«امی بودن» پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دلیل بر بی سوادی حضرت نیست، زیرا یکی از معانی امی بودن آن است که حضرتشان ساکن امالقری(مکه) بودند، در حالی که خواندن و نوشتن را میدانست.
دشمنان اسلام در فضای مجازی نسبت تناقض گویی به راوایت اسلامی داده و میگویند: مسلمان ها از یک سو عنوان می کنند که پیامبرشان بیسواد و امی بوده و توانسته قرآن را بیاورد، بعد مسئله امی بودن پیامبرشان را فراموش کرده و عنوان میکنند پیامبرشان در زمان وفاتش قلم و کاغذ میخواهد، آیا این یک تناقض آشکار نیست؟
در پاسخ به این اشکال باید گفت: حتی با فرض آنکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نوشتن نمیدانسته، باز اشکال مطرح شده نادرست است؛ چه بسا که حضرت قلم و دوات خواسته باشد تا به کاتبی بگوید که برایش بنویسد؛ این نیز متداول است که رهبر و رئیس یک مجموعه، کاری که به دستور او انجام میشود را نیز به خودش نسبت میدهد؛ مثلاً میگوید من برای شما فلان توصیه یا حکم را نوشتم، و مقصود این نیست که حتماً با دستان خود آنرا نگاشته باشد؛ بلکه همین که نگارش به دستور او صورت گرفته، میتواند توجیهی برای نسبتدادن آنچه نگاشته شده به خودش باشد.
علاوه براین، هر چند در آیه 157 سوره اعراف پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) به «امی بودن» توصیف شده، اما این مطلب دلیل بر بی سوادی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیست، زیرا یکی از معانی امی بودن آن است که حضرتشان ساکن امالقری(مکه) بودند. در همین راستا روایتی از امام جواد(علیهالسلام) نقل شده مبنی بر اینکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خواندن و نوشتن را میدانست، اما چون حضرتشان منسوب به مکه بود و چون مکه، امالقری نامیده میشد، از این جهت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را امی خواندهاند.[1]
در نتیجه: «امی بودن» پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دلیل بر بی سوادی حضرت نیست، زیرا یکی از معانی امی بودن آن است که حضرتشان ساکن امالقری(مکه) بودند، در حالی که خواندن و نوشتن را میدانست.
___________________________
پینوشت:
[1]. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع وَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ قَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَزْعُمُونَ إِنَّمَا سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ لَمْ یَکْتُبْ[لم یحسن ان یکتب، فَقَالَ کَذَبُوا عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[3] فَکَیْفَ کَانَ یُعَلِّمَهُمْ مَا لَا یُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَأُ وَ یَکْتُبُ بِاثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ أَوْ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ کَانَ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ مَکَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، ج1، ص 226، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.