حضرت امام خميني (ره):
<هر كس از اسلام اطلاع داشته باشد، مي داند كه اسلام هيچگاه در مورد اقليتهاي مذهبي و پيروان ساير مذاهب نظر سوء نداشته است و هميشه با آنان با احترام رفتار كرده است، تبليغاتي كه خلاف اين مطلب را برساند از اجانب ودشمنان اسلام است>.[1]
اشاره:
براي زندگي مسالمت آميز و پايدار در ميان اهل اديان الهي؛ اصول مشتركي چون احترام به باورهاي پيروان ديگر مكاتب، ملاك قرار دادن ارزشهاي معنوي و انساني، ارج نهادن به رفاه و آسايش ديگران، دخالت ندادن منافع و تعصبهاي شخصي در روابط و مبارزه با هرگونه بي عدالتي و فساد اهميت دارد.
دين اسلام براي ارتباط گرفتن با اهل كتاب ضوابطي دارد كه رعايت آنها علاوه بر حفظ قدرت و عزت مسلمانان، در ايجاد همزيستي مسالمت آميز با اهل كتاب نيز مؤثر است. اين نوشتار به بررسي اجمالي اين ضوابط مي پردازد:
ضوابط حاكم بر روابط
از ميان اين ضوابط به سه مورد كلي آن كه آيات قرآن به آنها اشاره كرده مي پردازيم:
۱. عدالت؛ در اسلام مسايل اعتقادي از مسايل علمي و عملي جدا نيست. توجه به اوصاف الهي سبب مي شود كه انسان چشم دل را به نقطه كمال مطلق بدوزد و سعي كند در سير دروني و بروني خود را به او نزديكتر سازد، تا اخلاق الهي و انعكاس صفات او در اخلاق و عمل انسان متجلّي گردد.
يكي از اصول مورد تأكيد و اهتمام قرآن كريم مسأله <عدل و عدالت> است. اين عقيده در آحاد مسلمانها و جوامع اسلامي اثر ميگذارد و در سايه اجراي آن جامعه به سوي مديريت صحيح در كارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حركت مي كند.
اهميت اين موضوع به حدي است كه هيچ چيز نبايد مانع آن گردد و يا در آن اثر داشته باشد. دوستيها و دشمنيها، قرابت و خويشاوندي، دوري و نزديكي و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواي نفس است، همانگونه كه قرآن مي فرمايد: ﴿يا داوود إنا جعلناك خليفة في الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ ولاتتبع الهوي فيضلّك عن سبيل الله ... ﴾؛ <اي داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانديم؛ پس ميان مردم به حق داوري كن، و زنهار از هوس پيروي مكن كه تو را از راه خدا به در كند...>
در آياتي ديگر به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن ـ شخصي يا ديني ـ نهي شده است.
خداي متعال مي فرمايد:
﴿يا أيها الذين ﺀامنوا كونوا قوّامين لله شهدآﺀ بالقسط ولايجر منّكم شنئان قوم علي ألاّ تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوي...﴾[2]؛ <اي كساني كه ايمان آورده ايد, براي خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد, و البته نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است....>
از آيه استفاده مي شود كه:
ـ راه رسيدن به تقوا اجراي عدالت است.
ـ نبايد دشمني با ديگران آدمي را از عدالت دور كند.
ـ بايد در همه حال خدا را در نظر داشت و او را حاضر و ناظر دانست.
ائمه معصومين(ع) نيز تأكيد بسياري بر اين مطلب دارند. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: <العدل أساس به قوام العالم؛ عدل زيربنايي است كه نظام هستي بر آن اساس بنا نهاده شده است.>[3]
حضرت علي (ع) اجراي عدالت را از نشانههاي عقل و دليل بر عاقل بودن ميدانند. از ايشان درخواست مي شود كه بفرمايند عاقل كيست؟ ايشان مي فرمايند: <عاقل كسي است كه هر چيزي را در جاي مناسب خود مي نهد.>[4]
انسان عاقلِ بهره مند از خرد؛ كسي است كه به اجراي عدالت بينديشد و آن را اجرا كند.
گستره اجراي عدالت تا جايي است كه حقوق اقليتهاي ديني را نيز در بر مي گيرد, و رفتار عادلانه ائمه معصومين (ع) در اين زمينه شگفت انگيز است. از آن جمله: <حضرت علي(ع) از محلي عبور مي كردند، سالمند نابينايي در گذرگاه نشسته بود و تكدّي ميكرد. حضرت سؤال فرمودند: او كيست؟ عرض شد: مرد مسيحي نابينا. حضرت علي (ع) فرمودند: <تا وقتي جوان بود به اين جامعه خدمت كرد، اينك كه پير و ناتوان شده بايد گدايي كند؟ "انفقوه من بيت المال" در حكومت من نبايد حتي يك مسيحي گدايي كند. او را از بيت المال تأمين كنيد.>[5]
بنابر آيات قرآن حتي به گاه شرايط بحراني و غير طبيعي نبايد از اجراي قسط و عدل خارج شد و حال آنكه در دنيا معمول است كه براساس شرايط فوق العاده جاي احقاق حق نيست و بايد هرگونه نابساماني را تحمل كرد.
