دوستان مخلص

11:51 - 1391/12/22
آخرین روزی دنیوی مرا بدهید، مقدار شیر مخلوط به آب برایش آوردند، از آن نوشید و سپس گفت : امروز با دوستانم محمد (صلی اللّه علیه و آله) و حزبش ، ملاقات خواهم كرد
عمار یاسر

عمار یاسر یكی از سران و اعضاء مركزی سازمان شرطه الخمیس بود، او از یاران مخصوص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و علی (ع) بود و هرگز در كورانهای عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و بعد از آن ، نلغزید و به سوی چپ و راست نرفت و چون كوهی استوار در خط پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و علی (ع) ماند.
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) درباره عمار فرمود: ایمان سراپای عمار را فرا گرفته ، و با گوشت بدنش آمیخته شده است . و روزی به او فرمود: ستقتلك الفئه الباغیه و آخر زادك ضیاح من لبن : پس ‍ از چند سالی گروه متجاوز (سپاه معاویه) ترا می كشند و آخرین غذای تو در دنیا، شیر مخلوط به آب است.
عمار یاسر در زمان خلافت علی (ص) از سرداران سپاه آن حضرت در جنگ جمل و صفین بود، در جنگ صفین 94 سال داشت ، با این سن و سال چون قهرمان جوان با دشمن می جنگید.
حبه عرنی گوید: عمار در همان روز شهادتش (چند لحظه قبل از شهادت) به جمعی از یاران گفت : آخرین روزی دنیوی مرا بدهید، مقدار شیر مخلوط به آب برایش آوردند، از آن نوشید و سپس گفت : امروز با دوستانم محمد (صلی اللّه علیه و آله) و حزبش ، ملاقات خواهم كرد
واللّه لوضربونا حتی بلغونا سعفات هجر لعلمت اننا علی الحق : سوگند به خدا اگر دشمنان ما را آنچنان ضربه بزنند كه همچون شاخه های خشك نخل خرمای سرزمین هجر بریده بریده شویم ، - در عین حال - یقین دارم كه ما بر حق هستیم.
این مرد بزرگ در یكی از روزهای جنگ به میدان شتافت و با دشمن جنگید، سرانجام بر اثر ضربه نیزه یكی از دشمنان از پشت اسب به زمین افتاد و به شهادت رسید. شب فرا رسید، علی (ص) در كنار كشته ها می گشت،
چشمش به پیكر به خون طپیده عمار افتاد، منقلب شد و قطرات اشك از دیدگانش جاری گشت ، در كنار پیكرش نشست ، سر عمار را به بالین گرفت و با قلبی آكنده از اندوه و چشمی پر از اشك ، این اشعار را در سوك عمار خواند:
ایا موت كم هذا التفرق عنوه
فلست تبقیلی خلیل خلیل
الا ایها الموت الذی لست تاركی
ارحنی فقد افنیت كل خلیل
اراك بصیرا بالذین احبهم
كانك تمضی نحوهم بدلیل
یعنی : ای مرگ ، چه بسیار موجب جدائی اجباری می شوی ، چراكه برای من هیچ دوستی ، باقی نگذاشتی ، الا ای مرگ كه قطعاً سراغ من نیز می آئی ، مرا راحت كن كه همه دوستانم را از دستم گرفتی، تو را نسبت به این دوستانم تیزبین می بینم ، كه گوئی چراغ بدست ، دنبال آنها می گردی.
و به روایتی فرمود: كسی كه خبر شهادت عمار را بشنود و متأ ثر نگردد، بهره ای از اسلام ندارد. به این ترتیب می بینیم : حضرت علی (ص) نسبت به دوستان مخلص و با وفایش اظهار محبت میكرد و صمیمانه به آنها درود می فرستاد، امید آنكه ما نیز از این موهبت محروم نشویم.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 0 =
*****