ضوابط حاكم بر روابط مسلمان­ها با اهل كتاب

12:04 - 1391/12/20
رهروان ولایت ـ شرايط بحراني و غير طبيعي نبايد از اجراي قسط و عدل خارج شد و حال آن­كه در دنيا معمول است كه براساس شرايط فوق العاده جاي احقاق حق نيست و بايد هرگونه نابساماني را تحمل كرد.
قرآن

حضرت امام خميني (ره):

<هر كس از اسلام اطلاع داشته باشد، مي­ داند كه اسلام هيچ­گاه در مورد اقليت­هاي مذهبي و پيروان ساير مذاهب نظر سوء نداشته است و هميشه با آنان با احترام رفتار كرده است، تبليغاتي كه خلاف اين مطلب را برساند از اجانب ودشمنان اسلام است>.[1]

اشاره:

براي زندگي مسالمت­ آميز و پايدار در ميان اهل اديان الهي؛ اصول مشتركي چون احترام به باورهاي پيروان ديگر مكاتب، ملاك قرار دادن ارزش­هاي معنوي و انساني، ارج نهادن به رفاه و آسايش ديگران، دخالت ندادن منافع و تعصب­هاي شخصي در روابط و مبارزه با هرگونه بي­ عدالتي و فساد اهميت دارد.

دين اسلام براي ارتباط گرفتن با اهل كتاب ضوابطي دارد كه رعايت آن­ها علاوه بر حفظ قدرت و عزت مسلمانان، در ايجاد هم­زيستي مسالمت­ آميز با اهل كتاب نيز مؤثر است. اين نوشتار به بررسي اجمالي اين ضوابط مي­ پردازد:

ضوابط حاكم بر روابط

از ميان اين ضوابط به سه مورد كلي آن كه آيات قرآن به آن­ها اشاره كرده مي ­پردازيم:

۱. عدالت؛ در اسلام مسايل اعتقادي از مسايل علمي و عملي جدا نيست. توجه به اوصاف الهي سبب مي ­شود كه انسان چشم دل را به نقطه­ كمال مطلق بدوزد و سعي كند در سير دروني و بروني خود را به او نزديك­تر سازد، تا اخلاق الهي و انعكاس صفات او در اخلاق و عمل انسان متجلّي گردد.

يكي از اصول مورد تأكيد و اهتمام قرآن كريم مسأله <عدل و عدالت> است. اين عقيده در آحاد مسلمان­ها و جوامع اسلامي اثر مي­گذارد و در سايه­ اجراي آن جامعه به سوي مديريت صحيح در كارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حركت مي ­كند.

اهميت اين موضوع به حدي است كه هيچ چيز نبايد مانع آن گردد و يا در آن اثر داشته باشد. دوستي­ها و دشمني­ها، قرابت و خويشاوندي، دوري و نزديكي و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواي نفس است، همان­گونه كه قرآن مي­ فرمايد: ﴿يا داوود إنا جعلناك خليفة في الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ ولاتتبع الهوي فيضلّك عن سبيل الله ... ﴾؛ <اي داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانديم؛ پس ميان مردم به حق داوري كن، و زنهار از هوس پيروي مكن كه تو را از راه خدا به در كند...>

در آياتي ديگر به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن ـ شخصي يا ديني ـ نهي شده است.

خداي متعال مي­ فرمايد:

﴿يا أيها الذين ﺀامنوا كونوا قوّامين لله شهدآﺀ بالقسط ولايجر منّكم شنئان قوم علي ألاّ تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوي...﴾[2]؛ <اي كساني كه ايمان آورده ­ايد, براي خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد, و البته نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديك­تر است....>

از آيه استفاده مي­ شود كه:

ـ راه رسيدن به تقوا اجراي عدالت است.

ـ نبايد دشمني با ديگران آدمي را از عدالت دور كند.

ـ بايد در همه حال خدا را در نظر داشت و او را حاضر و ناظر دانست.

