مخدوش بودن ادله اثبات خدا -برفرض که درست باشد- دلیل رد خدا نیست.
برخی از بیدینان که امروزه خود را آتئیست مینامند بر این باورند که خدایی وجود ندارد و نظام هستی بر اساس تصادف و تکرار زیاد و تکامل، به چنین پیشرفت حیرتانگیزی رسیده است. آنان با مخدوش خواندن دلایل اثبات خدا-البته به زعم خود- میگویند خدایی وجود ندارد.
پاسخ اجمالی
آتئیستها میگویند ادله اثبات کننده خدا که توسط فلاسفه و متکلمین ارائه شده، مخدوش است و توان اثبات خدا را ندارد، اولا: این دیدگاه نادرست است و واقعا اثبات کننده هستند، مگر اینکه انسان اصول اولیه و فطری انسانی خود را نیز انکار کند؛ ثانیا: بر فرض که ادله اثبات کننده خدا مخدودش باشد، مخدوش بودن این ادله، دلیلی بر رد خدا نیست، آنان باید برای رد خدا و اینکه خدایی وجود ندارد، دلیل ارائه کنند، نهایتا باید گفت نمیدانیم خدایی هست یا نه.
پاسخ تفصیلی
اما نکته مهم در پاسخ به آنها این است که بر فرض قبول کنیم ادله اثبات خدا مخدوش است -بدون شک فلسفه اسلامی به راحتی وجود خدا را اثبات میکند- اما مخدوش بودن ادله، هرگز به معنای نفی وجود خدا نیست، این بار ما از آنان سوال میپرسیم که دلیل شما بر نبود خدا چیست؟ حتی اگر نظریه تکامل و نظم تدریجی و انتخاب طبیعی را هم بپذیریم -که هیچ کدام اثبات شده نیستند- باز نمیتوان گفت خدایی وجود ندارد، شاید خالقی هست و او چنین تدبیر کرده که بر اساس تدریج و تکامل، نظم جهان حاصل شود؟ لذا حتی پذیرش نظریه تکامل داروین و حتی نظریه انفجار بزرگ، با وجود خدا قابل جمع است، چه اشکالی دارد که خداوند متعال آن انفجار اولیه را ایجاد کرده باشد، یعنی مواد عالم را طوری چینش کرده باشد که به انفجار منجر شود، همچنین موجودات را طوری برنامهریزی کرده باشد که از یک موجود تک سلولی شروع شوند؟ لذا حتی قبول این فرضیات با وجود خدا تعارض ندارد و نمیتواند نبود خدا را اثبات کند.
بنابراین ما از یک آتئیست میپرسیم دلیل شما بر رد خدا چیست؟ چرا عالم با این عظمت نباید خدایی داشته باشد؟ در نهایت شما باید بگویید نمیدانیم خدایی هست یا نیست، یعنی باید شکگرا شوید نه منکر خدا، تنها زمانی میتوانید منکر خدا شوید که ابتدای خلقت را ببینید- بر مبنای شما که تجربهگرایی است- و خدایی مشاهده نکنید، سپس بگویید خدایی وجود ندارد. چنین چیزی هم امکان ندارد، پس شما هیچ دلیلی بر مدعای خود ندارید.
امروزه گروه جدیدی نیز تولد یافته که خود را «آگنوستیک» نامیدهاند، آنان معتقدند که فکر انسانی قادر نیست به طور مسلم بداند که خدا هست و آیا اصلا ماورای پدیدههای مادی چیز دیگری وجود دارد یا نه. در پاسخ آنان نیز میگوییم اگر با مبنای تجربهگرایی پیش رویم و وجود داشتن را به معنای قابل تجربه بودن معنا کنیم، بله سخن درستی است، خداوند متعال و ماوراء طبیعت را نمیتوان تجربه کرد، اصلا به همین خاطر است که ارسطو نام کتاب خود را «ما بعد الطبیعه» گذاشت، یعنی چیزی که طبیعی نیست، در این دنیا نیست، لذا به وسیله حسهای پنجگانه هرگز نمیتوان وجود ماوراء را درک کرد و اصلا امکان ندارد. بلکه اثبات و دیدن آنها ابزار دیگری مانند شهود قلبی نیاز دارد.
اما اگر منظور شما بشر با همه توانایی هایش هست، سخن درستی نیست، بلکه عقل بشر با استناد به قضایای فطری و بدیهیات خود و به اصطلاح غربیان با استفاده از قضایای واقعا پایه-اولیه- میتواند وجود خدا را اثبات کند و بفهمد خدایی وجود دارد.
بله در یک حالت اسلام و روایات معصومین نیز با این گروه آگنوستیک همراه است و راه یافتن بشری به آن حیطه را ناممکن و انسان را از فهم آن ناتوان میداند و آن حیطه ذات و چیستی خداوند متعال است، یعنی بشر هرگز توان فهم چیستی خدا را ندارد، چون خدا ماهیت ندارد، جنس و فصلی ندارد تا بتوان با آنها خدا را شناخت.
اما نکته مهم این است که باید بین اثبات وجود و فهم وجود خداوند متعال فرق گذاشت، ما با عقل بشری میتوانیم خدا را اثبات کنیم، اما نمیتوانیم بفهمیم او چگونه وجودی است، درست مثل اینکه با حسکردن گرمای دیوار، بدون شک حکم خواهیم کرد، عامل گرما پشت دیوار است، اگر چه ندانیم دقیقا این عامل چیست، آیا خورشید است، آیا آتش است، آیا بخاری است و .. اما در وجود عامل گرما شک نداریم، یعنی اثبات وجود غیر از فهم وجود است.
اینجا نیز میگوییم اثبات خدا غیراز فهم خود خداست، ما میتوانیم با استفاده از ادله عقلی و براهین محکم و متقن فلسفی و کلامی خدا را اثبات کنیم، اما هرگز نمیتوانیم وجود او را فهم کرده و تجزیه تحلیل کنیم. پس اثبات وجود با فهم وجود فرق دارد و هیچ تلازمی با هم ندارند، یعنی اینچنین نیست که اگر وجودی را اثبات کردیم، حتما فهم هم میکنیم، خیر ممکن است گاهی وجودی را اثبات کنیم که توان فهم آنرا نداشته باشیم.