"ابوعفک" شخصیت سومی است که برخی شبهه پراکنان، خواسته اند به مخاطبان خود القاء کنند که علت قتل وی به دستور پیامبر(ص) ، بالا بودن جذابیت شعر او بوده است و پیامبر اسلام (ص) برای جلوگیری از تحت الشعاع قرار گرفتن قرآن از اشعار او، دستور قتلش را صادر نمود. آشنایی اجمالی با دسیسه ها و توطئه های بلند مدت وی علیه اسلام و مسلمین، این شبهه را دفع می نماید.
همان طوری که در پست قبلی بیان شد، عده ای در فضای مجازی به دنبال این مطلب هستند که از دستور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به قتل چند تن از عاملین توطئه در مدینه، این نکته را به مخاطب القاء کنند که حضرت به جهت ممانعت از تحت الشعاع قرار گرفتن قرآن کریم، از اشعار و داستان سرایی های این چند نفر، دستور قتل آن ها را صادر کردند.
سومین شخصیتی که طراحان شبهه برای اثبات مدعای خود، به قتل وی به دستور پیامبراسلام(صلیاللهعلیهوآله) متمسک شده اند، شخصی است به نام "ابوعفک". برای اینکه با شخصیت این فرد و در نتیجه علت دستور حضرت آگاه شوید، بخشی از توطئه ها و دسیسه های او را که در تاریخ آمده است، نقل می کنیم:
"ابو عفک" پیرمردى سالخورده از «بنىعمرو بن عوف» و مردی منافق بود که پیامبرگرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را هجو میکرد.[1] وقتی حضرت به مدینه آمد مردم را به دشمنى آن حضرت برانگیخت[2]، و بر علیه آن حضرت شعر سرود.[3] وقتی حضرت به جنگ بدر رفت و در این جنگ پیروز شد، "ابو عفک" از روی حسادت و به منظور تحریک دیگران این ابیات را سرود: «مدت زیادى زندگى کردم، هیچ خانه و گروهی را خردمندتر و فریادرستر از قوم خود، براى فریاد خواهی ندیدم، سوارى که به سراغ ایشان آمد، به اسم حلال و حرام، ایشان را متفرق و پراکنده ساخت، اگر قرار بود به پادشاهى و نصرت واقعى برسید حق بود "تُبَّع"[4] را پیروى مىکردید[5]."ابو عفک: در مورد پیامبر میگفت: «هیچ قومی به رحال (اقوام و خویشان) خویش، بدتر از این مرد حرمی(مکی) هدیه نداده است. مردی که خویشان و فرزندان نیاکانش او را راندهاند[6].اشعاری که "نهدیه" بانوی مسلمان بر علیه ابو عفک سروده است، نشان از تلاش ابو عفک در جهت تکذیب آیین الهی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میباشد.[7]
بنابراین همان طوری که ملاحظه می کنید "ابوعفک" صرفاً یک شاعر نبوده، بلکه یکی از عوامل سابقه دار در توطئه و دسیسه، علیه اسلام نوپا و تازه مسلمانان و به ویژه شخص پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) بوده است. بدون شک از بین بردن چنین شخصی گامی مؤثر در آرام سازی فضای زندگی مسلمانان و مرکز حکومت اسلامی بوده است.
در آخر باید به این نکته مهم اشاره شود که علاوه بر جرائمی که برای هریک از سه شخصیت مذکور(نضربن الحارث، عصماء و ابوعفک ) بیان شد، عامل دیگری نیز، در دستور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به قتل دو تن از آنان(عصماء و ابوعفک) وجود داشته و آن پیمان شکنی آن ها می باشد. چون رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در اوایل هجرت با همه گروه های مدینه، پیمان دوستی امضا کرد. از جمله با یهودیان وابسته به انصار بودند که در پیمان عمومی متعهد شدند، با حفظ آیین خود در کنار مسلمانان زندگی کنند و بر ایشان ستمی روا ندارند و سرکشی نکنند.[8] پیداست حرکت های تبلیغی که می توانست میان مسلمانان تفرقه ایجاد کند و دشمنان را بر ضد آنان تحریک نماید، ستمی آشکار به مسلمانان و تجاوز از حقوقی بود که برای شهروندان مدینه معین شده بود. در این قرار داد آمده است که هر کسی سرکشی و گناه کند خود را به نابودی کشانده است.[9] یعنی این دو نفر برخلاف مفاد پیمان، دست به این رفتارها می زدند و در عمل پیمان را نقض کردند.
___________________________________________________
پینوشت
[1]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج4، ص 194، بی جا، کتبة الثقافة الدینیه، بی تا.
[2]. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، ج2، ص21، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، فرهنگ و اندیشه، بی تا.
[3]. همان
[4]. لقب پادشاهان یمن که یکی از آنها به نام «تبان اسعد» به قصد نابودی یثرب(مدینه) به این شهر لشکر کشید. ابن هشام، السیرة النبویه،ج1، ص19، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
[5]. واقدی، محمدبن عمر،المغازی، ص 126، ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر دانشگاهى، 1369ش، دوم.
[6]. البدء و التاریخ، همان، ج4، ص194.
[7]. المغازی، همان، ص 126.
[8]. عاملی، مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم،ج6، ص36، بیروت، دار الهادی، 1415ق، چهارم.
[9]. السيرة النبوية، همان، ج1، ص503.