چرا عرفان‌های کاذب تا این اندازه در دنیا گسترش پیدا کرده است؟

10:34 - 1396/07/01

جذب حداکثری به خاطر میل به معنویت است که در اعماق وجود هر کس ریشه دارد. به علت رشد مدرنیته در جوامع و تثبیت و ترویج ارزش‌های مادی، مردم از معنویت فاصله گرفتند و پنداشتند که تکنولوژی، می‌تواند جای همه چیز را بگیرد.

پرسش: چرا عرفان‌های کاذب تا این اندازه در دنیا گسترش پیدا کرده است؟

عرفان‌های جدید، پدیده‌ای است که در سال‌های اخیر بسیار از آن با عناوین «عرفان‌های نوظهور»، «معنویت‌های نوپدید» و‌... یاد می‌شود. پرداختن به جنبه‌های مختلف این موضوع، بحث مفصلی را می‌طلبد؛ اما ماه‌نامه‌ی مه‌یار با توجه به امکانات موجود سعی کرده است تا به صورت مختصر، برخی از مهم‌ترین جنبه‌های این پدیده‌ی نوظهور را در گفت‌و‌گو با سرکار خانم طاهره صادقی، دانش‌آموخته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم و پژوهش‌گر حوزه‌ی جنبش‌های معنوی نوظهور و نیز مدّرس حوزه‌های علمیه‌ی تهران به بحث بگذارد و مورد بررسی قرار دهد. در ادامه، متن گفت‌و‌گوی ما را با ایشان می‌خوانید:

- این روزها، زیاد به اصطلاحاتی مانند «عرفان‌های نوظهور»، «معنویت‌های نوپدید» و موارد مشابه برمی‌خوریم. برای این‌که گفت‌وگوی ما چارچوب مشخصی داشته باشد، لطفاً بفرمایید منظور از این‌گونه معنویت‌ها و تعریف شما از عرفان‌های نوظهور چیست؟

ابتدا برای این که بتوانیم عرفان‌های نوظهور را بشناسیم، خوب است تعریفی از عرفان حقیقی داشته باشیم. عرفان یعنی شناخت و منظور، شناخت خداوند است. معنای صحیح عرفان حقیقی، رسیدن انسان به اوج کمال انسانی و مقام قرب الهی است؛ چون با رسیدن به کمال می‌توانیم کمال مطلق را بهتر بشناسیم.

در میان کالاهای هزار رنگی که امروزه به اسم معنویت عرضه می‌شود، عرفان هیچ جای‌گزین یا بدیلی ندارد و هیچ چیز قابل مقایسه با مقام قرب الهی نیست؛ لذا انواع عرفان‌های تقلبی نوظهور برای پنهان کردن و انحراف از کالای نفیس اصلی به مردم و به گرایش فطری و عمیق انسان‌ها به خداوند تحمیل می‌شود. نکته‌ی اساسی در این عرفان‌ها، نشناختن خدا و اعتقاد نداشتن به خداست. در واقع در این عرفان‌ها با توجه به نیاز انسان خسته‌ی عصر حاضر، به سه شاخص اصلی: آرامش، امیدواری و شادی توجه می‌کنند، بی‌آن‌که روح معنویت در آن جاری باشد.

با مقایسه‌ای بین دو عرفان حقیقی و نوظهور می‌توانیم به شناخت بهتری از این عرفان‌ها برسیم. مهم‌ترین شاخصه‌های عرفان حقیقی، شامل دعوت به سوی خدا، توحید، رعایت تقوا، مقام ذکر، ایمان به همه‌ی ادیان الهی، کلام آشکار و پای‌بندی به ارزش‌ها می‌شود. در حالی‌که مشخصه‌های عرفان‌های کاذب، دعوت به خود، تبلیغ کثرت‌گرایی، دامن زدن به مسائل جنسی، تشویق به رقص، سماع و مواد تخدیرکننده، عبور از همه‌ی ادیان آسمانی، سخنان متناقض و مبهم و انکار ارزش‌های دینی است.

