوید. با او به غذا خوردن مینشستم و میدیدم زبانش به ذکر خدا گویاست. با مردم سخن میگفت و این کار او را از ذکر خدا باز نمیداشت. من مرتب میدیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده و لا اله الا الله میگوید. او در خانه ما را جمع میکرد و میفرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم. هرکه میتوانست قرآن بخواند، سفارش به قرائت قرآن و اگر نمیتوانست قرآن بخواند؛ امر به ذکر خدا میکرد.» در این حدیث به خوبی ذکر لسانی خدا را در سیره امام باقر(علیهالسلام) مشاهده میکنیم و حتی میبینیم که ایشان افراد خانواده را هم امر به این مهم میکردند. البته روش بندگی امام باقر منحصر در ذکر زبانی نبود و علاوه بر آنکه قلبی ذاکر داشتند؛ در اعمال و رفتار نیز همواره ذکر عملی را به انجام میرساندند. که در ادامه بیان شده است.
۲- کار و تلاش یا عبادت خدا
یکی از افرادی که ادعای زهد و ترک دنیا میکرد، محمّد بن منكدر است. وی روزی به یاران خود میگفت: «در هواى بسيار گرمى به اطراف مدينه رفتم، در اين هنگام با محمّد بن علي برخورد كردم، وى بر دو غلامش تكيه داشت، با خود گفتم: يكى از بزرگان قريش در اين وقت روز با اين گرمى در طلب دنيا كوشش میکند، اينك ميروم و او را پند ميدهم. نزديك او رفتم، سلام كردم و جواب شنيدم و از شدت گرما عرق ميريخت، گفتم: خداوند تو را عافيت دهد، تو يكى از شيوخ قريش هستى در اين وقت گرما و با اين مزاج باز هم در طلب دنيا كوشش مي كنى؟!، اگر اينك مرگ تو را فرا رسد در اين حال چه كار مي كنى؟
محمّد بن منكدر گويد: وى در اين هنگام دستش را از غلامان رها كرد و بر زمين نشست و فرمود: اگر اكنون مرگ من در رسد مرا در حال طاعت پروردگار خواهد ديد، من با اين زحمت خود زندگى براى اهل بيتم فراهم ميكنم، و دست درازى بطرف تو و امثالت نميكنم، و من ميترسيدم مرگ من در رسد و مرا در حال نافرمانى مشاهده كند، گفتم: خداوند تو را رحمت كند من آمدم تو را موعظه كنم و ليكن در عوض شما مرا موعظه كردى.[۲]»
پس همان اندازه که حضرت در ذکر خداوند ساعی بودند و میکوشیدند؛ به همان اندازه در کسب حلال برای خانواده خود کار و تلاش میکردند و از آن به عنوان عبادت الهی یاد میکردند.
۳- صبر و بردباری در برابر ناملایمتها
یکی از تعالیم الهی، صبر و بردباری است. حتی خداوند به پیامبرش سفارش کرده که این مهم را در سیره خویش در نظر داشته باشد و فرموده است: «وَ اصْبِر لِحُكمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُوم[طور/۴۸] در برابر فرمان پروردگارت شكيبا باش كه تو تحت نظر مايى. و هنگامى كه برخاستى، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى.» صبر در سیره تمام پیشوایان دینی جایگاهی ویژه داشته است. یاران حضرت امام باقر(علیهالسلام) نقل کردند که امام به یکی از فرزندانش بسیار علاقهمند بودند. به طوری که وقتی فرزند امام بیمار شد، یاران حضرت ترسیدند که امام چگونه این رخداد را تحمل میکنند. از قضا آن فرزند از دنیا رفت و بعد از رحلت فرزند، امام برخلاف انتظار آرام گرفتند. یاران که متعجب شده بودند؛ از حضرت پرسیدند که با وجود آن علاقه شدید، چگونه پس از فوت فرزند، آرام گرفتید؟ حضرت نیز در پاسخ فرمودند: «إنِّا نَدعُو اللّهَ فيما نُحِبُّ فُإِذا وَقَعَ ما نَكِرَهُ لَم نُخالِفُ اللّهَ فيما يُحِبُّ[۳] ما خدا را میخوانیم و دعا میکنیم و آن چه خدا دوست میدارد از خدا میخواهیم. لیکن اگر اتفاقی افتاد که آن را دوست نداشتیم تسلیم رضای خدا هستیم.»
