خولی که بود؟چه شخصیتی داشت؟

11:05 - 1396/07/04

خولی از دژخیمان شهر کوفه بود پدرش: یزید اصبحی نام داشت. سال 60 هـ ق، زمانی که عبیدالله بن زیاد، برای جنگ با حسین بن (ع) سپاهی از کوفه به کربلا فرستاد، خولی با این سپاه همراه شد.سر منور حسین بن علی (ع)را، خولی به کوفه برد.

پرسش: خولی که بود؟ چه شخصیتی داشت؟ و چه نقشی در حادثه کربلا داشت؟ باتشکر لطفا منابع پاسخ به سوال را ذکر کنید.

پاسخ: خولی از دژخیمان شهر کوفه بود که سر حضرت حسین بن علی (ع) را از کربلا به کوفه برد. پدرش: یزید اصبحی نام داشت. سال 60 هـ ق، زمانی که عبیدالله بن زیاد، برای جنگ با حسین بن (ع) سپاهی از کوفه به کربلا فرستاد، خولی با این سپاه همراه شد. در کربلا در روز دهم محرم (عاشورا) در سال 61 هـ ق، در جنگ با سپاه حسینی، شقاوت هایی از خود نشان داد. حساس ترین زمان شقاوت او، آن گاه بروز نمود که امام (ع) از اسب به زمین افتاد و به شهادت رسید . دشمنانش، سر مطهر او را از بدنش جدا کردند. خولی از طرف «عمربن سعد» مأموریت یافت تا آن سر را به همراهی حمیدبن مسلم ازدی، برای ابن زیاد، والی کوفه به آن جا ببرد.اگر چه نقل دیگری است که او ، سر حضرت را از بدنش جدا نمود، به این صورت که در آخرین لحظات حیات حسین بن علی (ع) که دشمنانش او را تیر باران می کردند، «سنان بن انس نخعی» بر او حمله کرد. نیزه ای برآورد که خولی با عجله آمد و از اسبش پیاده شد تا سر حضرت را جدا کند، اما بر خود لرزید که «شمربن ذی الجوشن» به او نهیب زد و گفت: خداوند بازویت را سست کند! چرا این گونه می لرزی؟ این مرد خبیث سر امام عزیز را از تن جدا نمود.سر منور حسین بن علی (ع)را، خولی به کوفه برد. اما شب شد و به دارالاماره و قصر عبیدالله بن زیاد، رسید. در آن جا بسته بود. به خانه اش رفت و سر را زیر طشتی، و به نقلی در «تنور» پنهان کرد. خولی دو زن داشت، یکی از قبیله حضرمیان، و یکی از قبیله بنی اسد.نام آن ها، نوار و عیوف در تاریخ آمده و پدر یکی از آن ها، مالک بن عقرب است. وقتی خولی نزد همسرش (نوار) به اتاق رفت، همسرش پرسید: با خود چه آورده ای؟ خولی گفت: چیزی آورده ام که برای همیشه ثروتمند و بی نیاز خواهیم بود.سر حسین بن علی (ع)را به خانه آورده ام!همسر او گفت: وای بر تو! مردم سیم و زر به خانه می برند و تو، سر فرزند رسول خدا آورده ای! به خدا سوگند که هرگز در کنار تو نخواهم ماند.این را گفت و بلند شد و بیرون آمد و ناگهان نظرش بر نوری عظیم افتاد و دید که نوری به آسمان می رود. نور از آن سر منور ساطع است و ملائکه به صورت مرغان سپید، در اطراف آن هستند.در بعضی اقوال تاریخی است که شبانه، همسرش را ترک کرد و از آن خانه بیرون رفت.خولی سر را برای ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد.او بعد از واقعه عاشورا همچنان زنده بود تا سال 65 هـ ق، زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حضرت حسین (ع)قیام کرد و دنبال قاتلان حضرت بود. «معاذبن هانی» و «اباعمره کیسان» امیر پاسبانان خاص خودش را به دنبال خولی فرستاد. خولی در خانه اش، در بیت الخلاء (مستراح) پنهان شده بود. یکی از همسرانش که کینه او را از آن زمان که سر بریده حسین (ع)را آورده بود ،به دل داشت، محل اختفای شوهرش را به مأموران مختار با اشاره دستش، نشان داد که خولی کجاست! مأموران او را دستگیر کرده وخبرش را به مختار دادند. به دستور مختار، او را کشتند و جسدش را سوزانده و خاکسترش را بر باد دادند.(1)
پی نوشت ها :

1.http://alaam.tahoor.com/page.php?id=10777&cat=133. جهت آگاهی بیش تر به منابع زیر مراجعه نمایید :
جواد محدثی ، فر هنگ عاشورا ، ص166، نشر معروف ، قم، 1378، چاپ چهارم؛ بحارالانوار، ج 45، ص 56؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 78؛ ارشاد- ترجمه رسولى محلاتى‏، ج2 ، ص116، ناشر اسلاميه‏؛ عباس قمی، منتهی الامال، ج1، ص738،موسسه انتشارات هجرت، 1378، قم، چاپ 13.
مرکزملی پاسخگویی به سئوالات دینی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 4 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.