در برخی روایات گفته شده که با انجام یک عمل خاص، بهشت بر عملکننده واجب میشود و یا با انجام یک گناه خاص، جهنم بر عملکننده واجب میگردد. این وجوب، وجوب مطلق نیست بلکه مشروط است.

وقتی در میان روایات سیر میکنیم به دو دسته روایات برمیخوریم:
الف) دسته اول: روایاتی است که در آنها گفته شده با انجام برخی اعمال، بهشت بر انسان واجب میشود، یا جهنم بر انسان حرام میشود.
چند نمونه روایت:
1. امام رضا(علیهالسلام) در مورد فضیلت زیارت حضرت فاطمه معصومه(علیهاالسلام) فرمودهاند: «کسی که قبر خواهرم را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب میشود».[1]
2.امام صادق(علیهالسلام): «احدی نیست که برای امام حسین(علیهالسلام) شعری بسراید و گریه کند و یا بگریاند مگر آنکه خدا برای او بهشت را واجب میگرداند و گناهانش را میآمرزد».[2]
3. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله): «هر که روز اول ماه رجب را به میل ثواب از خدا، روزه بدارد بهشت بر او واجب میشود».[3]
4. امام صادق(علیهالسلام): «کسى که ما را نزد او یاد کنند، از چشمانش اشک بیاید خداوند متعال صورتش را بر آتش حرام مىنماید».[4]
ب): دسته دوم: روایاتی که در آنها گفته شده انسان با انجام برخی اعمال، جهنم بر او واجب میشود. مانند:
1. خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً [نساء/10] آنان که اموال یتیمان را به ستمگری میخورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو میبرند و به زودی در آتش افروخته خواهند افتاد».
2. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «گناهان كبيره آتش جهنم را واجب میکند».[5]
3. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «نماز ستون دین است وهر کس عمدا نمازش را ترک کند دینش را نابود کرده وکسی که انجام نماز دراوقاتش را ترک کند در ویل وارد میشود و ویل یکی مکانی درجهنم است که خداوند در سوره ماعون فرموده: "ویل جایگاه نماز گزارانی است که نسبت به نماز خود سهلانگارهستند"».[6]
4.امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «کسی که نماز را ترک کند هرگز به شفاعت ما نائل نمیشود».[7]
5. پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله): «بهشت بر سه نفر حرام است: منت گذارنده [بر خدا]، غيبت كننده و شرابخوار».[8]
6. پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله): «کسی که عاق والدین شده و شرابخوار، به بهشت نمىروند».[9]
سوال: در ابتدای امر، بین این دو دسته روایات هیچ تعارض و اختلافی مشاهده نمیشود اما سوال آنجاست که وقتی یک فرد، هم عملی انجام دهد که بهشت را بر او واجب میکند و هم گناهی کند که جهنم را برای او واجب کند مثلا هم برای امام حسین(علیهالسلام) اشک ریخته و اقامه عزاداری کرده و هم غیبت و یا ترک نماز کرده؛ در این صورت، حال این فرد در آخرت چگونه است؟ آیا بهشت بر او واجب است یا جهنم؟
پاسخ به سوال:
این «وجبت له الجنة و وجبت له النار» مطلق نیست؛ یعنی اینگونه نیست که بهشت بر او واجب شده و دیگر به جهنم نمیرود و او هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد و اینگونه نیست که جهنم بر او واجب شود و او ازرفتن به بهشت ناامید گردد و دیگر کار خیر را انجام ندهد. بلکه در واقع این وجوب بهشت و جهنم، وجوب مشروط است.
توضیح:
مقدمه اول: وجوب بر دو قسم است: وجوب مطلق و وجوب مشروط؛
وجوب مطلق آنست که تحقق وجوب، به امر خارجی، متوقف و مشروط نباشد. مانند وجوب جواب سلام و وجوب تمکین زن از شوهر که وجوبشان به چیزی مشروط نیست و در هر حال باید جواب سلام را داد و در هر صورت باید زن از شوهرش تمکین نماید.
اما وجوب مشروط آن است كه وجوب، متوقف بر چيزی و مشروط به امری خارج از ماهیتِ واجب باشد؛ مانند: وجوب حج که به تحقق استطاعت مشروط است و مانند: وجوب نفقه که مشروط است به تمكين، یعنی كه اگر زن از شوهر تمكين ننمايد، بر شوهر واجب نيست مخارج او را تأمين نمايد. تمکین و استطاعت، خارج از ماهیتِ نفقه و حج هستند.
