داستان وضوی امام حسن و امام حسین

16:02 - 1396/07/05

-جای تردید نبود، تعلیم مسائل و ارشاد جاهل، واجب است. اما اگر مستقیما به پیر مردی گفته شود که: «وضوی تو، صحیح نیست»، گذشته از اینکه موجب رنجش خاطر او می‏شود، برای همیشه خاطره‏‌ی تلخی از وضو خواهد داشت پس حسنین(ع) تصمیم گرفتند غیر مستقیم، وضو را آموزش دهند.

داستان وضوی امام حسن و امام حسین

پیرمردی مشغول وضو بود، اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمی‏دانست. امام حسن و امام حسین علیهم ‏السلام، که در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پیرمرد را دیدند. 
این دو طفل اندیشیدند، تا به طور غیرمستقیم او را متذکر کنند. در ابتدا، آن دو با یکدیگر به مباحثه پرداختند و پیرمرد نیز سخنان آن دو را می‏شنید. 
یکی از آن دو، به دیگری گفت: وضوی من، از وضوی تو کامل‏تر است؛ دیگری هم به آن یکی گفت: وضوی من، از وضوی تو کامل‏تر است؛ با هم توافق کردند که در حضور پیرمرد، هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد حکمیت کند. 
آن دو، طبق قرار عمل کردند و هر دو نفر، وضوی صحیح و کاملی را جلوی چشم پیرمرد گرفتند. پیرمرد، تازه متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است و به فراست، مقصود اصلی دو طفل را دریافت و سخت تحت تأثیر محبت و هوش آنها قرار گرفت؛ سپس، به آن دو بزرگوار گفت: وضوی شما، صحیح و کامل است. من پیرمرد نادان، هنوز وضو ساختن را نمی‏دانم. شما، به حکم محبتی که بر امت جد خود دارید، مرا متنبه ساختید. من از شما متشکرم.

پی نوشت :
بحارالأنوار، ج 10 ص 89؛ طبق نقل داستان راستان، ص 295 - 296، داستان 103.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 8 =
*****