ائمه معصومين(ع) نيز تأكيد بسياري بر اين مطلب دارند. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: <العدل أساس به قوام العالم؛ عدل زيربنايي است كه نظام هستي بر آن اساس بنا نهاده شده است.>[3]

حضرت علي (ع) اجراي عدالت را از نشانه­هاي عقل و دليل بر عاقل بودن مي­دانند. از ايشان درخواست مي­ شود كه بفرمايند عاقل كيست؟ ايشان مي­ فرمايند: <عاقل كسي است كه هر چيزي را در جاي مناسب خود مي­ نهد.>[4]

انسان عاقلِ بهره ­مند از خرد؛ كسي است كه به اجراي عدالت بينديشد و آن را اجرا كند.

گستره اجراي عدالت تا جايي است كه حقوق اقليت­هاي ديني را نيز در بر مي­ گيرد, و رفتار عادلانه­ ائمه معصومين (ع) در اين زمينه شگفت ­انگيز است. از آن جمله: <حضرت علي(ع) از محلي عبور مي­ كردند، سالمند نابينايي در گذرگاه نشسته بود و تكدّي مي­كرد. حضرت سؤال فرمودند: او كيست؟ عرض شد: مرد مسيحي نابينا. حضرت علي (ع) فرمودند: <تا وقتي جوان بود به اين جامعه خدمت كرد، اينك كه پير و ناتوان شده بايد گدايي كند؟ "انفقوه من بيت المال" در حكومت من نبايد حتي يك مسيحي گدايي كند. او را از بيت ­المال تأمين كنيد.>[5]

بنابر آيات قرآن حتي به گاه شرايط بحراني و غير طبيعي نبايد از اجراي قسط و عدل خارج شد و حال آن­كه در دنيا معمول است كه براساس شرايط فوق العاده جاي احقاق حق نيست و بايد هرگونه نابساماني را تحمل كرد.

اين گونه احكام اسلامي نوعي اسیعجاز و نشانه­ حقانيت دعوت پيامبر (ص) است كه در سخت­ترين شرايط نيز مال و جان افراد براي يكديگر ارزشي ندارد، و حال آن­كه اسلام تا اين حد به احقاق حقوق اهميت مي­ دهد.

همچنين حضرت علي (ع) در نامه­ اي به مالك اشتر مي­ فرمايند:

<... و أشعرِ قلبَك الرحمة للرّعية، والمحبّة لهم، واللّطف بهم، ولاتكوننّ عليهم سُبعاً ضارياً تغتنمُ أكلَهم فإنّهم صِنفان: إمّا أخٌ لكَ في الدّين، أو نظيرٌ لك في الخلق؛ قلبت را براي رحمت, لطف و محبت به رعيت آشنا كن و براي آنان همانند درنده ­اي نباش كه خوردن گوشتشان را مغتنم بشماري, پس مردم در حوزه حكومتي تو دو قشرند: يا برادر ديني تو هستند و يا اگر مسلمان نيستند, حداقل انساني همانند تو هستند>.

تعهد و دلسوزي رهبر اسلامي نسبت به همه­ اقشار جامعه در سخنان سالار شهيدان و رهبر آزادگان حضرت حسين­ بن علي(ع)چنين تصوير شده است:

<پروردگارا! تو مي­داني مبارزه ما با اين جمعيت, به خاطر علاقه به حكومت, و دست­يابي بر قدرت و مقام و يا به خاطر بهره­ گيري از مال و ثروت دنيا نبوده, بلكه براي اين است كه نشانه­ هاي آيين تو را در همه­ جا نشان دهيم تا بندگان ستم ديده­ تو از بند ستم, رهايي يابند و در امن و امان به سر برند و به دستورهاي تو از واجبات و محرمات عمل نمايند>.[6]

