براي شخص کينه توز، در صورت توانايي و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آنکه حق خود را بدون کم و زياد در صورت محق بودن بازگيرد که اين عدل ميباشد و اگر به ناحق بازگيرد ظلم است. دوم آنکه به او نيکي کرده و او را ببخشد که اين فضل است.
پرسش: راه درمان نفرت و تنفر چيست؟
پاسخ: اگر انسان نتواند خشم خود را در موردي و به هر دليلي جز در راه رضاي الهي ظاهر ساخته و به ناچار آن را فرو خورد، آن خشم به باطن انسان رفته و به صورت عقده و کينه در ميآيد
به اين ترتيب قلب آدمي عداوت و تنفر از ديگري را در خود نگاه داشته و بر اين حالت باقي ميماند. رسول خدا(ص) ميفرمايد: «مؤمن کينه توز نيست.»(محجة البيضاء5/317).
در مورد درمان کينه و نفرت راههاي زيادي وجود دارد که به تناسب اشخاص و با توجه به روحيات آنها و شدت و ضعف کينه و نفرتي که در دل دارند متفاوت است. اما آنچه ميتوان به عنوان يک نسخه عمومي براي همه موارد استفاده کرد شامل مراحلي است که به برخي از آنها به طور خلاصه اشاره ميشود.
1. تأمل در عملي که موجب کينه شده است. اگر عمل شخصي که از او کينه به دل گرفتهايد را مورد بازبيني قرار ده از دو حالت خارج نيست. يا عمل او مورد رضاي خداوند بوده و شما تحمل کار الهي را نداشتهايد به طور مثال عمل خلافي را در محل کار انجام دادهايد مانند رشوه گرفتن و همکارتان شرح ماوقع را براي رئيس اداره بيان کرده و شما مورد مؤاخذه قرار گرفتهايد و همين عامل سبب کينه شما از همکارتان را فراهم آورده است و يا پسر يا دختري که روابط مخالف شرعي را با جنس مخالف خود برقرار کرده و دوست او ماجرا را براي والدين او تعريف کرده است که وي را نصيحت کنند.
در اين موارد بايد گفت که عيب متوجه خود انسان کينه توز است و بايد ظرفيت خود را در پذيرش حقايق بالا ببرد و شرح صدر نسبت به تکاليف شرعي و دستورات اسلامي پيدا کند و نه تنفر از دوست و همکار و اگر کاري که سبب کينه شده عملي مخالف شرع بوده و با ضوابط اسلامي سازگاري ندارد به طور مثال شخصي به خواهر و يا بستگان ديگر انسان حرفي خارج از ضوابط اسلامي بزند و شخص شنيده و کينه او را به دل گرفته است. در اين صورت بايد گفت در چنين مواردي جاي کينه نيست بلکه جاي برخورد اسلامي و امر به معروف و نهي از منکر ميباشد و فرو خوردن خشم در اينجا از مکرهاي ابليس ميباشد که از آن به بيغيرتي تعبير ميشود.
2. تأمل در نتيجه کينهورزي: شخص کينه توز بايد بداند که هر چه اين صفت رذيله در قلب وي استمرار پيدا کند وي در غم و اندوه بسر برده و در دنيا و آخرت آزار و عذاب ميکشد. و به دليل عدم ابراز حالت خود دچار بيماريهاي مختلف رواني و روحي ميگردد.
3. تأمل در نتيجه بخشش و عفو به جاي کينه و تنفر: براي شخص کينه توز، در صورت توانايي و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آنکه حق خود را بدون کم و زياد در صورت محق بودن بازگيرد که اين عدل ميباشد و اگر به ناحق باشد ظلم ميباشد. دوم آنکه به او نيکي کرده و او را ببخشد که اين فضل است. امام صادق (ع) از پيامبر اکرم (ص) نقل مينمايد که ايشان کسي را که در مقابل ستمي که به او شده گذشت کند و به کسي که از او بريده بپيوندد و به کسي که با او بدي کرده نيکي کند را بهترين مخلوقات در دنيا و آخرت دانسته است.
4. مطالعه در سيره اهل بيت و الگوهاي اسلامي: دقت در زندگي اهل بيت به عنوان انسانهاي کامل ميتواند ما را در يافتن راه صحيح در مواجهه با مشکلات ياري رساند.
5. توجه به مقام انساني و خليفةاللهي وي و نحوه تعامل خداوند با انسانها: اين نکته را نبايد از نظر دور داشت که انسان به عنوان اشرف مخلوقات از اهميت ويژهاي نسبت به ساير موجودات برخوردار است و از طرفي انسان بايد همان توقعي که از خداوند نسبت به اعمال بد خود دارد را در رابطه با ارتباط خود نسبت به اعمال ديگران داشته باشد. بدون شک هيچ کس از خداوند توقع رعايت عدالت را نسبت به اعمال خود ندارد چه رسد به ظلم. اگر دوست داريد که خداي متعال لغزش هاي شما را ببخشد, شما نيز نسبت به لغزش ديگران اهل بخشش باشيد.
نتيجه آنکه رعايت همين نکات، تاثير بسياري در تعديل انسان دارد گرچه برخي از مصاديق نفرت از ديگران نياز به درمان هاي روانشناسي دارد و متخصص خود را ميطلبد.
برگرفته از سایت پرسمان
چند روش برای درمان نفرت بیان می کنیم:
1. تأمل در عملي که موجب کينه شده است. اگر عمل شخصي که از او کينه به دل گرفتهايد را مورد بازبيني قرار ده از دو حالت خارج نيست. يا عمل او مورد رضاي خداوند بوده و شما تحمل کار الهي را نداشتهايد.
2. تأمل در نتيجه کينهورزي: شخص کينه توز بايد بداند که هر چه اين صفت رذيله در قلب وي استمرار پيدا کند وي در غم و اندوه بسر برده و در دنيا و آخرت آزار و عذاب ميکشد. و به دليل عدم ابراز حالت خود دچار بيماريهاي مختلف رواني و روحي ميگردد.
3. تأمل در نتيجه بخشش و عفو به جاي کينه و تنفر: براي شخص کينه توز، در صورت توانايي و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آنکه حق خود را بدون کم و زياد در صورت محق بودن بازگيرد که اين عدل ميباشد و اگر به ناحق باشد ظلم ميباشد. دوم آنکه به او نيکي کرده و او را ببخشد که اين فضل است.
برگرفته از پرسمان