اثبات ولایت امیر المومنین از قرآن

22:14 - 1396/05/10

آیه 55 و 56 سوره مبارکه مائده که به آیه ولایت نیز شهرت دارد از آیات مهم در اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام است که مفسران شان نزول آن را در جریان مراجعه مستمندی به آن حضرت در مسجد و خاتم بخشی ایشان در رکوع نماز ذکر کرده اند . آنچه در این مقاله از محضرتان می گذرد ، پاسخهایی کوتاه اما محکم و قاطع به برخی از شبهات آیه ولایت است .

آیه 55 و 56 سوره مبارکه مائده که به آیه ولایت نیز شهرت دارد از آیات مهم در اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام است که مفسران شان نزول آن را در جریان مراجعه مستمندی به آن حضرت در مسجد و خاتم بخشی ایشان در رکوع نماز ذکر کرده اند . اما از آن جا که این آیه ولایت آن حضرت را در کنار خدا و رسول او آورده و بیان می دارد ، و علاوه بر این فضیلتی را نیز برای آن حضرت بر می شمارد ، منکرین ولایت آن حضرت که توان انکار نص صریح قرآن را ندارند ، به انکار نزول این آیه در شان آن حضرت پرداخته و تا توانسته اند شبهاتی را حول آن مطرح کرده اند تا به هر نحوی شده از اثبات ولایت آن حضرت جلوگیری نمایند ، اما هیچ یک از تلاشهای ایشان ثمر بخش نبوده و نیست و علمای شیعه در طول تاریخ با استعانت از خداوند متعال و ائمه معصومین علیهم السلام ، پاسخ همه شبهات مطرح شده را داده و می دهند ، آنچه از محضرتان می گذرد ، پاسخهایی کوتاه اما محکم و قاطع به برخی از شبهات آیه ولایت است .

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56) » سوره مائده 55 - 56
سرپرست و ولىّ شما ، تنها خدا است و پيامبر او و آن‌ها كه ايمان آورده ‏اند ، همان‌ها كه نماز را برپا مى‏ دارند ، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند .

شبهه اول :
ادعای اجماع علما در نزول این آیه در حق علي علیه السلام ، از بزرگترين ادعاهاي دروغ تاریخ است، بلكه اجماع بر اين است كه اين آيه در حق عموم نازل شده نه به خصوص علي، و قول يك نفر ثعلبي را قول اجماع مسلمين شمردن خطاء مي باشد.

پاسخ :
قاضي عضد الدين ايجي ـ از استوانه‌هاي کلامي اهل سنت و متوفاي 756 هجري ـ می گوید :
أجمع أئمة التفسير أن المراد علي.
پيشوايان علم تفسير، اجماع دارند که مراد از اين آيه، علي است.(1) 
آلوسي ـ از علماي بزرگ اهل سنت و وهابيت ـ نیز در کتاب تفسير روح المعاني خود مي‌گويد:
غالب الأخباريين علي أن هذه الآيه نزلت في علي کرم الله وجه.
غالب محدثان و ناقلان خبر و حديث، بر اين باور هستند که اين آيه در حق علي نازل شده است.(2)
 

شبهه دوم :
بر فرض که ادعای اجماع مذکور را بپذیریم ، می گوییم اگر واقعا این آیه در شان امیر المومنین علیه السلام نازل شده آیا می توان یک خبر با سند صحیح به جز خبر ثعلبی که ضعیف است را در این مورد از منابع اهل سنت ذکر نمود ؟

پاسخ :
اکثر مفسرين و محدثين اهل سنت در کتب معتبر خود آورده اند که این آیه در شان حضرت علی علیه السلام نازل شده است از قبيل:
شواهد التنزيل ،حاکم حسکاني حنفي (3) ،مناقب علي بن ابيطالب ،ابن مغازلي شافعي(4) ، ذخائر العقبي ،محب الدين طبری شافعي (5) ،المناقب ،خوارزرمي حنفي(6)، ترجمة الامام علي بن ابيطالب از تاريخ دمشق ، ابن عساکر شافعي (7) ، الفصول المهمه ابن صباغ مالکي،(8) ، الدرّ المنثور ، سيوطي، (9) و بسیاری از منابع دیگر (10) .
در هر حال اکثر رجال علم و دانش اهل سنت به نقل از افرادی چون سدی و مجاهد و حسن بصری و اعمش و عتبة بن ابي حکيم و غالب بن عبد الله و قيس بن ربيعه و عباية بنربعي و عبد الله بن عباس (حبر امت و ترجمان قرآن ) و ابوذر غفاری و جابر بن عبد الله انصاری و عمّار و ابو رافع و عبد الله بن سلام و غيرهم ، تصدیق کرده اند که اين آيه شريفه در شأن علي بن ابيطالب (علیه السلام) نازل گرديده است.
 

