تمام آنچه آکل از ماکول خورده، جذب نمیشود و آنچه جذب شده، جزء بدن آکل نمیشود، و تمام آنچه جزء شده باشد نیز با سلول های جدید جایگزین و از بدن آکل دفع شده و به طبیعت باز می گردد.
با توجه به قصه عزیر پیامبر[بقره/ 259] زنده شدن پرندگان به فرمان حضرت ابراهیم [بقره/ 26] و زنده شدن یک نفر از بنیاسرائیل [بقره/ ۷۲و۷۳] که موارد احیای جسمانی مردگان در دنیا و نشان دهنده امکان وقوع معاد جسمانی است. همچنین برخی از آیاتی که بر خروج مردگان از زمین یا قبر دلالت دارند، مانند آیات ۲۴ و ۲۵ سوره اعراف و آیات ۶۶ تا ۶۸ سوره مریم، همچنین آیاتی که به برانگیختن و بعث انسانها از قبر در روز قیامت اشاره دارد، مانند آیه ۷ سوره حج نیز بر وقوع این امر اشاره دارد، معاد جسمانی انکار ناپذیر است.
بر اساس معاد جسمانی و زنده شدن بدن انسان افراد شبهه میکنند: «اگر انسانی به هنگام گرسنگی شدید، از گوشت انسان دیگری تغذیه کند، تا تمام یا قسمتی از بدن انسان اول، جزء بدن انسان دوم شود، اگر این دو نفر یکی مؤمن باشد و دیگری کافر، اگر ماده بدن مؤمن کمبودی داشته باشد، باعث میشود اجزای بدن او به همراه بدن شخص کافر وارد جهنم شود؟»
پاسخ:
این شبهه از قدیم الایام مطرح بوده و به شبهه «آکل و ماکول» در کتب کلامی معروف است و بارها توسط علمای اسلام پاسخ داده است، اما باز دشمنان این آیین مقدس بدون توجه به آن پاسخها باز شبهه را مطرح میکنند تا شاید باور جوانان مسلمان را سست کنند. ما نیز در این مختصر یک پاسخ ارائه شده توسط علمای دین را بیان میکنیم:
بدن انسانها از دو بخش تشکیل شده است؛ یک بخش اصلی که به هیچ وجه قابل تجزیه و تبدیل نیست، و به همین خاطر هیچ گاه جزو بدن انسان دیگری نخواهد شد. و بخشی فرعی که قابل تجزیه است و میتواند در ساختمان بدن دهها و صدها انسان مشترک باشد. متکلمان میگویند: آنچه که به عنوان عین بدن دنیایی افراد در قیامت حاضر میشود، تنها همان بخش اصلی بدنهاست و لزومی برای بازگشت دقیق بخش فرعی جسمهای دنیایی به صحنهی قیامت وجود ندارد. بر این اساس بخش های اصلی بدن که قوام بدن مادی به آن است، در طبیعت باقی بوده و جذب بدن دیگری نمیشود و خداوند متعال با علم نامحدودی که دارد، همان اجزای اصلی را زنده و با اجزای فرعی دیگر همراه میکند تا بدن مادی شکل گیرد.[1]
اینکه بخش اصلی بدن که به هیچ وجه قابل تجزیه و تبدیل نیست، و هیچ گاه جزو بدن انسان دیگری نخواهد شد با توجه به مراحل تغذیه به این ترتیب روشن میشود:
1. اگر انسانی یا یک حیوان درنده ای تمام بدن انسان دیگر را به طور کامل بخورد، با این حال بخش اصلی بدن انسان اول، جزء بدن انسان دوم نمیشود؛ زیرا که هر آنچه انسان می خورد، کاملا جذب نمی شود و بخش بسیاری عملا از بدن دفع شده و به طبیعت باز میگردند. آن اجزای اصلیه بدن جز همین مقدار دفع شده هستند.
2. در مورد آن بخشی که جذب بدن انسان اول شده نیز باید گفت هر آنچه جذب بدن انسان میشود احتمال اینکه جزء بدن شود خیلی کم است، زیرا عمده مواد غذایی که بدن جذب میکند برای سوخت و ساز مصرف می شود که به صورت مواد تجزیه شده از طرق مختلف حتی با تنفس، از بدن خارج شده و به طبیعت باز میگردند.
3. هر آنچه که به جهت تغذیه، جذب بدن انسان اول شده بر فرض اینکه این مواد جذب شده جزء بدن انسان اول نیز بشود، این امکان وجود دارد که تا آخر عمر، از بدن انسان خارج شود، زیرا سلول های بدن هر انسان در هر هفت سال یک بار به طور کامل با سلول های جدید جایگزین می شود و سلول های مرده از بدن خارج شده و به طبیعت باز گردد.
در نتیجه: اجزای اصلی بدن انسان اصلا از بین نمیرود، آن اجزای دیگر هم اگر جزب شوند، جزء بدن آکل نمیشوند، و اگر هم جزء شده باشد نیز با سلول های جدید جایگزین و از بدن اکل دفع شده و به طبیعت باز می گردد. هچنانکه خداوند متعال در قرآن تاکید دارد: «أَ یحَسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ بَلىَ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه [قیامت/ 3و 4] آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم.»
____________________________
پینوشت
[1]. خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، ص۵۱، ناشر صبا، تهران، 1370ش.
نظرات
با سلام و احترام مطلب شما در کلوپ سخن آشنا بازنشر و منتشر شد.
http://www.cloob.com/name/sokhanashna
با سلام و احترام متقابل و تشکر از حسن انتخاب حضرت عالی