- چرا عرفان‌های کاذب تا این اندازه در دنیا گسترش پیدا کرده است؟ به بیان دیگر، علت گرایش گسترده‌ی مردم جهان به معنویت‌های نوظهور و عرفان‌های کاذب چیست؟

در پاسخ باید بگویم، این جذب حداکثری به خاطر میل به معنویت است که در اعماق وجود هر کس ریشه دارد. به علت رشد مدرنیته در جوامع و تثبیت و ترویج ارزش‌های مادی، مردم از معنویت فاصله گرفتند و پنداشتند که تکنولوژی و توسعه‌ی زندگی مادی، می‌تواند جای همه چیز را بگیرد و همه‌ی نیازهای آن‌ها را پاسخ دهد.

پس از مدتی مردم نارسایی تکنولوژی را در برآوردن نیازهای معنوی مشاهده کردند و با عطش فراوان به سوی معنویت روی آوردند. کاملاً آشکار است که هرگاه کالایی در بازار، خریدار زیاد داشته باشد، هم تولیدش افزایش می‌یابد و هم جنس تقلبی با رنگ و لعاب فریبنده فراوان می‌شود.

اما جواب قسمت دوم سؤال، علت جذب جوانان به عرفان‌های کاذب، هرگز به خاطر عدم جذابیت آثار ادبی و تعلیمات دینی‌- اسلامی نیست، بلکه علل مختلفی، از جمله: روحیه‌ی تنوع‌طلبی، نوجویی و کمال‌خواهی است. گاهی هم حس کنجکاوی افراد، سبب روی آوردن آنان به مسائل جدید و سر درآوردن از عجایب و گرایش به امور جدید می‌باشد.

علت دیگر، تجربه‌ی لذت معنوی است. این موضوع در عرفان‌های جدید خیلی مورد تأکید است. از طرفی پایین بودن سطح معلومات دینی و عدم آگاهی از وجود تعالیم عرفانی غنی و کارآمد، باعث ناتوانی جوانان در تشخیص عرفان کاذب از عرفان حقیقی شده است.

ـ ویژگی بارز این عرفان‌ها چیست که این همه مورد توجه قرار گرفته‌اند؟ در واقع می‌خواهیم بدانیم که چه عاملی در محتوای ادبیات این گونه عرفان‌ها هست که آن‌ها را این قدر برای قشر جوان جذاب کرده است؟ چرا این جاذبه در سایر آثار ادبی، تعلیمی و حتی دینی غیرعرفانی نیست؟

یکی از علل جذابیت معنویت‌های نوظهور، ساده‌نویسی و ادبیات احساسی و هیجانی آن‌هاست. در واقع، بررسی‌ها نشان می‌دهد که نسبت مطالب آموزشی و انتقال مطلب در مقایسه با ایجاد هیجان در معنویت‌های نوظهور خیلی کم است. همین موضوع باعث جذابیت این جریان‌ها شده است. تا جایی که بعضی از آثار معنویت که سمت و سوی درستی ندارند، به صورت رمان نوشته شده‌اند. البته اصل این کار خوب است که از زبان شیوا و روان و قالب‌های هنری برای انتقال پیام استفاده شود؛ ولی به شرط این‌که محتوای درست، سازنده و شکوفاکننده‌ای داشته باشند.

در معنویت‌های نوظهور، قالب، ظواهر و ادبیات جذاب وجود دارد، در حالی که محتواها دچار اشکال‌های زیادی است. تعالیم دینی تاکنون بیش‌تر بر انتقال معارف و آموزش محتوا تکیه داشته است و متأسفانه، ما در خصوص قالب، ظاهر و استفاده از ظرفیت هنر، کم‌تر کار کرده‌ایم. تفاوت معنویت اسلامی و معنویت‌های نوظهور از این جهت، مثل تفاوت میان کالای بدی است که خوب و زیبا بسته‌بندی شده و کالای خوبی که بسته‌بندی آراسته و فریبنده‌ای ندارد.

