موجودي مرموز كه با دو پا راه مي رود و صحبت مي‌كند

20:19 - 1392/02/04
رهروان ولایت ـانسان در قرآن مجید هم نکوهیده شده و هم مورد مدح و ثنا قرار گرفته است. عالى‌‏ترين مدحها و بزرگترين مذمت‌هاى قرآن درباره انسان است؛ او را از آسمان و زمين و از فرشته برتر و در همان حال از ديو و چهارپايان پست‏‌تر شمرده است.
تصویر قرآن و متن

بسم الله الرحمن الرحیم
انسان در جهان‏بينى اسلامى‏
جهان‏بينى اسلامى نگاه عمیقی نسبت به انسان دارد. انسانِ اسلام تنها يك حيوان مستقيم‏ القامه(ایستاده) كه ناخنى پهن دارد و با دو پا راه مى‏رود و سخن مى‏‌گويد نيست. اين موجود از نظر قرآن ژرف‏تر و مرموزتر از اين است كه بتوان آن را با اين چند كلمه تعريف كرد. انسان در قرآن مجید هم نکوهیده شده و هم مورد مدح و ثنا قرار گرفته است.عالى‏ترين مدحها و بزرگترين مذمتهاى قرآن درباره انسان است؛ او را از آسمان و زمين و از فرشته برتر و در همان حال از ديو و چهارپايان پست‏تر شمرده است. از نظر قرآن، انسان موجودى است كه توانايى دارد جهان را مسخّر خويش سازد و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد و هم مى‏تواند به «اسفل سافلين» سقوط كند؛ اين خود انسان است كه بايد درباره خود تصميم بگيرد و سرنوشت نهايى خويش را تعيين نمايد.
ستایش های انسان در قرآن:
1.خليفه خدا در زمين: روزى كه خواست او را بيافريند، اراده خويش را به فرشتگان اعلام كرد. آنها گفتند: آيا موجودى مى‏‌آفرينى كه در زمين تباهى خواهد كرد و خون خواهد ريخت؟ او گفت: من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد(1) ـ اوست كه شما انسانها را جانشينهاى خود در زمين قرار داده تا شما را در مورد سرمايه‏‌هايى كه داده است در معرض آزمايش قرار دهد(2).
2.ظرفيت علمى انسان بزرگترين ظرفيتى است كه يك مخلوق ممكن است داشته باشد:
تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه حقايق آشنا ساخت)، آنگاه از فرشتگان (موجودات ملكوتى) پرسيد: نامهاى اينها را بگوييد چيست؟گفتند: ما جز آنچه تو مستقيماً به ما آموخته‏اى نمى‏دانيم (آنچه را تو مستقيماً به ما نياموخته باشى ما از راه كسب نتوانيم آموخت). خدا به آدم گفت: اى آدم! تو به اينها بياموز و اينها را آگاهى ده. همين‏كه آدم فرشتگان را آموزانيد و آگاهى داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم كه من از نهانهاى آسمانها و زمين آگاهم (مى‏دانم چيزى را كه شما نمى‏دانيد) و هم مى‏دانم آنچه را شما اظهار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى ‏داريد؟(3)
3.انسان فطرتى خدا آشنا دارد؛ به خداى خويش در عمق وجدان خويش آگاهى‏ دارد. همه انكارها و ترديدها، بيماريها و انحرافهايى است از سرشت اصلى انسان: هنوز كه فرزندان آدم در پشت پدران خويش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرينش) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهى دادند.(4)
چهره خود را به سوى دين نگه دار، همان كه سرشت خدايى است و همه مردم را بر آن سرشته است.(5)
4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادى كه در جماد و گياه و حيوان وجود دارد، عنصرى ملكوتى و الهى وجود دارد. انسان تركيبى است از طبيعت و ماوراء طبيعت، از ماده و معنى، از جسم و جان:آن كه هرچه را آفريد نيكو آفريد و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛ سپس نسل او را از شيره كشيده‏اى كه آبى پست است قرار داد؛ آنگاه او را بياراست و از روح خويش در او دميد.(6)
5.انسان موجودى انتخاب شده و برگزيده است و آفرینشی حساب شده دارد:خداوند، آدم را برگزيد و توبه‏ اش را پذيرفت و او را هدايت كرد.(7)
6. او شخصيتى مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسئوليت‏ دارد، از او خواسته شده است با كار و ابتكار خود زمين را آباد سازد و با انتخاب خود يكى از دو راه سعادت و شقاوت را اختيار كند:همانا امانت خويش را بر آسمان و زمين و كوهها عرضه كرديم، همه از پذيرش آن امتناع ورزيدند و از قبول آن ترسيدند، اما انسان بار امانت را به دوش كشيد و آن را پذيرفت. همانا او ستمگر و نادان بود(8)-ما انسان را از نطفه‏اى مركّب و ممزوج آفريديم تا او را مورد آزمايش قرار دهيم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم، همانا راه را به او نموديم، او خود يا سپاسگزار است و يا كافر نعمت (يا راه راست را كه نموديم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسيد و يا كفران نعمت كرده، منحرف مى‏گردد).(9)