اين گونه احكام اسلامي نوعي اسیعجاز و نشانه حقانيت دعوت پيامبر (ص) است كه در سختترين شرايط نيز مال و جان افراد براي يكديگر ارزشي ندارد، و حال آنكه اسلام تا اين حد به احقاق حقوق اهميت مي دهد.
همچنين حضرت علي (ع) در نامه اي به مالك اشتر مي فرمايند:
<... و أشعرِ قلبَك الرحمة للرّعية، والمحبّة لهم، واللّطف بهم، ولاتكوننّ عليهم سُبعاً ضارياً تغتنمُ أكلَهم فإنّهم صِنفان: إمّا أخٌ لكَ في الدّين، أو نظيرٌ لك في الخلق؛ قلبت را براي رحمت, لطف و محبت به رعيت آشنا كن و براي آنان همانند درنده اي نباش كه خوردن گوشتشان را مغتنم بشماري, پس مردم در حوزه حكومتي تو دو قشرند: يا برادر ديني تو هستند و يا اگر مسلمان نيستند, حداقل انساني همانند تو هستند>.
تعهد و دلسوزي رهبر اسلامي نسبت به همه اقشار جامعه در سخنان سالار شهيدان و رهبر آزادگان حضرت حسين بن علي(ع)چنين تصوير شده است:
<پروردگارا! تو ميداني مبارزه ما با اين جمعيت, به خاطر علاقه به حكومت, و دستيابي بر قدرت و مقام و يا به خاطر بهره گيري از مال و ثروت دنيا نبوده, بلكه براي اين است كه نشانه هاي آيين تو را در همه جا نشان دهيم تا بندگان ستم ديده تو از بند ستم, رهايي يابند و در امن و امان به سر برند و به دستورهاي تو از واجبات و محرمات عمل نمايند>.[6]
دولت اسلامي موظف است, نه تنها عدالت اجتماعي و رأفت و رحمت خود را براي مسلمانان تأمين كند, بلكه اين زمينه را براي تمام ساكنان سرزمين اسلام فراهم سازد. البته اقليتهاي ديني با انعقاد پيمان <ذمه> و اكتساب تابعيت مي توانند با حمايت دولت اسلامي آزادانه، در رفاه و آسايش زندگي كنند و از حقوق اجتماعي و امنيت همچون ساير شهروندان مسلمان بهره گيرند. تاريخ اسلام گواهي ميدهد كه چگونه اقليتهاي ديني، حكومت اسلامي را نسبت به حكومتهاي خود ترجيح ميدادند و از لشگر اسلام به گرمي استقبال مي كردند و رهبري و سيادت مسلمانان را با ميل و رغبت مي پذيرفتند, گويا در پناه حكومت اسلامي, رحمت ايمان و سايه فرحبخش احسان و نيكي را لمس مي كردند.[7]
پيامبر گرامي اسلام (ص)كه نخستين گام را براي استقرار دولت نوبنياد خود در مدينه برداشتند صلح نامه گسترده اي را ميان مسلمانان و يهود منعقد ساختند و در آن تمام حقوق انساني را براي طرفين منظور فرمودند. بدين گونه نخستين سند سياسي حكومت اسلامي رقم زده شد.
و بدين وسيله ضمن تأمين امنيت مدينه و حومه آن از مكر و حيله قوم يهود جلوگيري شد.[8]
در زمان خلافت حضرت علي (ع) زره جنگي حضرت نزد مردي مسيحي ديده شد. او را نزد شريح قاضي آوردند تا به محاكمه بپردازد. حضرت نيز فرمودند: <اين زره مال من است، آن را نه به كسي فروخته ام و نه بخشيده ام.> شريح از مرد مسيحي پرسيد: <در آنچه كه حضرت علي (ع)مي گويد، چه نظري داري؟> مرد مسيحي گفت: <اين زره از آن من است و البته اميرالمؤمنين (ع) هم پيش من دروغگو نيست>. شريح از حضرت علي (ع) پرسيد: <آيا شما شاهد و دليل بر گفتار خود داريد؟> امام علي(ع) خنديدند و فرمودند: <نه!> بدين ترتيب قاضي به نفع مرد نصراني رأي داد و او زره را برداشت و به راه افتاد. مرد مسيحي چند قدم پيش نرفته بود كه برگشت و گفت: <تصديق ميكنم كه اين احكام، احكام پيامبران است. امير مؤمنان (ع) مرا پيش قاضي خود مي برد تا محاكمه شوم و قاضي هم عليه وي حكم صادر مي كند. من گواهي ميدهم كه خدايي جز پروردگار جهان نيست و حضرت محمد (ص) پيامبر و بنده اوست.> سپس گفت: <به خدا قسم اي علي! اين زره مال توست و من موقعي كه شما از جنگ صفين بر مي گشتيد، پشت سر سپاه شما آمدم و آن را از روي شتر شما برداشتم>. حضرت علي (ع) فرمود: <اكنون كه تو اسلام آوردي، من آن را به تو بخشيدم>. مي گويند آن مرد چنان به اسلام علاقه مند شد كه پس از مدتي در سپاه اسلام، صديقترين مرد به شمار ميرفت. همچنين قويترين و شديدترين قهرماني بود كه درجنگ نهروان در ركاب حضرت علي (ع) با خوارج جنگيد.[9]
2. برتري و سيادت؛ حفظ سيادت اسلام و جامعه اسلامي از جمله وظايف عمومي است و منظور از اين سيادت؛ عزت و شرافتي است كه مربوط به عقيده و طراز فكر اصيل اسلامي می شود. بديهي است كه اين به معناي نژادپرستي و برتري طلبي نبوده، بلكه فرد و گروهي كه خواستار رسيدن به اين سيادت است، ميتواند با اسلام آوردن آن را به دست آورد. و اين عزّت براي مؤمنين به جهت پيروي از رسول خدا (ص) است: ﴿... ولله العزّة ولرسوله و للمؤمنين ولكنّ المنافقين لايعلمون﴾[10] و براساس <قاعده نفي سبيل> حتي تعهدات بينالمللي نيز نميتواند ناقض آن باشد.