مقدمه دوم: در علم کلام، مسالهای داریم به نام «احباط و تکفیر». احباط يعنی حبط و باطل كردن اعمال حسنه و از بین بردن استحقاق بهشت با انجام بعضی گناهان. و تكفير يعنی پوشاندن و پاک کردن گناهان و رفع استحقاق عقاب با انجام توبه و برخی حسنات.
پاسخ به اصل سوال:
وجوب بهشت و جهنم، وجوب مشروط است یعنی گرچه مقتضِی بهشت رفتن و یا جهنمی شدن را محقَّق شده اما فعلیت یافتن بهشت و جهنم بر آنان در آخرت، مشروط است به عدم مانع؛ یعنی بهشرطی او به بهشت میرود که مانعی برای بهشت رفتنش نباشد و به شرطی جهنم میرود که مانعی برای رفتنش به جهنم نباشد.
برخی گناهان، مانع بهشت رفتن هستند. بسا کسی در زمانی با انجام اعمالی که بهشت را بر او واجب میکند بهشتی باشد اما در زمانی دیگر همان اعمال را با انجام برخی گناهان حبط کند و بهشت خود را بین ببرد و جهنم را با آن گناهانش واجب سازد.
برخی از صحابه در بیعت رضوان، رضایت خدا را برای خود محقق کرده و بهشت را بر خود واجب کرده بودند[10] اما بعدها بعضی از آنان مانند طلحه و زبیر در جنگ جمل در مقابل امیرالمومنین(علیهالسلام) که معیار حق و حقانیت بود[11] ایستادند و بسیاری را به کشتن دادند و خودشان هم کشته شدند و «وجبت لهم النار» شدند.[12]
شمر و شبث بن ربعی[13] که در زمان امیرالمومنین(علیهالسلام) در جنگ صفین در سپاه حضرت بودند و در مقابل معاویه میجنگیدند اما در زمان امام حسین(علیهالسلام) در سپاه یزید و در مقابل امام حسین(علیهالسلام) میجنگیدند. آنان در زمانی که در سپاه امیرالمومنین و در کنار امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) در برابر نفاق امویان میجنگیدند بهشت را بر خود واجب میکردند و اگر در آن جنگ کشته میشدند شهید در راه خدا محسوب میشدند چنانکه شمر در جنگ صفین، جانباز شد و اجر جانبازی بدست آورد. اما همان او در کربلا از سرداران سپاه یزید بود و نه تنها اجر جهاد صفین و جانبازی آن را از دست داد بلکه جهنم را بر خود واجب کرد.
وجوب جهنم نیز مشروط به عدم توبه است چون توبه و انجام برخی اعمال خیر، مانع جهنمی شدن است. حال، اگر فردی پس از انجام گناهانی که جهنم را بر او واجب میکرده توبه حقیقی نماید در این صورت این وجوب جهنمش از بین خواهد رفت چون گناه او با توبه حقیقی بخشیده و محو خواهد شد و دیگر در پرونده اعمال وی، گناهی نخواهد بود تا وجوب جهنم را در پی داشته باشد.
زهیر بن قین در زمان خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) از مخالفان حضرت و از عثمانیان و طرفداران معاویه بود ولی همو در کربلا در رکاب امام حسین(علیهالسلام) به فیض عظمای شهادت نائل شد و ستاره درخشان ولایتمداری گشت. حرّ بن یزید ریاحی که او نیز با یک توبه، خود را از قعر جهنم به دروازه بهشت رساند و بهشتی شد.
نتیجه: در واقع به این وجوب، وجوب حالی نیز میتوان گفت زیرا ملاک، زمان حالِ افراد است بنابراین اگر شخصی در زمان حال، برای خود اعمالی جمع کرده که بهشت را بر او واجب کرده است همو اگر بعدا آن اعمال را با گناهانش حبط کند وجوب بهشتش را از بین میبرد و خود را مهیای رفتن به جهنم میکند.
____________________
پینوشت:
[1]. «من زارها فله الجنة». بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج48، ص316، متن کتاب
[2]. «ما من أحد قال فی الحسين شعرا فبكی وأبكی به ألا أوجب الله له الجنة وغفرله». اختیار معرفة الرجال [یا رجال الکشی]، شیخ طوسی، قم، موسسه آل البیت(علیهمالسلام)، ج2، ص575، متن کتاب
[3]. الامالی، شیخ صدوق، قم، موسسه البعثة، چاپ اول، 1417ق، ص59، متن کتاب
[4]. «عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ». کامل الزیارات، ابن قولویه جعفر بن محمد، نجف، دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 104.
