با توجه به اینکه گفتیم ماتریالیستها ادعا دارند که ماده منشأ هستی است، اما با کمی تأمل در مبانی نظری ایشان، روشن میشود که به مادهای دل بستهاند که خود ناقص بوده و احاطهاش فقط در حیطه موجودات مادی است.
یکی از بحثهای مهمی که در فلسفه اسلامی مطرح میشود، بحث «وجود ذهنی» است، وجودی که بوسیله حواسّ پنجگانه در ذهن آدمی ایجاد شده و دارای ویژگیهای مخصوص به خودش میباشد.
اگر نگاهی به پیرامون خود در این جهان با عظمت بیندازیم، هیچکدام از اشیاء در عالَمِ مادی، از این چهار خاصیت خالی نمیباشد:
1. داشتن مکان خاصّ و اشغال فضا
2. اشغال زمان و زماندار بودن
3. قابل اشاره حسی بودن
4. قابلیت انقسام و بخش پذیری
5. استکمال از طریق حرکت؛ یعنی موجود مادی کمال خود را از راه حرکت به دست می آورد؛ هر فعلیت او مسبوق به ماده، قوه و استعداد است.[1]
6. تأثیر و تأثر امور مادی بر یکدیگر منوط به تحقق وضعیت خاص مادی بین مؤثر و متأثر است؛ به خاطر همین، قرب، بعد و در وضعیت خاص قرار داشتن در اثر گذاری علتهای جسمانی دخالت دارد.[2]
البته لازم نیست تمام این خصوصیات در همه اشیاء مادی حاضر باشد، بلکه بعضی از این خواصّ برای مادی دانستن پدیدهای، کافی است.
حال که با خواصّ ماده آشنا شدیم، می گوییم موجود مجرّد آن است که هیچیک از این ویژگیهای مادی را نداشته باشد.
یکی از نقدهایی که به ماتریالیسم وارد میشود، عدم احاطۀ ماده بر «موجود ذهنی» است، موجودی که تعریف آن با توجه به خاطرات، تفکرات و تصورات ذهنی معلوم میشود؛ بدین صورت که وقتی خاطرهای را از سالیان گذشته به یاد میآوریم، میبینیم همانگونه که بوده، باقی مانده است و یا اینکه وقتی موجودی مانند اسب را تصور میکنیم، هنگام شیهه کشیدن، هرگز صدای آن را نمیشنویم؛ چراکه اگر این موجودات ذهنی، از سنخ مادیات بودند، لاجرم باید از ویژگیهای مادّه برخوردار میبودند، یعنی گذشت زمان و مکانهای مختلف، روی آنها تاثیر میگذاشت و یا اینکه میتوانستیم آنها را از ذهن خارج کرده و به جای دیگر منتقل کنیم و... در حالی که هیچکدام از این رویدادها برای موجودات ذهنی ممکن نمیباشد.
در نتیجه با این توضیحات روشن میشود که مادّه ناقص بوده و توان دخل و تصرّف و احاطه بر موجودات مجردی نظیر خاطرات و تصورات ذهنی را دارا نمیباشد.
پی نوشت :
[1]. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 193.
[2]. همان، ص 102.