شبهه سوم :
اگر چنانكه ، مراد از اين آيه اين است كه بايد زكات در حالت ركوع داده شود پس واجب است كه زكات پرداختن در ركوع شرط موالات يعني دوست گرفتن باشد و بنابراين مسلمان بايد تنها علي را ولي بگيرند، و حسن و حسين و غيره را دوست و ولي خود قرار ندهند. زيرا آنان در حالت ركوع زكات نپرداخته اند.

پاسخ :
چه کسي گفته که شرط ولي، دادن زکات در حال رکوع است؟
رسول خدا تقاضاي ياور کرده و خدا با اشاره به واقعه اي خارجي که اتفاق افتاده ، "الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون" را به عنوان "ولي" مؤمنان بعد از خدا و رسول و به عنوان اجابت دعاي پيامبر معرفي مي کند. بنا بر اين لازم نيست همه کساني که توسط پيامبر به عنوان ولي مؤمنان بعد از ايشان خواهند آمد ، در رکوع زکات بدهند همچنان که لازم نيست همه کساني که مصداق اهل بيت بوده و معصومند ، زير عبا با پيامبر  و از اصحاب کسا باشند.

شبهه چهارم :
در اين آيه صيغه هاي جمع به كار رفته (الَّذِينَ يُقِيمُونَ) (وَ الَّذِينَ آمَنُوا) جمع است و بر يك فرد صدق نمي كند.

پاسخ :
اولا: اين قضيه را  زمخشري ـ از بزرگان و استوانه‌ هاي تفسيري اهل سنت ـ جواب داده است و مي‌گويد:
مراد در اينجا، علي بن أبي طالب است و اگر صيغه جمع آمده است، به خاطر تشويق و ترغيب مردم به اين عمل است. يعني زيبنده و شايسته است که همه مردم اين کار را انجام بدهند.

ثانيا: مرحوم شرف الدين (رحمة الله علیه) از علمای بزرگ شیعه هم مي‌گويد:
دلیل این امر اين‌ است که کفار و مشرکين و منافقين، در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) موضع‌گيري تندي نکنند.

ثالثا: در قرآن، در موارد متعددي داریم که صيغه جمع آمده و اراده فرد شده است:

الف) :لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ (سوره ممتحنه/آيه8)
صحيح بخاري صراحت دارد و مي‌گويد: أسماء ابنة أبي بكر رضي الله عنهما، قالت: أتتني أمي راغبة في عهد النبي صلى الله عليه و سلم، فسألت النبي صلى الله عليه و سلم آصلها؟ قال: نعم، قال ابن عيينة: فأنزل الله تعالى فيها: لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين.(11)
در اينجا يک فرد بوده و درباره او، صيغه جمع به کار رفته است.

ب) :يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ (سوره نساء/آيه176)
در این آیه کلمه (يَسْتَفْتُونَكَ)، صيغه جمع است ولی همه اتفاق نظر دارند بر اين‌که مراد از اين کلمه، جابر بن عبد الله انصاري است (12)
در سنن ترمذي و جاهاي ديگر هم آمده است که منظور از اين آيه، جابر بن عبد الله انصاري است.(13)

ج) :يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ (سوره بقره/آيه215)
در این آیه صيغه جمع آمده است ولی با این وجود علمای اهل سنت اتفاق نظر دارند که درباره عمرو بن جموح نازل شده است.(14)

د) : الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاءُ (سوره آل عمران/آيه181)
مفسرین اهل سنت معتقدند که منظور از اين آيه، حيي بن أخطب است.(15)

هـ) :وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ (سوره توبه/آيه61)
بنا به نظر مفسرین عامه این آیه در رابطه با يکي از منافقين به نام جلاس بن سويد نازل شده است.

و) : وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ (سوره نور/آيه33)
اين آیه هم بنا به تصریح مفسرین عامه در رابطه با غلام حويط بن عبد العزي نازل شده است (16)

ز) : إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا (سوره نساء/آيه10)
این آیه نیز در رابطه با مرثد بن زيد الغطفاني نازل شده است.
ما در این جا فقط به ذکر نمونه‌ هایی از آیاتی اکتفاء کردیم که در آنها لفظ جمع استعمال شده ولی از آن اراده مفرد شده است، لذا این مساله يک أمر شايع و رایج قرآني است و در عرف افراد اديب، غالبا کلمه فرد استعمال نمي‌شود. مثلا به فردي گفته مي‌شود: شما تشريف بياوريد، شما فرموديد، شما نوشتيد، شما بفرمائيد. در مواردي که گوينده، اديب و بزرگوار باشد يا مخاطب، فرد بزرگواري باشد، صيغه جمع استعمال مي‌شود.
 

شبهه پنجم  :

با توجه به اینکه انجام کار اضافي در نماز باعث بطلان نماز مي‌شود.آیا نمی توان گفت انجام این فعل از امام علي که از خاشعين در نماز بوده اند واقعاً‌ بعيد است ضمن اینکه رکوع در معني به معناي خشوع و خضوع است ؟!

پاسخ :
اولا اين عمل نه تنها لطمه ای به مقام آن حضرت نمي زند بلکه توجه به سائل و تصدق به او و دل او را خوش نمودن موجب کمال است چه آنکه آن حضرت پيوسته در همه حال توجه به خدا و رضای پروردگار داشته و در اين عمل هم ميان عبادت بدني و روحي با عبادت مالي که انفاق در راه خدا باشد جمع نموده اند. آن التفاتي که لطمه به خشوع مي زند و سبب نقصان عبادت مي گردد التفات به امور دنيوی و اغراض نفساني است و الا توجه به عمل خير که عبادتست در عبادت ديگر موجب کمال است مثلا اگر انسان در نماز برای عزیزانش گريه کند، این گریه او موجب بطلان نمازش مي گردد ولي اگر در حال نماز برای شوق و اشتياق به حق و يا خوف از خدا گريه نمايد موجب کمال و فضيلت است.

اما در مورد خضوع و خشوع :
اين معني در محل معين معتبر است ولي اگر امر به رکوع نماز را که فعل واجب معين است، لغةَ ، حمل بر خشوع کنیم، مورد ملعبه عقلاء و اهل دين و دانش واقع خواهیم شد و به عبارت ساده تر آيا مي توان در نماز به جای رکوع حرکتي ديگر که نشان دهنده خشوع و تواضع باشد انجام داد و نام آن را رکوع گذاشت؟
در صحيح مسلم نقل شده که :
وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نماز مي‌خواند، نوه اش زینب را ، بغل مي‌کرد. و وقتي مي‌خواست بلند شود، او را در بغل مي‌گرفت و وقتي به سجده مي‌رفت، او را زمين مي‌گذاشت. همين‌طور در رکعات بعدي.(17)
آيا در اينجا هم مي‌گوييد که نماز پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باطل است ؟
آيا اين فعل پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقت بيشتري را مي‌برد يا در يک لحظه انگشتر را در آوردن و به سائل دادن؟

در مسند احمد از ابوهريره نقل شده که می گوید :
وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نماز مي‌خواند، حسن و حسين مي‌آمدند بر پشت حضرت سوار مي‌شدند و وقتي حضرت مي‌خواست از سجده بلند شود، خيلي آرام، حسن و حسين را مي‌گرفت و بر زمين مي‌گذاشت و از زمين بلند مي‌شد و دوباره وقتي به سجده مي‌رفت، اين دو بر پشت حضرت سوار مي‌شدند و دوباره حضرت با آرامي، اين دو را روي زمين مي‌گذاشت. وقتي که حضرت از دو سجده بلند مي‌شد، اين دو را روي زانوي خودش قرار داد. . . (18)
آیا این ها را هم فعل کثیر و موجب بطلان نماز می دانید ؟

 

 

 

 

