- گریه و عزاداری برای مصیبت اهلبیت (علیهم السلام) به خاطر این است که انسان را به بهشت میرساند، ظلم و اجحافی که در حقشان شده است را دوباره در اذهان زنده میکند، و...؛ مولوی نیز در اشعارش گریه و مصیبت را امری خوب و مورد نیاز، بیان می کند.
برخی افراد برای مقابله با عزاداری و همدردی با مصائب اهلبیت، می گویند امام حسین (علیهالسلام) یا سایر اولیای الهی با مرگ به معشوق خود رسیدهاند لذا عزاداری در شهادت آنها معنا ندارد، بلکه باید خوشحال بود و برای اثبات حرف خود، به اشعار مولوی که گفته «میا بی دف به گور من برادر* که در بزم خدا غمگین نشاید»[1] استناد میکنند؛ درحالیکه اولاً مولوی گریه دیگران برای خود را از روی تواضع نفی کرده است و شاید یکی از علتهای این تواضع این باشد که میخواهد بگوید من شایسته گریه نیستم، بلکه افراد شایستهتر از من مانند امام حسین (علیهالسلام) و... نیز وجود دارند که شایسته است انسان به خاطر آنها گریه کند؛ کما این که خود او در سایر ابیاتش عزا داری برای اولاد رسول الله را تأیید کرده و میگوید: «پیش مؤمن، ماتم آن پاک روح* شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح» [2]
ثانیا اشک و ندامت شیعیان که به خاطر رسیدن حضرات معصومین و سایر اولیاء الهی به معشوقشان نیست، بلکه به خاطر ظلم و اجحافی است که در حقشان صورت گرفته، که در شعرهای مولوی نیز به این مسئله اشارهشده است و ایشان میگوید: «ناله و نوحه کنند اندر بکا* شیعه عاشورا برای کربلا// بشمرند آن ظلمها و امتحان*کز یزید و شمر دید آن خاندان» [3]
پی نوشت:
[1]. مولوی،دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره 683.
[2]. همان، دفتر شیشم.
[3]. مولوی، دفتر شیشم، بخش 23.