7. او از يك كرامت ذاتى و شرافت ذاتى برخوردار است. خدا او را بر بسيارى از مخلوقات خويش برترى داده است. او آنگاه خويشتن واقعى خود را درك و احساس مى‏كند كه اين كرامت و شرافت را در خود درك كند و خود را برتر از پستيها و دنائتها و اسارتها و شهوترانيها بشمارد:همانا ما بنى‏ آدم را كرامت بخشيديم و آنان را بر صحرا و دريا (خشك و تر) مسلط كرديم و بر بسيارى از مخلوقات خويش برترى داديم(10)
8. او از وجدانى اخلاقى برخوردار است؛ به حكم الهامى فطرى، زشت و زيبا را درك مى‏ كند:سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، كه ناپاكيها و پاكيها را به او الهام كرد(11)
9. او جز با ياد خدا با چيز ديگر آرام نمى‏گيرد. خواستهاى او بى‏نهايت است، به هرچه برسد از آن سير و دلزده مى‏شود مگر آنكه به ذات بى‏حد و نهايت (خدا) بپيوندد:همانا تنها با ياد او دلها آرام مى‏گيرد(12)-اى انسان! تو به سوى پروردگار خويش بسيار كوشنده هستى و عاقبت او را ديدار خواهى كرد(13)
10. نعمتهاى زمين براى انسان آفريده شده است:همانا اوست كه آنچه در زمين است براى شما آفريد(14)-آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است مسخّر او قرار داده است (پس او حق بهره‏گيرى مشروع از همه اينها را دارد) (15)
11. او را براى اين آفريد كه تنها خداى خويش را پرستش كند و فرمان او را بپذيرد. پس او وظيفه‏اش اطاعت امر خداست:همانا جن و انس را نيافريديم مگر براى اين كه مرا پرستش كنند(16)
12. او جز در راه پرستش خداى خويش و جز با ياد او خود را نمى‏ يابد، و اگر خداى خويش را فراموش كند خود را فراموش مى‏ كند و نمى‏ داند كه كيست و براى چيست و چه بايد كند و كجا بايد برود:همانا از آنان مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خداوند، خودشان را از ياد خودشان برد (17)
13. او همين‏كه از اين جهان برود و پرده تن كه حجاب چهره جان است دور افكنده شود، بسى حقايق پوشيده كه امروز بر او نهان است بر وى آشكار گردد:همانا پرده را كنار زديم، اكنون ديده‏ات تيز است(18)
14. او تنها براى مسائل مادى كار نمى‏كند؛ يگانه محرك او حوائج مادى زندگى نيست. او احياناً براى هدفها و آرمانهايى بس عالى مى‏جنبد و مى‏جوشد. او ممكن است كه از حركت و تلاش خود جز رضاى آفريننده مطلوبى ديگر نداشته باشد:اى نفس آرامش ‏يافته! همانا به سوى پروردگارت بازگرد با خشنودى متقابل: تو از او و او از تو خشنود(19)-خداوند به مردان و زنان باايمان باغها وعده كرده است كه در آنها نهرها جارى است، جاويدان در آنجا خواهند بود، و هم مسكنهاى پاكيزه؛ اما خشنودى خدا از همه اينها برتر و بالاتر است. آن است رستگارى بزرگ(20)
بنا بر آنچه گفته شد، از نظر قرآن انسان موجودى است برگزيده از طرف‏ خداوند، خليفه و جانشين او در زمين، نيمه ملكوتى و نيمه مادى، داراى فطرتى خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خويشتن و جهان، مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان، ملهَم به خير و شر، وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى ‏شود و به سوى قوّت و كمال سير مى‏كند و بالا مى‏رود اما جز در بارگاه الهى و جز با ياد او آرام نمى‏ گيرد، ظرفيت علمى و عملى‏اش نامحدود است، از شرافت و كرامتى ذاتى برخوردار است، احياناً انگيزه‏هايش هيچ‏گونه رنگ مادى و طبيعى ندارد، حق بهره‏ گيرى مشروع از نعمتهاى خدا به او داده شده است ولى در برابر خداى خودش وظيفه‏ دار است.
نکوهشهای انسان در قرآن:
او بسيار ستمگر و بسيار نادان است(21)-او نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است(22)-او آنگاه كه خود را مستغنى مى‏بيند طغيان مى‏ كند(23)-او عجول و شتابگر است(24)-او هرگاه به سختى بيفتد و خود را گرفتار ببيند ما را در هر حال (به يك پهلو افتاده و يا نشسته و يا ايستاده) مى‏ خواند؛ همين‏كه گرفتارى را از او برطرف كنيم گويى چنين حادثه‏اى پيش نيامده است(25)-او تنگ‏چشم و ممسك است(26)-او مجادله‏گرترين مخلوق است(27)-او حريص آفريده شده است(28)-اگر بدى به او رسد جزع كننده است و اگر نعمت به او رسد بخل كننده است(29)

پی نوشت:
1.بقره/ 30 -ترجمه آيه به مضمون است.
2.انعام/ 165.
3.بقره/ 31- 33.
4.اعراف/ 172.
5.روم/ 43.
6.الم- سجده/ 7- 9.
7.طه/ 122.
8.احزاب / . 72
9.دهر / . 3
10.اسراء / . 70
11.شمس/ 8 و 9.
12.رعد/ 28.
13.انشقاق/ 6.
14.بقره/ 29.
15.جاثيه/ 13.
16.ذاريات/ 56.
17.حشر/ 19.
18.ق/ 22.
19.فجر/ 27 و 28.
20.توبه/ 72.
21.احزاب/ 72.
22.حج/ 66 و ...
23.علق/ 6 و 7.
24.اسراء/ 11.
25.يونس/ 12.
26.اسراء/ 100.
27.كهف/ 54.
28.معارج/ 19.
29.معارج/ 20- 21.برای تکمیل اطلاعات رجوع شود به:مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏2، ص: 272

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 3 =
*****