- از عواملی که باعث عدم شکوفایی فطرت می شود چند مورد مهم قابل تذکر است: 1- فراموشی خدا 2- دنیا گرایی 3- رفاه زدگی 4- دوستی با شیطان 5- گناه.
پرسش: موانع شكوفايي فطرت را بيان كنيد؟
به اجمال ميتوان موارد ذيل را موانع شكوفايي فطرت قلمداد كرد:
1. نسيان: «و لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ 1 «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد». قرآن در اين آيه شريفه صريحاً ميگويد: فراموش كردن خدا سبب «خود فراموشى» ميشود، دليل آن نيز روشن است، زيرا از يك سو فراموشى پروردگار سبب ميشود كه انسان در لذات مادى و شهوات حيوانى فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتيجه از ذخيره لازم براى فرداى قيامت غافل بماند.
از سوى ديگر فراموش كردن خدا همراه با فراموش كردن صفات پاك او است كه هستى مطلق و علم بى پايان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غير او است وابسته به او و نيازمند به ذات پاكش ميباشد، و همين امر سبب ميشود كه انسان خود را مستقل و غنى و بى نياز بشمرد، و به اين ترتيب واقعيت و هويت انسانى خويش را فراموش كند. 2
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ»؛ 3 «هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص ميخوانند [و غير او را فراموش ميكنند] امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك ميشوند».
اين آيه با لحن خاصى ميگويد در واقع قطع اميد از ساير علل و اسباب موجب ميشود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطرى كه در عمق جانش خفته است بيدار گردد. از اين آيه و آيات مشابه به خوبى استفاده ميشود كه توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه كرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، مانع شكوفايي فطرت و بي توجهى به معرفت نسبت به خداوند است.
3. رفاهزدگي و آسايشطلبي: «قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَهُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ 4 «بگو: به من خبر دهيد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد، يا رستاخيز برپا شود، آيا [براى حل مشكلات خود،] غير خدا را ميخوانيد اگر راست ميگوييد؟!». اين آيه نشانگر آن است كه فطرت انسان در تنگناها و شدايد همچون قيامت يا زمان مرگ، بيدار و آشكار ميگردد. از اينرو مى توان دانست كه رفاهزدگي و آسايشطلبي، زمينه پوشيدگى فطرت را فراهم ميآورد.
4. دوستى با شيطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»؛ 5 «و آنها را گمراه ميكنم! و به آرزوها سرگرم ميسازم! و به آنان دستور ميدهم كه [اعمال خرافى انجام دهند، و] گوش چهارپايان را بشكافند، و آفرينشِ پاك خدايى را تغيير دهند! [و فطرت توحيد را به شرك بيالايند!] و هر كس، شيطان را به جاى خدا ولى خود برگزيند، زيانِ آشكارى كرده است».
تغيير در آفريده خدا، خروج از حكم فطرت و خداشناسى فطرى است و اين، در سايه دوستى با شيطان است. اگر كسى با شيطان دوست بود، فطرت پاك و خداشناسى فطرى در او تغيير كرده و به عدم توجه به خدا، يا انكار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزديك است و اين ما هستيم كه با كردار خود او را در دوردستها ميجوييم.
5. گناه: يكي ديگر از موانع شكوفايي فطرت خداجوي انسان، آلودگي روح به گناهان است؛ اصولاً آلودگي گناهان دل را از خدا دور ميكند و پاكي و لطافت نخستين آن را از بين ميبرد؛ فطرت چنين انساني نميتواند شكوفا شود. همچنين آلوده بودن محيط و غرق شدن جامعه در شهوتپرستي و هواي نفس، تحريك شهوات، تنپروري و حيوان صفتي از عوامل انحراف و يا بياثر شدن فطرت الهي انسان است.
-------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. حشر، آيه 19.
2. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ پنجم، 1417ق، ج 19، ص 219؛ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374ش، ج 23، ص 540 – 541.
3. عنكبوت، 65.
4. انعام، 40.
5 . نساء، 119.
برگرفته از پرسمان نهاد رهبری
به اجمال ميتوان موارد ذيل را موانع شكوفايي فطرت قلمداد كرد:
1. نسيان: «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد».(سوره حشر، 19) قرآن در اين آيه شريفه صريحاً ميگويد: فراموش كردن خدا سبب «خود فراموشى» ميشود، دليل آن نيز روشن است، زيرا از يك سو فراموشى پروردگار سبب ميشود كه انسان در لذات مادى و شهوات حيوانى فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتيجه از ذخيره لازم براى فرداى قيامت غافل بماند.
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص ميخوانند [و غير او را فراموش ميكنند] امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك ميشوند».(سوره عنکبوت، 65)
اين آيه با لحن خاصى ميگويد در واقع قطع اميد از ساير علل و اسباب موجب ميشود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطرى كه در عمق جانش خفته است بيدار گردد.