وثوق و یا عدم وثوق راویان شیعی

22:14 - 1396/05/10

یکی از مواردی را که در بحث و مواجهه با اهل سنت به آن بر می‌خوریم، وثوق و یا عدم وثوق روات شیعی است. اگر راوی، روایتی را در مدح امیرالمومنین علیه السلام بگوید و یا روایتی را در مذمت یکی از خلفاء متذکر شود، روایت وی را مردود و از درجه‌ اعتبار ساقط می‌دانند؛ اما اگر همین شخص در جایی دیگر سخن از مدح خلفاء داشته باشد یا اینکه مذمتی از آن‌ها به میان نیاورد و کلام و روایتی از مولا علی علیه السلام نگوید، بالاترین القاب را به وی می‌دهند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_یکی از مواردی را که در بحث و مواجهه با اهل سنت به آن بر می‌خوریم وثوق و یا عدم وثوق روات شیعی است. اگر راوی، روایتی را در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) بگوید و یا روایتی را در مذمت یکی از خلفاء متذکر شود، روایت وی را مردود و از درجه‌ اعتبار ساقط می‌دانند؛ اما اگر همین شخص در جایی دیگر سخن از مدح خلفاء داشته باشد یا حداقل مذمتی از آن ها به میان نیاورد و کلام و روایتی از فضیلت مولا علی (علیه السلام) نگوید، بالاترین القاب را به وی می‌دهند. در اینجا برای روشن شدن و وضوح مطلب، روایتی را از ابن ابی دارم متذکر می‌شویم که در باب هتک حرمت به خانه‌ی فاطمه‌ زهرا (سلام الله علیها) بیان داشته است. «عمر چنان لگدی به فاطمه (سلام الله علیها) زد که سبب سقط محسن علیه السلام گردید». [1]

حال، برخورد دوگانه با راوی این روایت را مورد برسی قرار می‌دهیم. ذهبی و به دنبال وی، ابن حجر عسقلانی تلاش بسیار نمودند تا که این روایت را به دلیل نقل آن از طرف ابن ابی دارم و تنها به بهانه‌ی رافضی بودن وی، رد کنند؛ اما همین ذهبی در جای دیگری از کتاب سیر اعلام النبلاء، ابن دارم را، امام، حافظ، فاضل... می‌خواند و در جای دیگری در باره‌ او می‌نویسد : از اوصاف وی، حافظ بودن روایات و معرفت به علم روایت بود و تنها عیب وی، عقاید شیعی بود. این مطلب را در ذهن نگه داشته و ببینید چگونه با بیان روایت مورد بحث ورق به ضرر وی بر می‌گردد که وقتی روایت مذکور و روایاتی از این قبیل را در مذمت خلفاء نقل می‌کند، وی را با القابی تند و زننده همچون: پیر خرفت، مورد فحاشی قرار می‌دهند!!!

به راستی آیا شیعه بودن، جرم است؟ و اگر جرم است، حدود آن تا کجا است که گناهش آنقدر سنگین و نابخشودنی دانسته شود که دلیل عدم وثاقت، در نقل حدیث گردد؟

نکته‌‌‌ دیگر اینکه اگر واقعا چنین است پس آقایان باید بسیاری از روایات در صحاح سته را مردود شمارند؛ بدان جهت که تعداد زیادی از روایات آن را رافضیان (شیعیان) نقل کرده اند، که برای نمونه، مواردی را متذکر می‌شویم.

عبید الله بن موسی؛ ذهبی در باره او می‌گوید: کان معروفا بالرفض.[2]

جعفربن سلیمان الضبعی؛ (علمای اهل سنت، ایشان را رافضی و از شیعیان غالی می‌دانند). خطیب بغدادی از یزیدبن زریع نقل می‌کند که می‌گفت: فان جعفر بن سلیمان رافضی.[3]

عبد الملک بن اعین الکوفی؛ مزّی به نقل از سفیان می‌گوید: او رافضی است.[4]

با توجه به موارد فوق در می‌یابیم تعصب بیش از حدّ و دفاع نامعقول و غیر متعارف از خلفاء، اشخاص معروفی همچون ذهبی و امثالهم را به جایی رسانده که در یک صفحه از کتابش اینچنین دوگانه‌گویی را مرتکب شود.

 

 

 

منابع:

[1]. سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 578شمس الدین محمد ذهبی
[2]. سیر اعلام انبلاء ج 9، ص 556، ترجمه عبیدالله بن موسی، رقم 215
[3]. تاریخ بغداد، ج 5، ص 372، رقم 2925، ترجمه احمدبن المقدم بن سلیمان بن الاشعث بن اسلم بن سوید بن الاسود بن ربیعه بن سنان بن ابوالاشعث العجلی البصری.
[4]. تهذیب الکمال، ج 18، ص 283، رقم 3514، ترجمه عبدالملک بن اعین الکوفی. 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 8 =
*****