بخاطر محدودیت های والدین، به فکر خودکشی و فرار افتادم!!!

17:39 - 1397/08/20

- در برابر رفتارهای والدین ابتدا باید دید علت رفتارهای آنها به خاطر چیست و چرا آنها این گونه رفتار می كنند، ولی فرزندان باید بدانند که سختگیری ها و محدودیت های والدین عمدتا از شدت دلسوزی و خیرخواهی می باشد.

خانواده

سوال: از زندگی واقعا خسته شدم پدر من تعصبی است و از بچگی کارهای دخترانه را از من منع کرد و جدیدا مرا از رفت و آمد با دختر خالمم منع کرده، با اینکه دختر خوبی هست ولی اهل تیپ زدن می باشد و پدرم فکر می کند دختر بدی است. هر روز گریه  و بغض می کنم، دلم گرفته و حالم خراب است. یک روز دست خود را روی قرآن گذاشتم که خودم را نجات بدهم چه با خودکشی چه با فرار کردن از خانه. هیچ کس دوستم ندارد، کمکم کنید.

با عرض سلام واحترام به شما کاربر گرامی؛

کاربر گرامی ابتدا باید اين را بدانيد كه معمولاً والدين و خانواده انسان دلسوز و خيرخواه فرزندان هستند و اگر سختگيری و یا محدودیتی قائل می شوند عمدتاً از شدت دلسوزی و خیرخواهی است و به خاطر حفظ و حمایت از آنها در برابر آسیب های احتمالی می باشد. البته قبول داریم كه برخی از والدین به خاطر ضعف اعصاب و تربیت نادرستی كه دارند گاهی در حق فرزندان مرتكب ظلم و ستم می شوند، اما این مسئله در خصوص همه والدین صدق نمی كند. در برابر رفتارهای خانواده شما ابتدا باید ببینید علت رفتارهای آنها به خاطر چیست و چرا آنها با شما این گونه رفتار می كنند. اگر خودتان به تنهایی نمی توانید پاسخ روشنی به این سؤال بیابید از مشاوران كمک بگیرید.
باور بفرمایید که در بیرون گرگ های بسیاری در کمین نشسته اند که عفت و پاکی دختران ساده دل را ناجوانمردانه به تاراج برند. کم نیستند دخترانی که به خاطر به دست آوردن آزادی طعمه انسان های شیطان صفت شده اند و عفت و پاکی شان از بین رفته است.
البته اگر ازدواج کنید و زندگی مستقلی تشکیل دهید، بخش عمده ای از مشکل شما و حساسیتی که روی شما در این سن وجود دارد حل خواهد شد، بنابراین می توانید از همه توان و ظرفیت خود برای جذب خواستگار استفاده کنید. باید به سهم خود تلاش کنید و چه در جذب خواستگار و چه در بقیه مراحل انتخاب همسر و ازدواج دقت کنید تا همسر خوب و مناسبی نصیب تان شود تا شما بتوانید استقلال روحی و روانی خودتان را داشته باشید.
در نهایت این را بدانید که، هر مشکلی راه حلی دارد. در بسیاری از مواقع انسان ها مشکلاتی که به راحتی قابل حل هستند را به اشتباه برای خود بزرگ جلوه می دهند و آن را لاینحل می دانند.  این را بدانید که حساس شدن شما در برخی از مسائل مثل کارهای دخترانه و پیش دختر خاله نشستن اینقدر حادّ نیست که بخاطر این مسائل و مانند آن بخواهید دست به خودکشی بزنید! چرا که افرادی که تصمیم به خودکشی و فرار می گیرند، تصور می کنند که با این کار از مشکلات زندگی در این دنیا رها می شوند. در حالی که بدون هیچ شکی با این کارها، مشکلات خود را دو چندان خواهند کرد و فرصتی را که خدا برای زندگی سعادتمند در این دنیا و دنیای ابدی در اختیار آن ها قرار داده است را از خود می گیرند و دیگر راه برگشتی نداشته، پشیمانی نیز دیگر سودی نخواهد داشت و تنها اثر آن این است که با پایان دادن به فرصت خود در زندگی، راه های دیگری که برای حل مشکل دنیا و آخرتتان داشتید را از دست خواهید داد.
در نهایت برای خارج شدن از این وضعیت توصیه می کنیم که به روحیات پدرتان توجه کنید و سعی در برقراری ارتباط عاطفی با او باشید. و در انتخاب همسر مناسب با حضور فعال در محیط های مذهبی گام بردارید.

موفق باشید.

سختگیری ها و محدودیت های والدین عمدتا از شدت دلسوزی و خیرخواهی و بخاطر حفظ و حمایت از خود فرزند در برابر آسیب های احتمالی می باشد. هر مشکلی هم راه حلی دارد، در بسیاری از مواقع فرزندان مشکلاتی که به راحتی قابل حل هستند را به اشتباه برای خود بزرگ جلوه می دهند و فکر خودکشی و فرار از کانون گرم خانواده را در ذهن دارند ولی نمی دانند که این کارها، مشکلات آنها را دو چندان خواهد کرد.

