توسل بر خلاف ادعای وهابیت، نه تنها شرک نیست، بلکه مطابق با سیره و روش صحابه و مسلمانان صدر اسلام نیز هست.
وهابیت یکی از فرقههای نوظهور اهل تسنن است که ریشه تاریخ چندانی ندارد، ولی متأسفانه با بهرهمندی از پول و قدرتی که در دست دارند، تلاش میکند از ناآگاهی مردم سوء استفاده کرده و تفسیری از اسلام به جامعه ارائه دهد که با آموزههای اصیل اسلامی که مورد اتفاق تمام مسلمانان است همخوانی ندارد. منظره زیر بین یک شیعه و وهابی، ماهیت پلید آنان را به روشن میکند.
وهابی: شما شیعیان همگی مشرک هستید!؟
شیعه: چرا!؟
وهابی: چون به غیر خداوند متعال متوسل میشوید.
شیعه: مگر ملاک شرک چیست!؟
وهابی: هر نوع کمکی، که انسان از غیر خداوند میگیرد، شرک است.
شیعه: اگر ملاک این مطلب است، چر آن را محدود به انسانها کنیم!؟ بگوییم هر نوع کمکی حتی از وسایل و حیوانات نیز شرک است. آیا شما مریض میشوی به مسجد میروی و از خدا میخواهی بیماری تو را شفا دهد یا به سراغ دکتر میروی؟ اگر ماشینت خراب شود، به مسجد میروی و دعا میکنی خدا او را درست کند، یا به تعمیرگاه میروی و به مکانیک نشان میدهی؟
وهابی: اینها فرق میکند؟ توسل طلب رحمت و مغفرت و شفا و... از غیر خداست.
شیعه: نه هیچ فرق ندارد، اگر ملاک کمک گرفتن از غیر خداست، این ملاک در این موارد هم وجود دارد، آیا وقتی به دکتر میروی، از دکتر و داروهای تجویز شده برای شفا کمک نمیگیری؟
وهابی: پس ملاک شرک بودن یک عمل چیست!؟
شیعه: ملاک شرک این است که شخص گمان کند که فرد یا شئ، میتواند مستقلاً و بدون اذن خداوند متعال در جهان هستی کاری را انجام دهد.
وهابی: خوب با این ملاک باز نیز شما مشرک هستید!؟
شیعه: نه، ما هیچگاه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان را مستقل و جدا از خداوند نمیبینیم، بلکه تمام قدرت و توانایی که برای ایشان قائل هستیم از خداوند متعال میدانیم و چون خداوند ایشان را به عنوان وسیلهای برای تقرب قرار داده است به ایشان توسل میجوییم و میگوییم ای پیامبر و ای امیرالمومنین از خدا بخواهید من را بیامرزد، از خدا بخواهید بیمار من را شفا دهد، از خدا بخواهید من را در امتحان قبولد کند؛ معنای توسل شیعه به اهل بیت این است، کجای این شرک است؟
وهابی: من از این مطالب خیلی سر در نمیآورم، مستقل دیدن، جدا دیدن، این چه حرفایست، شیعه مشرک است همین.
شیعه: بیایم، صحبت را از جایی دیگر آغاز کنیم.
وهابی: از کجا؟
شیعه: اگر توسل شرک است، پس شما باید زنان پیامبر، صحابه و حتی ائمه چهارگانه خود که در فقه به آنها رجوع میکنید را هم مشرک بدانید.
وهابی: نه هرگز، زنان پیامبر ام المومنین هستند، و صحابه و ائمه چهارگانه نیز مقامشان بالاتر از آن است که به خداوند متعال مشرک شوند.
شیعه: اگر من مطالبی را از سیره ایشان بیان کنم شما قبول میکنی!؟
وهابی: اگر از کتابهای خودمان باشد، حتماً میپذیرم.
شیعه: ابن اثیر را قبول دارید!؟
وهابی: بله ایشان از علمای به نام و مشهور ما هستند.
شیعه: ایشان در کتاب اسد الغابه، ج3، ص165 نقل میکنند که زمانی که قحطى و خشکسالی پيش مىآمد، خلیفه دوم از طريق توسّل به عباس عموى پيامبر(صلیالله علیهوآله) طلب باران مىكرد.[1]
وهابی: این امکان ندارد!!!؟
شیعه: علاوه بر این در مسند الدارمی آمده است که عایشه، مردم را به توسل به قبر مطهر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) برای برطرف شدن قحطی تشویق میکرد.[2]
وهابی: باید در این زمینه تحقیق کنم.
شیعه: علاوه بر این، موضوع توسل در میان مسلمانان به قدری رایج بوده است، که امامان شما در مورد آن تأکید داشتهاند.
وهابی: این مطلب دیگر نمیتواند صحیح باشد.
شیعه: شما که قصد کردهاید در این زمینه تحقیق کنید، پس به کتاب، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120 مراجعه کنید تا ببنید که خطیب بغدادی در مورد توسل امام شافعی به قبر ابوحنیفه و توسل امام حنبل به قبر امام شافعی چه مطالبی بیان کرده است.[3]
وهابی: حتماً مراجعه میکنم.
شیعه: توسل به اهلبیت(علیهمالسلام) در عرف مردم آنچنان رواج داشته است که شاعران بزرگ آن را در اشعار خویش تبلور دادهاند به عنوان مثال شیخ اجل سعدی شیرازی که در قرن ششم میزیسته است و مذهب اهل تسنن را برای خویش انتخاب کرده است در کتاب بوستان خویش اینگونه میسراید.
خدایا به حق بنی فاطمه
که برقولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
وهابی: این مطلب را دیگر نمیتوانم انکار کنم، زیرا در بوستان ـ قسمت ستایش پیغمبر(صلیاللهعلیهواله) آن را خواندهام.
شیعه: دوست عزیز، توصیه میکنم، حتماً کتابهای مهم و اصیل اهل سنت را مطالعه کنید، تا وهابیت به اسم پیروی از ایشان، هر مطلبی را به شما نگویند.
وهابی: حتما مراجعه خواهم کرد.
______________________________________________
پینوشت
[1]. اسد الغابه، ابن اثير، دار الكتب العلميه، بیروت.
[2]. سنن الدارمي ، ابو محمد عبد الله بن عبد الرحمن بن فضل بن بهرام الدارمی، چاپ دار المغنی.
[3]. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادی، دار الكتب العلمية، بيروت.