قرآن با عقاید باطل همراهی نمی کند

07:00 - 1397/01/28

همراهی با اعتقادات باطل اعراب دروغی که به قرآن نسبت داده شده است.نظریه سروش

قرآن کریم

در مطلب قبلی گفته شد که آقای سروش معتقد به ورود خطا در قرآن است. او برای این ادعا شواهدی از خود قرآن ارائه کرده است. در این نوشتار می خواهیم دو مورد از این شواهد را بررسی کنیم:

1. «الّذینَ یَأکُلُونَ الرّبا لایَقومونَ إلّا کَما یَقُومُ الّذی یَتَخَبّطُهُ الشّیطانُ مِن المَسّ [بقره/ 275] كسانى كه ربا مى‏خورند، بر نمى‏خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده است.» در این آیه رباخوار، به دیوزده تشبیه شده است. برخی از مفسرین گفته اند این مطلب مطابق اعتقاد اعراب جاهلی است.[1] آقای سروش به این سخن استناد می کند و نتیجه می گیرد قرآن مطابق فرهنگ زمانه سخن گفته و امروزه علم، باطل بودن آن را اثبات کرده است.[2] به تعبیر دیگر با این که این اعتقاد باطل بود، ولی قرآن با این اعتقاد باطل همراهی کرد و بر اساس آن سخن گفت.

بررسی
علم حداکثر علت بعضی یا بیشتر انواع جنون را کشف کرده است، اما آیا می تواند علت بودن مس شیطان را در همه انواع جنون به صورت کلی رد کند؟ یعنی بگوید هیچ مصداقی از جنون، معلول مس شیطان نیست؟ به نظر می رسد علم چنین ادعایی ندارد. برای صحت این تشبیه لازم نیست، همه انواع جنون به صورت کلی معلول مس شیطان باشند، بلکه کافی است به نحو جزئی، مصادیقی از این نوع جنون هم داشته باشیم.
در ضمن آیا علم می تواند علیت طولی مس شیطان را در طول علت مادی و طبیعی انکار کند؟ مسلّماً نه، آن چه در حیطه علم تجربی است، اثبات علیت سبب طبیعی است و نه انکار علیت سبب غیر طبیعی.

علامه طباطبایی(ره) در این باره می‌نویسد: « تشبیه در «الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ» فی الجمله اشعار به امکان تحقق مس شیطان در جنون دارد. گر چه آیه دلالتی ندارد بر این که هر جنونی از مس شیطان است، لکن این اندازه اشعار دارد که بعضی از مصادیق جنون از مس شیطان است.» ایشان در ادامه به این سؤال پاسخ می دهد که با استناد جنون به شیطان، اسباب طبیعی چه نقشی دارند؟ «استناد جنون به شیطان به نحو مستقیم و بلاواسطه نیست، بلکه اسباب طبیعی مانند اختلال اعصاب و آفت مغزی، اسباب قریب-نزدیک- اند و شیطان در ورای آن است. نظیر این مطلب در جریان ایوب نبی(ع) آمده است که می فرماید «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»، ضرّ همان مرض است که اسباب طبیعی ظاهری در بدن دارد. این مرض که مستند به اسباب طبیعی اش است، به شیطان نسبت داده شده است.» سپس در نقد آنان که این عقیده را به فرهنگ باطل اعراب جاهلیت نسبت داده اند مینویسد: «خداوند تعالی، اجلّ از این است که در کلام خود به سخن باطل و لغو-به هر نحوی که باشد-استناد کند، مگر این که بطلان و رد آن را بیان کند.»[3]

2. آیات مربوط به استراق سمع شیاطین و رانده شدنشان با شهاب های آسمانی است[حجر/18؛ صافات/10؛ جن/9]. آقای سروش با اشاره به کلام علامه طباطبایی در این قسمت می نویسد: « مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی با صراحت و صداقت علمی تمام در تفسیر استراق سمع شیاطین و رانده شدنشان با شهاب های آسمانی می گوید تفاسیر همه مفسران پیشین که مبتنی بر علم هیأت قدیم و ظواهر آیات و روایات بوده باطل است و امروز بطلان آن ها عینی و یقینی شده است و لذا باید معنای تازه ای برای آن آیات جست. و آن گاه خود با استفاده از فلسفه اسلامی یونانی که علم بشری دیگری است به تأویلات بعیده ای دست می گشاید که نمی دانم چه کسی را قانع می کند؟»[4]

بررسی
ایشان از این که مفسرین جدید، سخن مفسرین قبلی را نقد می کنند و دست به تأویل می برند تا با علوم بشری سازگار باشد، نتیجه می گیرد که پیش از تأویل، منطقاً اذعان به ناسازگاری ظاهر قرآن با علوم بشری وجود دارد.-یعنی ظاهر قرآن با علوم بشری سازگار نیست- پر واضح است که این مطلب، اختلاف مفسران و خطا بودن حداقل بعضی از تفاسیر را نشان می دهد و هیچ ارتباطی با خطا در وحی ندارد. اگر فرض کنیم همه تفاسیر غلط باشد و دائماً با تئوری های جدید، تفسیرهای جدید مطرح شود، نمی توان نتیجه گرفت که خطا در وحی راه پیدا کرده است.

____________________________________________
پی‌نوشت
[1]. محمد عبده، تفسیر المنار، نشر دار المعرفة، بیروت، ج1، ص19.
[2]. نامه به آیت الله سبحانی با عنوان بشر و بشیر، 19 اسفند 1386، سایت رسمی دکتر سروش.
[3]. المیزان فی تفسیر القرآن، نشر جامعة مدرسین، قم، ص412.
[4]. نامه به آیت الله سبحانی با عنوان بشر و بشیر، سایت رسمی دکتر سروش.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
16 + 3 =
*****