نگاه جریانات مذهبی به جهان ماوراء به نوعی واکنش این جریانات به اندیشه های عرفانی منجر میشود. مثلا گروههای عقلگرا به عرفان نظری نزدیکتر و گروههای ظاهرگرا به شدت با اندیشههای عرفانی به مخالفت پرداختهاند. طبیعتا جریانات ظاهرگرای سلفی که از قضا روی خوبی به عقل نیز ندارند به شدت به تکفیر عارفان و عالمان عرفان در نظر میپردازند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن تیمیه از آن دسته مؤلفانی است که در هیچ زمینهای از مباحث علوم اسلامی خالی از تألیف نیست. فلسفه و عرفان نیز از این قاعده مستثنی نیست. مهمترین انتقادات ابن تیمیه و محکمترین حملات او بر پیروان عرفان نظری و بهخصوص بر ابن عربی در رسالهای است که به شیخ نصر مَنْبِجی نوشته و در آن از معتقدان به وحدت وجود انتقاد کرده و سخنان آنان را شبیه غالیان و نصاری دانسته است.[1]
با این حال، او تفکر ابن عربی را به اسلام نزدیکتر از تفکرات پیروان و شارحان اندیشههای او، مانند صدرالدین قونوی و عفیف الدین تِلِمْسانی میشمرد و در نتیجه آنها را به بدترین نوع کفر متهم میکند.[2]
به طورکلی ابن تیمیه با صوفیان و عارفانی که تصوف را به زعم او به فلسفه و افکار بیگانه با اسلام درآمیختند، مخالفت کرده است.[3]
یعنی قاعده کلی و منطقی در نگرش او وجود ندارد، بلکه مهمترین اندیشه وی، رد فلسفه ارسطویی و عرفان نظری است که بر اساس آن تصویر میشود. اما پیروان وی بر شدت این امر افزدوهاند و حتی حاضر به شنیدن استدلالت عارفان و عالمان عرفان نظری نبوده و ایشان را یکسره تکفیر میکنند. این نشان میدهد پیروان ابن تیمیه در تکفیر اشتباه کردهاند و بسیاری از تکفیرهای آنها که به ابن تیمیه نسبت دادهاند، امر ناپسندی بوده است. اشتباهات ابن تیمیه در برخورد با استدلالهای عقلی و فلسفی، خود اشتباه کمی نیست؛ اما جریانات منتسب به وی نیز در ادامه راه، اشتباهات دیگری را به اشتباهات وی اضافه کردهاند.
پینوشت:
[1]. ابن تیمیـّه، مجموعه الرسائل و المسائل،ج 1، ص 169، 175ـ179، بیروت 1412/ 1992
[2]. همان، ج 1، ص 183ـ186
[3]. طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه،ص 5ـ6 مصر 1984
برگرفته از مقاله «نقد سلفیه بر تصوف»