اینکه امام صادق(علیهالسلام) دو اصل توحید و عدالت بعنوان اصول معرفی می کنند نفی دیگر اصول را نمیکند و از کارکردهای سه اصل «نبوت؛ امامت؛ معاد» میتوان عاملی جهت تحقق اصل عدالت را نام برد، لذا علما به آن اهتمام ورزیدهاند.
یکی از سوالاتی که در فضای مجازی مطرح شده این است که چرا بین سخن متکلمین شیعه و روایات امامان شیعه در برخی موارد تعارض وجود دارد؛ به طور مثال میگویند: علمای شیعه معتقدند که اصول دین پنج چیز است، اما در روایت آمده که دو چیز است. از جمله اینکه امام صادق(علیهالسلام) در حدیثی میفرماید: «إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ وَ الْعَدْل [1] همانا اساس دین توحید و عدالت است.» اما علمای شیعه میگویند: اصول دین پنج اصلِ 1. توحید؛ 2. عدل؛ 3. نبوت؛ 4. امامت؛ 5. معاد است.
در پاسخ میگوییم: اصول دین، یک بحث کلامی است، یعنی اصطلاحی خاص در کلام است و هیچ منافاتی با روایات ندارد، منظور از اصول دین، آن مواردی است که انسان را مسلمان یا از دایره اسلام خارج میکند؛ از طرفی اینکه امام صادق(علیهالسلام) دو اصل توحید و عدالت را به عنوان اساس معرفی می کنند، نفی دیگر اصول را نمیکند.[2] مانند اینکه بگوئیم همانا امام علی(علیهالسلام) شجاع و مهربان است که نفی صفات دیگر حضرت مانند علم، صداقت و حکمت را نمی کند.
نکته دیگر اینکه میتوان از «نبوت؛ امامت و معاد» به عنوان عاملی جهت تحقق اصل عدالت نام برد، آیات قرآن تبین زیبایی دارد ازجمله:
1- معاد عاملی جهت تحقق عدالت؛ مشاهده میشود با همه تلاش انبیا و اولیا در راه تحقق عدالت، گروه مجرمین دست از تبهكاری برنداشتند و باعث درد و رنج مومنان شدند و از آنجاکه زندگی دنیا ظرفيت كيفر و پاداش مناسب با عمل آنان را ندارد. مانند اینکه كسی كه هزار نفر را قتل عام كرده است، نميتوان تنها با اعدام به مجازات واقعی رساند و داد مقتولان را از او گرفت. چون لغو و بیهودگی در کار خدا نیست و عدل الهي ايجاب ميكند كه در پي جهان طبيعت، عالم ديگر و نظامي عادلانه باشد تا در آن عدالت بر پا شده و پاكان به پاداش و بدكاران به مجازات برسند، لذا قرآن می فرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبين[انبیاء/ 47] ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مىكنيم پس به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مىكنيم و كافى است كه ما حساب كننده باشيم»، لذا معاد را می توان عاملی جهت تحقق عدالت دانست.
2- نبوت عاملی جهت تحقق عدالت؛ قسط یا همان عدالت را می توان هدفى مهم براى بعثت انبیا دانست و رسالت انبیا دعوت مردم را به رعایت عدالت و احترام به حقوق یکدیگر و عدم تجاوز به حقوق دیگران دعوت و به قضاوت عادلانه و منصفانه است. چنانکه قرآن کریم تاکید می فرماید:«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ [حدید/ 25] ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از ناحق) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.» پس نبوت را نیز می توان عاملی جهت تحقق عدالت دانست.
3- امامت در ادامه نبوت عاملی برای تحقق عدالت؛ امامت ادامه نبوت است و همان طور که عدالت هدفى مهم براى بعثت انبیا است، رسالت انبیا در دعوت مردم به عدالت با امامت استمرار یافته، منقطع و ابتر نمیماند چنانکه از مهمترین بحثهای قرآنی مطرح در راستای استمرار امامت که در «سوره قدر» آمده، این بیان است که فرشتگان در شب قدر مقدّراتی را نزد انبیاء میآوردند برای «امام زمان» آورده و بر او عرضه میكنند. اين واقعيت از نخستين روز خلقت بوده و بر نخستين پيامبر و وصی او نازل میشده و تا قيام قيامت نیز ادامه دارد.[3] امروزه واسطهی تحقق عدالت باوحی الهی، حضرت حجّت(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است. اين برهان را علامه طباطبايی برای پروفسور كربُن بيان داشته است.[4] لذا امامت را میتوان در ادامه نبوت عاملی برای تحقق عدالت دانست.
__________________________
پینوشت:
[1]. التوحید، ابن بابويه، محمد بن على، جامعه مدرسين، قم، 1398ش، ص 96.
[2]. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص 120، نشر صدرا، 1382 ش. و سید حیدر آملی، اسرار الشریعه، ص 30، نشر علمی فرهنگی تهران، 1370ش.
[3]. اصول کافی، شیخ کلینی، کتاب الحجه، ج2، باب في شأن «انا انزلنا».
[4].فصلنامه انتظار، ج 1، ص 66 - 70.