منابع :
(1) المواقف، جلد3، صفحه 601
(2) تفسير روح المعاني للآلوسي، ج6، ص167
(3) حاکم حسکانی ، شواهد التنزیل ، ج 1 ص 161 ح 216 و 217 و 218 و 219 و 221 و 222 و 223 و 224 و 225 و 226 و 227 و 228 و 229 و 230 و 231 و 232 و 233 و 234 و 235 و 236 و 237 و 238 و 239 و 240 و 241 ط بيروت
(4) مناقب علی بن ابیطالب ابن مغازلی ، ص 311 ح 354 و 355 و 356 و 357 و 358 _ کفايةالطالب (گنجي شافعي) ص 228 و 250 و 251 ط الحيدريه
(5) ذخائر العقبی ، محب الدین طبری، ص 88 و 102
(6) مناقب خوارزمی ص 178
(7) تاریخ دمشق ، ابن عساکر ، ج 2 ص 409 ح 908 و 909
(8) الفصول المهمه ، ابن صباغ مالکی ، ص 123 و 108
(9) الدر المنثور ، سیوطی ، ج 2 ص 293
(10) مثل : فتح القدير (شوکاني) ج 2 ص 53 ، التسهيل لعلوم التنزيل (کلبي) ج 1 ص 181 ، الکشاف (زمخشری) ج 1 ص 649 ، تفسير (طبری) ج 6 ص 288 و 289 ، زاد المسير في علم التفسير (ابن جوزی حنبلي) ج 2 ص 383 ، تفسير (قرطبي) ج 6 ص 219 و 220 ، التفسير المنير لمعالم التنزيل (جاوی) ج 1 ص 210 ، فتح البيان في مقاصد القرآن (صديق حسن خان) ج 3 ص 51 ، اسباب النزول (واحدی) ص 113 ط الحلبي مصر ، لباب النقول (سيوطي) در حاشيه تفسير (الجلالين) ص 213 ، تذکرة الخواص (سبط بن جوزی حنفي) ص 15 ط الحيدريه ، نور الابصار (شبلنجي) ص 71 ط العثمانيه ، ينابيع الموده (قندوزی حنفي) ص 115 ط اسلامبول ، تفسير (فخر رازی) ج 12 ص 26 و 20 ط البهيه مصر ، تفسير (ابن کثير) ج 2 ص 71 ط دار احياء الکتب ، احکام القرآن ( جصاص) ج 4 ص 102 ط عبد الرحمن محمد ، مجمع الزوائد (هيثمي) ج 7 ص 17 ، نظم درر السمطين (زرندی حنفي) ص 86 و 88 ، شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد) ج 13 ص 277 ط مصر با تحقيق محمد ابو الفضل ، الصواعق المحرقه (ابن حجر) ص 24 ط الميمنيه ، انساب الاشراف (بلاذری) ج 2 ص 150 ح 151 ط بيروت ، تفسير (نسفي) ج 1 ص 289 ، الحاوی للفتاوی (سيوطي) ج 1 ص 139 و 140 ، کنز العمال (متقي هندی) در حاشيه مسند (احمد بن حنبل) ج 5 ص 38 ،جامع الاصول (ابن اثير) ج 9 ص 478 ، الرياض النضره (محب الدين طبری) ج 2 ص 273 و 302 ، مطالب السئوول (ابن طلحه شافعي) ج 1 ص 87 ، معالم التنزيل (بغوی) در حاشيه تفسير المخازن (علاءالدين بغدادی) ج 2 ص 55 ، فرائد السمطين (حمويني) ج 1 ص 11 و 190 ح 150 و 151 و 153 ط 1 .
(11) صحيح البخاري، ج7، ص71
(12) صحيح مسلم، ج5، ص60
(13) سنن ابن ماجة للقزويني، ج2، ص911 ـ سنن الترمذي، ج3، ص282 ـ تفسير القرطبي، ج6، ص28 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج11، ص 233
(14) الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص243 ـ تفسير الآلوسي، ج2، ص105
(15)تفسير القرطبي، ج4، ص294
(16) تفسير القرطبي، ج12، ص244
(17)صحيح مسلم، ج1، ص73، حديث1099
(18) مسند احمد، ج2، ص513 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص20 ـ السنن الكبرى للنسائي ، ج5، ص50 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص167 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص168 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص52

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 9 =
*****