یکی از عواملی که باعث شد این تفاوت به وجود بیاید، این بود که در فرهنگ اسلامی، عرفان را گوهر نهفته‌ای می‌دانستند که نباید در اختیار هر کس قرار گیرد. تنها کسانی که آمادگی لازم را دارند می‌توانند حقایق و گنجینه‌ها را از اساتید دریافت کنند. اما در معنویت‌های نوظهور، عرضه‌ی حداکثری موضوعیت دارد. به قول «جورج کریسیدس»، معنویت عصر جدید، به یک تجارت تبدیل شده است. «برایان ویلسون»، هم در مقدمه‌ی کتاب جنبش‌های نوین دینی به همین موضوع اشاره کرده و ادیان ساختگی جدیدی را در ارتباط با سرمایه‌داری تحلیل می‌کند.

به هر حال، باید پذیرفت که ما برای عرضه‌ی عرفان اسلامی، نیاز به تلاش بیش‌تری داریم و باید از ظرفیت هنر، شیوه‌های جذاب و ادبیات گیرا استفاده کنیم. البته در گذشته این موضوع مورد توجه بوده است. عطار، مولوی، سعدی و بسیاری از بزرگان در قالب داستان، شعر و ادبیات جذاب، آموزه‌های عرفانی و معنوی را بیان می‌کردند؛ اما به مرور زمان سوء‌برداشت‌های هوس‌گرایانه و انحراف‌هایی که در تصوف پدید آمد، باعث شد که اهل معنا بیش از پیش رازداری کنند و مباحث عرفانی را به طور عمومی بیان نکنند.

- آیا عرفان اسلامی یک راز مگو و سرّ نهفته است که نباید در دسترس عموم قرار گیرد؟

زمانی اصرار بر این بود که عرفان عام نشود؛ اما اقتضای جهان امروز، آشنایی همه‌ی مردم با مباحث عرفانی است. پس باید عرفان را به زیباترین و آسان‌ترین شکل به مردم آموزش داد؛ زیرا عرفان اسلامی بهترین روش برای درمان رنج و درد انسان امروز است. هر جا آموزه‌های قرآنی متناسب با سلیقه‌ی مخاطبین عصر جدید، کاربردی، در قالب گروه و به‌طور مستمر بیان شده است، با استقبال گرم جوانان روبه‌رو بوده‌ایم که به عنوان نمونه می‌توان به مناسک حج و مراسم اعتکاف اشاره کرد. ضمن این‌که در کنار آموزش معارف اسلامی، باید انحراف‌ها و تناقض‌های عرفان‌های کاذب را برای مردم، به‌ویژه جوانان به روشنی بازگو کرد. در این زمینه امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه‌ی 147 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «هرگز نمی‌توانید راه رشد را بیابید، مگر آن که راه انحراف را هم بشناسید.»

- فکر نمی‌کنید، دلیل اقبال به این گونه عرفان‌ها این باشد که محتوا و فرم آن‌ها متناسب با شرایط دنیای معاصر و نیاز‌های قرن 21 شکل گرفته است؛ وگرنه وقتی به تاریخ برمی‌گردیم، شاهد گنجینه‌های عظیم عرفانی در دل فرهنگ اسلامی‌- ایرانی خود هستیم؛ اما گویی جوانان ما با آن ادبیات زیاد ارتباط برقرار نمی‌کنند. دلیل این امر را در کجا باید جست‌و‌جو کرد؟

تهاجم فرهنگی می‌تواند اولین دلیل در تغییر ارزش‌های اصیل هر جامعه باشد. برای مثال: انسان‌محوری در برابر خدامحوری، لاابالی‌گری در برابر شریعت‌گرایی، دنیاپنداری در برابر آخرت‌گرایی، عشق جنسی در برابر عشق معنوی، آسایش مادی در برابر آرامش معنوی، تفکرگریزی در برابر تفکرگرایی، خرافه‌پنداری در برابر واقعیّت‌نگری و شادی بیرونی در برابر سرور درونی قرار می‌گیرد. در تهاجم فرهنگی ذائقه‌ی افراد را تغییر می‌دهند و به طبع، انتخاب افراد نیز تغییر می‌کند. ضمن این‌که دشمن در عرضه‌ی فرهنگ تحمیلی خود، قانون نانوشته‌ی «حق با مشتری است» را کاملاً مراعات می‌کند. البته با توجه به این نکته که ذوق و سلیقه‌ی مشتری با تبلیغات و برنامه‌های دقیق روان‌شناسانه مدیریت می‌شود و لذا نیازهای روحی‌- روانی و مادی افراد را وسیله‌ای برای جای‌گزینی کالای بدلی خود (عرفان‌های کاذب) قرار داده و به راحتی سکس، مواد توهم‌زا و روان‌گردان را به نام عرفان عرضه می‌کنند و خشونت و خون‌خواری هم که گروهی را به نام معنویت مدرن به خود سرگرم کرده است.

