رئیس ما حجت ابن الحسن العسگری

00:12 - 1392/01/18
به شما چه کسی دستور داده که جلوی اینان را بگیرید؟(1)....به شما چه کسی دستور داده که جلوی ما را بگیرید؟....به ما رییس مان رضا شاه دستور داده!
رضا شاه

به شما چه کسی دستور داده که جلوی اینان را بگیرید؟(1)....به شما چه کسی دستور داده که جلوی ما را بگیرید؟....به ما رییس مان رضا شاه دستور داده! خوب به ما هم رئیس مان دستور داده! رئیس شما کیست؟ رئیس ما حجت ابن الحسن العسگری است. مرد که هنوز کمی از مسلمانی در وجودش باقی مانده بود خجالت کشید و سرش را زیر انداخت و رفت.

این مقداری از گفتگوی بین آیت الله بافقی و افسر رضا شاه بود. رضا شاهی که در این روزها شاهد از بین رفتن حکومتش هستیم؛ رضا شاه قلدری که هنوز بعضی از مادر بزرگ های ما از ظلم او آه می کشند؛ و مردانی که هنوز با به یاد آوردن آن روزها، که در بین نامحرمان حجاب از سر ناموسشان می کشیدند عصبانی می شوند؛ و هنوز هم بعد از این همه وقت دوست ندارند دوباره وقایع آن روزها بازگو شود و یکی از سخت ترین روزهای عمرشان به حساب می آید.

واقعا چقدر سخت بود، آن لحظه که یک زن که گوهر وجود خودش را سالها حفظ کرده بود، و از اهلبیت علیهم السلام  الگو گرفته بود؛ و به حکم قاطع خداوند عمل می کرد، و بهترین و کاملترین حجاب را برای خود برگزیده بود به زور چند مرد قلدر در مقابل همسر و فرزندانش حجاب از سرش کشیده می شد؛ و چه زنانی بودند که به خاطر نگه داشتن حجاب و عفت وجودشان تا پای مرگ پیش می رفتند؛ و چه بانوانی که سالها از منزل بیرون نیامدند مبادا که نامحرمی وجود آنان را ببیند.

ای کاش ما هم که خود را مسلمان می دانیم، اگر کسی به خاطر داشتن حجاب به ما و به ناموس ما گیر داد، بگوییم: که ما از چه کسی پیروی می کنیم بگوییم که ما از آقایمان حجت ابن الحسن پیروی می کنیم و به او هم گوشزد کنیم، که تو فقط از یک انسان بی هویت غربی پیروی می کنی، در حالی که ممکن است در وجودت عشق به حضرت زهرا سلام الله علیها  را بپرورانی ولی به خاطر حرف های انسان هایی که بوی خوش حجاب را هنوز استشمام نکرداند و شیرینی آن را نمی دانند خودت را از این نعمت زیبای الهی بی بهره می کنی.

(1)در سال 1306خانواده رضا شاه به اتفاق عده زیادی از زنان درباری با پوشش غیر مرسوم به حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام رفته بودند که مورد انتقاد این عالم وارسته قرار گرفتند.که در اثر این انتقاد رضا شاه و همراهانش با کفش وارد حرم شدند و با چوب دستی و شمشیر به ضرب و شتم خدام و این عالم پرداختند.بر گرفته از کتاب حکایت کشف حجاب.
 

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 1 =
*****