[5]. «الكبائر التی اوجب اللّه عليها النار». الکافی، أبوجعفر محمّد بن يعقوب الكلينی الرازی، دار الحديث، چاپ اول، ١٤٣٠ق، ج3، ص700، ح21 [2462]، متن کتاب
[6]. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّلَاةُ عِمَادُ الدِّينِ فَمَنْ تَرَكَ صَلَاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدَمَ دِينَهُ وَ مَنْ تَرَكَ أَوْقَاتَهَا يَدْخُلُ الْوَيْلَ وَ الْوَيْلُ وَادٍ فِي جَهَنَّمَ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِی سُورَةِ .... فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ». جامع الأخبار، محمد بن محمد الشعيری، نجف، مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص73، متن کتاب
[7]. «لا تنال شفاعتنا من استخف الصلاة». الاصول من الکافی، ثقة الاسلام أبی جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق الكلينی الرازی(م329ق)، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1388ق، ج3، ص270، متن کتاب
[8]. «تَحْرُمُ الجنّةُ على ثلاثةٍ: على المَنّانِ ، وعلى المُغْتابِ ، وعلى مُدمِنِ الخَمرِ». وسائل الشیعة، پیشین، ج12، ص281، ح10 [16309]، متن کتاب
[9]. «لا يَدخُلُ الجَنّةَ عاقٌّ و لا مُدْمِنُ خَمرٍ». میزان الحکمة، محمد محمدی ریشهری، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1375ش، ج1، ص430، ح2744، به نقل از کنزالعمال، متقی هندی، ح43776، متن کتاب
[10]. «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً؛ [فتح/10] به راستی خدا هنگامی که مؤمنان ، زیر آن درخت با تو بیعت می کردند از آنان خشنود شد ، و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزی نزدیکی به آنها پاداش داد». «لَقَد رَضِیَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم واَثبَهُم فَتحًا قَریبا؛ [فتح/18] به راستی که خداوند از مؤمنان چون با تو در زیر آن درخت بیعت کردند، خشنود شد، پس میدانست که در دلهایشان چیست و آنگاه آرامش را بر آنان نازل کرد و به پیروزیای نزدیک پاداششان داد».
[11]. مسند أبی يعلی، أبو يعلی أحمد بن علي بن المثنی الموصلی التميمی(م307ق)، تحقيق: حسين سليم أسد، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق-1984م، ج2، ص318، ح1052؛/ و المحاسن والمساوئ، إبراهيم بن محمد البيهقی(م بعد320ق)، ،تحقيق: عدنان علی، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ وال، 1420ق-1999م، ج1، ص37؛/ و الشريعة، أبی بكر محمد بن الحسين الآجری(م360ق)، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجی، الرياض، دار الوطن، چاپ دوم، 1420ق-1999م، ج4، ص1759 و ص2092، ح1583؛/ و الإنصاف فيما يجب اعتقاده ولا يجوز الجهل به، ابوبكر محمد بن الطيب الباقلاني (م403ق)، تحقيق: عماد الدين أحمد حيدر، لبنان، عالم الكتب، چاپ اول، 1407ق-1986م، ج1، ص106؛/ و تاريخ بغداد، أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادی(م463ق)، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1422ق-2002م، ج16، ص470، متن کتاب؛/ و مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضی الله عنه، أبو الحسن علی بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبی يعلى بن الجلابی الواسطی المالكی المعروف بابن المغازلی(م483ق)، المحقق: أبو عبدالرحمن تركی بن عبد الله الوادعی، صنعاء، دار الآثار، چاپ اول، 1424ق-2003م، ص170، متن کتاب
[12]. مضمون بیانات آیت الله مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 17/7/1389
[13]. تاریخ الأمم و الملوک، محمد بن جریر طبری، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث،۱۳۸۷ق-۱۹۶۷م، ج۵، ص۵ و ص۸۵؛/ و وقعة صفین، نصر بن مزاحم منقری، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، ۱۳۸۲ق، ص۱۸۷ و ص۱۹۸-۱۹۵؛/ و الکامل فی التاریخ، ابناثیر علی بن ابی کرم، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق-۱۹۶۵م، ج۳، ص۲۸۵-۲۸۹؛/ و جمل من انساب الأشراف، احمد بن یحیی بلاذری، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، درالفکر، ۱۴۱۷ق-۱۹۹۶م، ج۲، ص۳۰۲ و ص۳۶۲؛/ و الأخبار الطوال، احمد بن داود دینوری، تحقیق: عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۰.