هر چند عقل ما راهی به حقیقت اوصاف الهی ندارد، اما به شناخت اجمالی میرسد، زیرا وقتی به جهان هستی و آفرینشهای دقیق و شگفتآور آن مینگرد، میفهمد آفریدگاری هست. اما هرگز کنه و ذات او را نمیتوان فهمید.
اینکه عقل بشری محدود و خداوند متعال نامحدود و بیکران است، دلیلی بر عدم فهم اجمالی بندگان از او نیست، یعنی هر چند عقل ما راهی به حقیقت وجود خدا و اوصاف او ندارد، اما یک شناخت اجمالی از همه این امور را دارد، زیرا وقتی به جهان هستی و آفرینشهای دقیق و شگفتآور آن مینگرد، میفهمد که خالق و آفریدگاری هست. همچنین به صورت اجمالی درک میکند که او باید عالم و قادر باشد تا بتواند چنین مجموعهی منظمی را خلق کند، و لو اینکه کنه ذات و نحوه و مقدار علم و قدرت او را درک نکند؛ اما همین مقدار درک خواهد کرد که این نظم فوقالعاده در جهان پیرامون ما و بدن ما، از موجودی عالم و فوق پیشرفته صادر شده است و لو اینکه نداند دقیقا او چیست و کجاست و چه مقدار علم و قدرت دارد.
این همان علم اجمالی انسان به خداست، اما وقتی از خود میپرسیم حقیقت خدا چیست؟ و چگونه است؟ چیزی جز حیرت و سرگردانی نصیبمان نمیشود، چنانکه امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمود: «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَلَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه [نهج البلاغة، ص 88] عقلها را از حقیقت اوصافش آگاه نکرد، ولی از مقدار لازم شناختش نیز محروم نساخت.»
مثالی که در این راستا میتوان زد اینکه همه ما بهروشنی میدانیم که نیرویی به نام جاذبه وجود دارد. چراکه هر چیزی رها شود، به سمت زمین حرکت میکند و این شناخت اجمالی مخصوص دانشمندان نیست، بلکه کودکان نیز آن را به خوبی درک میکنند، ولی اینکه؛ حقیقت جاذبه چیست؟ و چگونه است؟ چیزی جز حیرت و سرگردانی نصیبمان نمیشود، زیرا «اگر چه نیروی جاذبه توسط قوانین نیوتن و سپس نسبیت عام اینشتین به خوبی توصیف شده، با این وجود ما هنوز نمیدانیم چگونه خواص بنیادین جهان با هم ترکیب میشوند و این پدیده را ایجاد میکنند.»[افکار نیوز، شناسه خبر: ۵۳۶۹۲۴]
___________________________________________________
نهج البلاغة، شریف رضی، محقق دکترصبحی صالح، چاپ هجرت، قم، 1414 ق، ص 88.