حضرت در برابر منکران و دشمنان نیز صبور بود. بسیار اتفاق میافتاد که دشمنان به حضرت ناسزا میگفتند و حضرت با کلامی نرم پاسخ آنان را میداد و در نهایت آنها را شیفته خویش میکرد.[۴] در اصل این نوع رفتار حضرت را باید درسی برخاسته از قرآن دانست که خداوند فرمودند: «وَ اصْبر عَلىَ مَا يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا[زمر/۱۰] و بر آنچه مى گويند صبر كن و به وجهى پسنديده از ايشان دورى جوى.»
۴- پایداری و ثبات قدم
اگر فردی راه و عمل حقی را شناخت؛ نباید با بهانههای گوناگون از آن کار دست بکشد. بعد از شروع عمل نیک و صالح، ادامه آن کار و پایبندی به آن مرحلهای مهم و مشکل است و ما باید از سیره پیشوایان ثبات قدم را بیاموزیم. زراره که یکی از یاران امام باقر(علیهالسلام) است نقل میکند با حضرت در تشییع جنازهای از قریش حاضر بودیم، زنی در پشت جنازه ضجه و فریاد میکشید. عطا بن ریاح به آن زن گفت: ساکت شو و صدایت را بلند نکن وگرنه من میروم. زن ساکت نشد و عطا برگشت. من به امام باقر قضیه را گفتم و حضرت فرمود: به تشییع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلی را با حق دیدیم و به خاطر باطل، دست از حق برداریم؛ حق مسلمان را ادا نکرده ایم.
سپس به امام گفتم که وصی میت اجازه داده تا برویم و امام فرمود: «امْضِ فَلَيْسَ بِإِذْنِهِ جِئْنَا وَ لَا بِإِذْنِهِ نَرْجِعُ إِنَّمَا هُوَ فَضْلٌ وَ أَجْرٌ طَلَبْنَاهُ فَبِقَدْرِ مَا يَتْبَعُ الْجَنَازَةَ الرَّجُلُ يُؤْجَرُ عَلَى ذَلِك[۵] به راهت ادامه بده ما با اجازه او نیامده ایم تا با اجازه او برگردیم. بلکه از این عمل خواسته ایم به پاداش و فضل الهی برسیم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر می برد.»
۵- انفاق و بخشش به نیازمندان
حضرت امام باقر(علیهالسلام) صاحب بذل و بخشش زیادی به نیازمندان و مساکین بودند و سخن کرم و سخاوت ایشان، همه مذاهب اسلامی را به خود متوجه ساخته است[۶]. حضرت اموال خویش را به سه قسمت تقسیم کرده بودند و یک سهم را برای هزینههای منزل، یک سهم را برای همسایگان و یک سوم باقی مانده را به مستمندان اختصاص میداد[۷]. حسن بن کثیر میگوید که نیازمند شدم و هیچکدام از برادران دینیام به من کمک نکردند. از آنها به امام باقر(علیهالسلام) شکایت کردم. حضرت هفتصد درهم به من عطا کرد و فرمود: «بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ يَرْعَاكَ غَنِيّاً وَ يَقْطَعُكَ فَقِيراً وَ قَالَ اسْتَنْفِقْ هَذِهِ فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِمْنِي[۸] آن که در هنگام گشاده دستی همراه، و در هنگام تهیدستی تو را رها کند، برادر نیست و فرمود اگر باز نیازمند شدی مراجعه کن.» در این حدیث نیز میبینیم که حضرت علاوه بر دلداری، توصیه اخلاقی و البته رفع نیاز فرد مراجعه کننده، به او میگویند اگر باز نیاز داشتی مراجعه کن. اخلاقی که کاش در ما نیز دیده شود.
کلام آخر
ایام ولادت ائمه(علیهمالسلام) روزهایی است که میتوان بیشتر درباره آن بزرگ مردان بندگی و عبودیت تحقیق و مطالعه داشت تا با سیره آنان آشنا شد، راه سعادت را شناخت و آن را طی کرد.
پینوشت
[۱]- الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية، تهران، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۴۹۹.
[۲]- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام(ترجمه إعلام الورى، طبرسى)، عطاردى قوچانى، عزيز الله، اسلاميه، تهران، ۱۳۹۰ ق، ص۳۷۲.
[۳]- عوالم العلوم و المعارف، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، مؤسسة الإمام المهدى، قم، ۱۴۱۳ ق، ج۲۰، قسم دو، ص۷۴۵.
[۴]- رک: بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بيروت، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۸۳.
[۵]- الكافي، ج۳، ص۱۷۲.
[۶]- الإرشاد، مفيد، محمد بن محمد، كنگره شيخ مفيد، قم، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۶۶.
[۷]- فروع کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، قدس، قم، ۱۳۸۸ش، ج ۴، ص ۴۹۹.
[۸]- الإرشاد، ج۲، ص۱۶۶.