﴿... ولن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً﴾[11]؛ <...خداوند هرگز بر [زيانِ] مؤمنان، براي كافران راه [تسلطي] قرار نداده است.>
بنابراين هر نوع امتياز سياسي، اقتصادي، نظامي، قضايي و اجتماعي به غير مسلمانان كه به سيادت اسلام و جامعه مسلمين لطمه بزند، بيارزش و بي اعتبار خواهد بود. قرآن كريم به مسلمانها هشدار مي دهد كه: ﴿يا أيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا بطانة مّن دونكم لايألونكم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تخفي صدورهم أكبر قد بيّنّا لكم الأيات إن كنتم تعقلون﴾[12]؛ <اي كساني كه ايمان آورده ايد، از غير خودتان [دوست و] همراز مگيريد. [آنان] از هيچ نابكاري در حق شما كوتاهي نمي ورزند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمني از لحن و سخنشان آشكار است؛ و آنچه سينه هايشان نهان مي دارد، بزرگتر است. در حقيقت، ما نشانه ها[يِ دشمني آنان] را براي شما بيان كرديم، اگر تعقّل كنيد.>
از اينرو قرآن كريم، دوستي خصوصي و بي پرده مسلمين را با افراد غير مسلمان بسيار مضر دانسته و آن را شايسته جامعه اسلامي نمي بيند و به صراحت از آن منع ميكند، با اين وجود روشن است كه نسبت به سپردن امور عامه مسلمين به دست غير مسلمانها و تفويض مقامهايي كه موجب سلب سيادت مسلمين و يا تسلط آنان بر مصالح و مقدرات جامعه اسلامي ميگردد، حساسيت و منع بيشتر شده است.
3. حفظ احترام متقابل؛ پاي بندي به اصول مورد تأكيد قرآن كريم؛ عامل مهم و زيربنايي در ترقي و سربلندي امت اسلام است. مهمترين سرمايه يك جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به يكديگر، و پايبندي به اصول ارزشهاي انساني است. اينگونه اعتماد پشتوانه فعاليتهاي هماهنگاجتماعي وهمكاري درسطح وسيع خواهد بودكه درروابط بين المللي نيزصادق است.
يكي از مصاديق بارز و تعيين كننده به عنوان ضامن اجراي اين اصل؛ وفاي به عهد و پيمان است؛ كه تأكيدي بر حفظ همبستگي و اعتماد متقابل مي باشد و چنانچه عهد و پيمانها شكسته شود، اثري از اين سرمايه بزرگ ﴿اعتماد عمومي﴾ باقي نخواهد ماند.
پينوشت:
[1]. صحيفه نور، ج 4، ص 31.
[2]. مائده ﴿5﴾ : 8 .
[3] . محمدي ري شهري, منتخب ميزان الحكمة, ص 330.
[4]. نهج البلاغه, حكمت 235.
[5]. محمدبن الحسن الحر العاملي, وسائل الشيعه, ج 2, ص 425.
[6]. حسنبن شعبه حراني, تحف العقول, ص 239.
[7]. ر.ك؛ بلاذري، احمدبن يحييبن جابر، فتوح البلدان، ص 157 ـ 155.
[8]. جعفر سبحاني، النظام السياسي في الاسلام، ص 155 و 156 و مباني حكومت اسلامي، ص 47 و 48.
[9]. جرج جرداق، الامام علي، صوت العدالة الانسانية، ج 1، ص 87 و 88 .
[10]. منافقون ﴿63﴾ : 8 .
[11]. نساء ﴿4﴾ : 141.
[12]. آل عمران ﴿3﴾ : 118.
منبع: ماهنامه نامه جامعه، شماره شانزدهم.