دولت اسلامي موظف است, نه تنها عدالت اجتماعي و رأفت و رحمت خود را براي مسلمانان تأمين كند, بلكه اين زمينه را براي تمام ساكنان سرزمين اسلام فراهم سازد. البته اقليت­هاي ديني با انعقاد پيمان <ذمه> و اكتساب تابعيت مي ­توانند با حمايت دولت اسلامي آزادانه، در رفاه و آسايش زندگي كنند و از حقوق اجتماعي و امنيت همچون ساير شهروندان مسلمان بهره­ گيرند. تاريخ اسلام گواهي مي­دهد كه چگونه اقليت­هاي ديني، حكومت اسلامي را نسبت به حكومت­هاي خود ترجيح مي­دادند و از لشگر اسلام به گرمي استقبال مي­ كردند و رهبري و سيادت مسلمانان را با ميل و رغبت مي­ پذيرفتند, گويا در پناه حكومت اسلامي, رحمت ايمان و سايه­ فرح­بخش احسان و نيكي را لمس مي­ كردند.[7]

پيامبر گرامي اسلام (ص)كه نخستين گام را براي استقرار دولت نوبنياد خود در مدينه برداشتند صلح ­نامه­ گسترده ­اي را ميان مسلمانان و يهود منعقد ساختند و در آن تمام حقوق انساني را براي طرفين منظور فرمودند. بدين گونه نخستين سند سياسي حكومت اسلامي رقم زده شد.

و بدين وسيله ضمن تأمين امنيت مدينه و حومه­ آن از مكر و حيله­ قوم يهود جلوگيري شد.[8]

در زمان خلافت حضرت علي (ع) زره جنگي حضرت نزد مردي مسيحي ديده شد. او را نزد شريح قاضي آوردند تا به محاكمه بپردازد. حضرت نيز فرمودند: <اين زره مال من است، آن را نه به كسي فروخته­ ام و نه بخشيده ­ام.> شريح از مرد مسيحي پرسيد: <در آن­چه كه حضرت علي (ع)مي­ گويد، چه نظري داري؟> مرد مسيحي گفت: <اين زره از آن من است و البته اميرالمؤمنين (ع) هم پيش من دروغگو نيست>. شريح از حضرت علي (ع) پرسيد: <آيا شما شاهد و دليل بر گفتار خود داريد؟> امام علي(ع) خنديدند و فرمودند: <نه!> بدين ترتيب قاضي به نفع مرد نصراني رأي داد و او زره را برداشت و به راه افتاد. مرد مسيحي چند قدم پيش نرفته بود كه برگشت و گفت: <تصديق مي­كنم كه اين احكام، احكام پيامبران است. امير مؤمنان (ع) مرا پيش قاضي خود مي­ برد تا محاكمه شوم و قاضي هم عليه وي حكم صادر مي­ كند. من گواهي مي­دهم كه خدايي جز پروردگار جهان نيست و حضرت محمد (ص) پيامبر و بنده­ اوست.> سپس گفت: <به خدا قسم اي علي! اين زره مال توست و من موقعي كه شما از جنگ صفين بر مي­ گشتيد، پشت سر سپاه شما آمدم و آن را از روي شتر شما برداشتم>. حضرت علي (ع) فرمود: <اكنون كه تو اسلام آوردي، من آن را به تو بخشيدم>. مي­ گويند آن مرد چنان به اسلام علاقه­ مند شد كه پس از مدتي در سپاه اسلام، صديق­ترين مرد به شمار مي­رفت. هم­چنين قوي­ترين و شديدترين قهرماني بود كه درجنگ نهروان در ركاب حضرت علي (ع) با خوارج جنگيد.[9]

2. برتري و سيادت؛ حفظ سيادت اسلام و جامعه­ اسلامي از جمله وظايف عمومي است و منظور از اين سيادت؛ عزت و شرافتي است كه مربوط به عقيده و طراز فكر اصيل اسلامي می­ شود. بديهي است كه اين به معناي نژادپرستي و برتري طلبي نبوده، بلكه فرد و گروهي كه خواستار رسيدن به اين سيادت است، مي­تواند با اسلام­ آوردن آن را به دست آورد. و اين عزّت براي مؤمنين به جهت پيروي از رسول خدا (ص) است: ﴿... ولله العزّة ولرسوله و للمؤمنين ولكنّ المنافقين لايعلمون﴾[10]  و براساس <قاعده­ نفي سبيل> حتي تعهدات بين­المللي نيز نمي­تواند ناقض آن باشد.