اما اساسی‌ترین علت تمایل و ارتباط با این گرایش‌ها در ایران، این است که مسئولین فرهنگی و مبلغین دینی، معنویت اسلامی را متناسب با نیازهای روز، جدید و به‌روز نکرده‌اند. در مواردی جوانان از ابتدایی‌ترین آثار ارزش‌مند عرفانی‌- اسلامی بی‌اطلاع‌اند. نه تنها عرفان اسلامی، بلکه در بیان فرهنگ و عرفان ایرانی برای نسل جوان کوتاهی شده است. به عنوان مثال: در مواردی دانشجویان ما حتی از روخوانی مثنوی هم عاجزند. انسان تا چیزی را نشناسد چگونه می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند؛ زیرا گفته‌اند محبّت فرع بر علم است. بنابراین باید دغدغه‌ی اساسی مسئولین فرهنگی، تولید گزاره‌های عرفان جدید، مبتنی بر سنّت معنوی ما باشد. مسلّماً اگر معنویت اسلامی- ایرانی کهن خودمان را آن گونه که در کتاب‌های آسمانی به‌ویژه در قرآن آمده است به جوانان عرضه و معرفی کنیم، آنان با جان و دل پذیرا می‌شوند و به جای پناه بردن به مدیتیشن، مراقبه و تناسخ، دست‌یابی به بهشت برین و رسیدن به زندگی راحت اخروی را سرلوحه‌ی آمال خود قرار خواهند داد و جوانان تشنه و سرگردان عصر جدید به زیر پرچم پیامبر الهی و شریعت رحمانی گرد خواهند آمد.

- وقتی با جوانانی که به این تفکرات گرایش دارند، صحبت می‌کنیم، می‌گویند: «درست زندگی کن، به دیگران آزار نرسان (آنچه در اسلام به عنوان حق‌الناس یاد می‌شود) هر چه می‌خواهی انجام بده، دیگر به خدا ایمان داری یا نه فرقی نمی‌کند.» به نظر شما این حرف تا چه اندازه درست است؟

این خوب است که بشر با تجربه به این‌جا رسیده است که با ظلم، مردم‌آزاری، دروغ‌گویی، زیر پا گذاشتن وجدان اخلاقی نمی‌تواند زندگی خوبی داشته باشد؛ اما این همه‌ی حقیقت نیست. گذشته از این، انگیزه و محرک‌هایی که ما را به این ارزش‌های اخلاقی پای‌بند کنند، چیست؟ پای‌بندی به این ارزش‌های اخلاقی غیر از علاقه‌مندی و شعار دادن است. با ایمان به سرچشمه‌ی هستی و خیر و هم‌چنین ایمان به معاد و وجود الگوهای کامل اخلاق، نظیر پیامبران، می‌توانیم عملاً به این ارزش‌های زیبای اخلاقی پای‌بند باشیم.

کلیدی‌ترین نکته، در باب عرفان‌های نوپدید، آن است که جنبش‌های معنوی جدید، نیامده‌اند که به داد فطرت حقیقت‌خواهی و خداطلبی انسان برسند و کام تشنه‌ی آدمیان بریده از معنویت را سیراب کنند؛ بلکه آمده‌اند تا بشر خسته از زندگی ماشینی را، آرام کنند و روان ناآرام او را موقتاً تسکین دهند. در بسیاری از این عرفان‌های نوظهور، هدف اصلی به دست آوردن نوعی سرخوشی، لذّت و وجد نفسانی است که صرفاً یک نوع ارضای نفسانی مطرح است که نهایت نتیجه‌ای که از این حالت نصیب شخص می‌شود، این است که ظاهراً زندگی آرامی داشته باشد و مزاحم زندگی دیگران نشود و از این طریق نفس خود را پرورش داده و قدرتمند کند؛ ولی متأسفانه! در نهایت نفس خود را به عنوان خدا می‌گیرد و به جای خدا می‌شناسد. بر خلاف عرفان اسلامی که اوج عبودیت، مسئله‌ی عشق به معبود است. کسی که دارای ایمان به خدای تعالی است، تکیه بر پای‌گاهی دارد که هیچ حادثه و گرفتاری تکانش نمی‌دهد؛ لذا چنین کسی امور خود را بر پایه‌ی معارفی بنا نهاده است که شک و اضطراب قبول نمی‌کند.

