حالا حضرت زینب را درک میکنم

به نقل از گروه اینترنتی  رهروان ولایت وبلاگ  روزی روزگاری جنگ بود,  نوشت :

عملیات کربلای 5

آر پی جی زن تانک رو زد ، تانک هم سر او را با گلوله مستقیم زد .بدنش که بی سر دوید ، یکی از بچه ها فیلم برداری کرد .بعدها مادر شهید شنیده بود از پسرش توی اون وضعیت فیلم گرفته اند اصرار میکرد میخواهم فیلم را ببینم . سپرده بودم نگذارند.خیلی اصرار کرده بود و بچه ها هم کوتاه آمده بودند .

برده بودنش تبلیغات لشکر و فیلم رو براش پخش کرده بودند ؛ نه یکبار که چند بار . بچه ها میگفتند دفعه ی آخر وقتی دوربین روی رگهای بی سر شهید زوم کرد ، مادرش رفت جلوی تلویزیون و از رو صفحه تلویزیون رگهای بریده ی شهیدش را بوسیده وگفت: « حالا حضرت زینب را درک میکنم »