﴿... ولن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً﴾[11]؛ <...خداوند هرگز بر [زيانِ] مؤمنان، براي كافران راه [تسلطي] قرار نداده است.>

بنابراين هر نوع امتياز سياسي، اقتصادي، نظامي، قضايي و اجتماعي به غير مسلمانان كه به سيادت اسلام و جامعه مسلمين لطمه بزند، بي­ارزش و بي ­اعتبار خواهد بود. قرآن كريم به مسلمان­ها هشدار مي­ دهد كه: ﴿يا أيّها الّذين ءامنوا لاتتّخذوا بطانة مّن دونكم لايألونكم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تخفي صدورهم أكبر قد بيّنّا لكم الأيات إن كنتم تعقلون﴾[12]؛ <اي كساني كه ايمان آورده ­ايد، از غير خودتان [دوست و] هم­راز مگيريد. [آنان] از هيچ نابكاري در حق شما كوتاهي نمي­ ورزند. آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمني از لحن و سخنشان آشكار است؛ و آن­چه سينه­ هايشان نهان مي­ دارد، بزرگ­تر است. در حقيقت، ما نشانه­ ها[يِ دشمني آنان] را براي شما بيان كرديم، اگر تعقّل كنيد.>

از اين­رو قرآن كريم، دوستي خصوصي و بي­ پرده­ مسلمين را با افراد غير مسلمان بسيار مضر دانسته و آن را شايسته­ جامعه اسلامي نمي­ بيند و به صراحت از آن منع مي­كند، با اين وجود روشن است كه نسبت به سپردن امور عامه­ مسلمين به دست غير مسلمان­ها و تفويض مقام­هايي كه موجب سلب سيادت مسلمين و يا تسلط آنان بر مصالح و مقدرات جامعه اسلامي مي­گردد، حساسيت و منع بيش­تر شده است.

3. حفظ احترام متقابل؛ پاي بندي به اصول مورد تأكيد قرآن كريم؛ عامل مهم و زيربنايي در ترقي و سربلندي امت اسلام است. مهم­ترين سرمايه­ يك جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به يكديگر، و پاي­بندي به اصول ارزش­هاي انساني است. اين­گونه اعتماد پشتوانه­ فعاليت­هاي هماهنگ­اجتماعي وهمكاري درسطح وسيع خواهد بودكه درروابط بين ­المللي نيزصادق است.

يكي از مصاديق بارز و تعيين كننده به عنوان ضامن اجراي اين اصل؛ وفاي به عهد و پيمان است؛ كه تأكيدي بر حفظ هم­بستگي و اعتماد متقابل مي­ باشد و چنان­چه عهد و پيمان­ها شكسته شود، اثري از اين سرمايه­ بزرگ ﴿اعتماد عمومي﴾ باقي نخواهد ماند.

پي­نوشت:

[1]. صحيفه­ نور، ج 4، ص 31.

[2]. مائده ﴿5﴾ : 8 .

[3] . محمدي ري­ شهري, منتخب ميزان الحكمة, ص 330.

[4]. نهج البلاغه, حكمت 235.

[5]. محمدبن الحسن الحر العاملي, وسائل الشيعه, ج 2, ص 425.

[6]. حسن­بن شعبه حراني, تحف العقول, ص 239.

[7]. ر.ك؛ بلاذري، احمدبن يحيي­بن جابر، فتوح البلدان، ص 157 ـ 155.

[8]. جعفر سبحاني، النظام السياسي في الاسلام، ص 155 و 156 و مباني حكومت اسلامي، ص 47 و 48.

[9]. جرج جرداق، الامام علي، صوت العدالة الانسانية، ج 1، ص 87 و 88 .

[10]. منافقون ﴿63﴾ : 8 .

[11]. نساء ﴿4﴾ : 141.

[12]. آل عمران ﴿3﴾ : 118.

 

منبع: ماهنامه نامه جامعه، شماره شانزدهم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****