نکته‌ی دیگر، این که عرفان‌های نوظهور اغلب تک‌بعدی‌اند؛ یعنی بر جنبه‌ی خاصی از روح یا ساحت وجود انسان تأکید دارند و بسیاری از ابعاد وجودی انسان در آن‌ها فراموش شده است. در این‌گونه عرفان‌ها، به بسیاری از ارزش‌های انسانی، تنها برای تحصیل آرامش روانی خود پای‌بند هستند. برخلاف اسلام که از آن چنان جامعیتی برخوردار است که فقط منحصر در بایدها و نبایدهای فقهی نیست. این‌ها مربوط به ظاهر و اعمال بیرونی است؛ اسلام به جنبه‌های درونی، فکری و قلبی انسان هم توجه ویژه‌ای دارد و آن قدر مسائل فکری و درونی انسان دارای اهمیت است که خداوند شریعت را نیز برای تقویت و تکامل روح و قلب انسان قرار داده است که از مهم‌ترین فرق‌های بین عرفان اسلامی با سایر عرفان‌ها، همین شریعت است. به این صورت که در سایر عرفان‌ها، مراقبه، ارتباط و تمرکز، فقط در ساعتی خاص و اوقات معین صورت می‌گیرد؛ اما در اسلامی که خدامحور است، ما همیشه در حضور خداییم، معشوق او هستیم و باید بدانیم که تمام لحظه‌های ما با عرفان پیوند خورده است. ابوسعید ابوالخیر در این‌باره گفته است: «مرد آن است که میان مردم زندگی کند و با آن‌ها رفت و آمد و داد و ستد کند، زن بگیرد و با دیگران معاشرت داشته باشد و یک لحظه از خدا غافل نباشد.»

- دلیل این که دیده می‌شود زنان و دختران، بسیار بیش‌تر از مردان به سوی این گونه معنویت‌ها گرایش پیدا می‌کنند چیست؟ آیا دلیل روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی خاصی دارد؟

اولین نکته‌ای که در این مورد به نظر می‌رسد، این است که زنان در پذیرش مسائل معنوی مستعدترند و همین عطش معنویت‌خواهی آنان سبب شده که گاهی اوقات به دلیل پایین بودن سطح آگاهی و معلومات، قشر محدودی از این جامعه، اسیر این جنبش‌های نوپدید شوند. البته این تعداد در مقایسه با زنان فاضله و فرهیخته‌ای که در مکتب اسلام و عرفان اسلامی پرورش یافته‌اند، بسیار ناچیز است. از دیگر علل روان‌شناختی گرایش زنان و دختران به عرفان‌های کاذب، لطافت روحی آنان است. البته این ویژگی، یکی از بهترین نعمت‌های خدادادی است که به بانوان عطا شده است؛ به‌ویژه در وادی عرفان به لطافت روحی نیاز مبرم است. اولیای خدا برای تلطیف روح و نفس شاگردان‌شان آن‌ها را به انجام دستورهای اسلام و خواندن اذکاری راهنمایی می‌کردند؛ ولی اگر همین نعمت الهی در مسیر درست و حق کانالیزه نشود، منشأ بسیاری از انحراف‌ها خواهد شد. پس لطافت روح همراه با عقلانیت، منشأ کسب معارف بلند الهی می‌شود.

نکته‌ی دیگری که در باب روان‌شناسی زنان مطرح است، این‌که برخی از زنان به دلیل جلب توجه دیگران یا روحیه‌ی متفاوت بودن در جامعه به این عرفان‌ها روی می‌آوردند. در پی این نیاز، بعضی از آن‌ها که خیلی سطحی‌نگرند، با مد و عوض کردن قیافه و شکل ظاهری، خود را مطرح می‌کنند و دسته‌ی دیگر که قدری بیش‌تر اهل فکر، اندیشه و مسائل نو هستند و در جست‌و‌جوی جریان‌های باطنی‌اند، ممکن است به دنبال عرفان‌ها یا مسائلی غیر از آنچه که در محیط خودشان هست، بروند.

و اما از جمله علل گرایش بانوان که جنبه‌ی جامعه‌شناختی دارد:

1- می‌توان به بیش‌تر بودن اوقات فراغت زنان اشاره کرد. از آن‌جا که بیش‌تر خانم‌ها خانه‌دار بوده و می‌توانند به راحتی ساعاتی را برای خودشان اختصاص بدهند و نسبت به مردان پراکندگی مسئولیت در آن‌ها کم‌تر است، زمینه‌ای برای شرکت بیش‌تر زنان در جلساتی که با هدف ترویج عرفان‌های کاذب تشکیل می‌شود، فراهم می‌آید.

2- در جامعه‌ی ما به دلایل مختلفی تفریحات و سرگرمی‌های زنان، نسبت به مردان از تنوع کم‌تری برخوردار است و شرایط استفاده از مراکز ورزشی، فرهنگی و تفریحی برای زنان محدودتر است و همین معضل سبب می‌شود که زنان در مجالسی که با عناوین ورزشی، تفریحی یا هنری، ولی با اهداف شوم پشت پرده برگزار می‌شود، بیش‌تر حضور پیدا کنند. البته با کمال تأسف گاهی مواقع بعضی‌ها به دنبال ارتباط‌های نامشروع و شرکت در مجالس لهو و لعب و پارتی‌ها، ناخواسته و ناآگاهانه در دام عرفان‌های نوظهور می‌افتند که این موارد اخیر، گاهی علت ورود آقایان به این عرفان‌ها نیز شده است.

- فرهنگ غرب برای جهت‌دهی به گرایش‌های معنوی جوانان از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کند؟

قدرت‌های سلطه‌گر، به‌ویژه غرب وقتی دیدند انقلاب بزرگ اسلامی ایران با الهام از مکتب ناب اسلام و تشیع، منافع نامشروع سلطه‌گران جهانی را در خاورمیانه به خطر انداخته است، بر آن شدند تا قابلیت‌های مردم ایران را با برنامه‌ی حساب‌شده، تضعیف کنند و بهترین راه مبارزه را در دوری مردم ایران، به‌ویژه جوانان از فرهنگ و عرفان اصیل اسلامی و گرایش به معنویت‌های کاذب یافتند و برای رسیدن به این منظور از شیوه‌های تبلیغاتی متعدد، مثل: مجلات، فیلم‌ها، وب سایت‌ها، مقاله‌ها و کتاب‌های گوناگون با سوء‌استفاده از برخی عناوین متفاوت، از جمله: روان‌درمانی، انرژی‌درمانی، ورزش و ایجاد کلاس‌های آموزش مهارت‌های زندگی، جوانان ما را دچار بحران هویت کرده و هم‌چنین از راه التقاط میان ادیان گوناگون و پیشنهاد ایده‌های ضد و نقیض برای نجات و سعادت بشر، باعث شک‌گرایی در میان جوانان تحصیل‌کرده شده و در این دیدگاه، یقین معادل تعصب و خشک‌مغزی است و شک و تردید، نشانه‌ی فکر باز و هوش‌مندی که نگاه تعبدی (مطیعانه) جوانان را به مکتب اسلام و خالق هستی به یک نگاه مردد شک‌آلود تبدیل کرده و با طرح شبهات بی‌اساسی، نظیر به‌روز نبودن دین و عدم تطابق احکام دین با مسائل جدید و با ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی و مدگرایی، باعث دوری جوانان از معارف غنی و ارزش‌مند اسلامی و گرایش به معنویت‌های نوپدید شدند.

برگرفته از سایت پرسمان دانشجویی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.