نظرات

تصویر ZARRII
نویسنده ZARRII در

ببخشیدا ولی بیاین منطقی فکر کنیم آیا ازدواج کردن توی این شرایط مناسبه؟

آخه یه جوری می گید ازدواج کنید انگار دارید میگید فرار کن

تصویر ZARRII
نویسنده ZARRII در

خیلی شرایطمون شبیه به هم هستش منم دارم دیوونه میشم واقعا ای کاش یه راه حل خوب وجود داشت sad

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خدا کمکمون کنه خیلی اذیت شدیم اینا به فکر ما نیستن به فکر ابروشونن همین دختر بودن و زن بودن مصیبته بزرگیه مونث ها از اول بدبخت افریده میشن 

تصویر Zeinab
نویسنده Zeinab در

دختر ک باشی هیچوقت نمیفهمی خانوادت نگران خودتن یا ابروشون ک  صد درصد ابروشون ما دخترایی پ چیزی ارزش نداریم فقط ابروووو

تصویر زینب فرانس
نویسنده زینب فرانس در

بابام حتی نمیزاره برم دم در بهش میگم ببرم بیرون باهام دعوا میکنه میگه اصلا خودتو اعدام کن مامانم ک بدتر عموم کتکم میزنه چیزی نمیگن بخدا بریدم کمکم کنین

تصویر یعقوبی

با عرض سلام،

کاربر گرامی؛ پدر و مادر، از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد و همچنین بعد از تولد در دوران شیرخوارگى و بعد كودكى مشكلات بسیار زیادى را متحمل شده‏اند. بنابراین خداوند نیز در مقابل زحمات آنها حقوق ویژه ‏ای را براى آنها قائل شده است. از این رو باید در هر شرایطى احترام آنها را نگه داشت؛ هر چند در بعضى اوقات در برخورد با فرزندان خود دچار اشتباه شوند.
اشتباهات آنها در بسیاری از مواقع، نتیجه تربیت نادرست آنها، رفتار پدر و مادرشان با آنها و نیز بر اثر عدم اگاهی و سواد كافی در زمینه تربیت فرزند و تحت تأثیر محیط زندگی آنها و شرایطی بوده كه در آن به سر می­ برده­ اند. بنابراین آنها زیاد هم مقصر نیستند و معمولا عمدی در این كار ندارند. مطمئن باشید اگر رضایت والدین را به دست آورید، خداوند بسیارى از گناهان شما را مى‏ بخشد و به زندگى شما خیر و بركت مى ‏دهد و دعاى والدین را بدرقه راه پُر فراز و نشیب زندگى شما قرار مى ‏دهد.
البته توجه داشته باشید كه احترام به والدین، به معنای سكوت در مقابل تمام كارهای آنان نیست. شما می ­توانید خطاهای آنها را (البته اگر این كار، مشكل را بدتر نمی ­كند) به آنها گوشزد كنید و تذكر دهید كه اشتباه می­ كنند. می ­توانید به صورت جدی با آنها بحث كنید و بگویید كه بزرگ شده ­اید و خودتان تشخیص می­دهید كه چه چیزی خوب است و چه بد. البته محترمانه به آنها بگویید كه نظرتان این است كه اشتباه می ­كنند و ...؛ اما در عین حال نباید افراط كنید و به آنها توهین و بی­احترامی كنید. اعتراض و انتقاد با توهین و بی­احترامی تفاوت دارند. توهین و بی­احترامی ضمن اینكه كار درستی نیست، مشكلی را هم حل نمی ­كند و اتفاقا آنها را در مقابل خطاهایشان مقاومتر می ­سازد.
پدر و مادرها توقعی جز احترام و محبت از فرزندان خود ندارند و این نسبت به زحماتی كه برای شما كشیده­­اند، چیز زیادی نیست. این توقع آنها را بی ­پاسخ نگذارید. دقت داشته باشید كه با تواضع و گذشت در مقابل آنها چیزی از دست نمی­ دهید. همه اینها در محضر خدا صورت می­ گیرد و او سمیع و علیم است و همه اینها را می ­بیند و سعی شما را بدون پاداش نمی­ گذارد.

موفق باشید.

تصویر هیچ
نویسنده هیچ در

الههی کاملا درکت میکنم عزیزم من اینطوریم

تصویر x
نویسنده x در

تنها مشکل من اینه ک بهم اجازه نمیدن با دوسام برم بیرون،فک میکنن این کار اشتباهه بی ابروییه تهش خوب نیس،واقعا از دلایل و منطق‌هاشون متنفرم...نمیدونم چطوری مخشونو بزنم...اعصابم نمیکشه...

تصویر Zeinab
نویسنده Zeinab در

دقیقا واسه منم همینطوره ولی هیچوقت ب فرار فک نکردم اما خودکشی مرگ قشنگیست ک ب ان دل بستم این حرفمو دخترایی میفهمن ک بخاطر محدودیت از زندگی سیر شدن 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

منم همین مشل رو دارم

از پدر ومادرم متنفر شدم دوست دارم از خونه فرار نم

تصویر یعقوبی

 با عرض سلام؛

کاربر محترم ؛ به راستی دقیقاً چه افكاری در مورد والدین در ذهن دارید كه باعث رقم خوردن چنین احساسی در شما نسبت به آنها شده؟ چه اتقاقی بین شما و والدین شما رخ داده که این قدر از ایشان نفرت و انزجار دارید که می خواهید از خانه فرار کنید؟لطفا در این زمینه با ما صحبت کنید. ببینید دقیقاً  همین الآن چه رفتار و یا گفتاری در آنها باعث به وجود امدن و یا استمرار چنین حالتی در شما شده یا می ­شود.

رشته ارتباطی بین والدین و فرزند، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، به ‌گونه‌ای كه خلأ ارتباط درست، گاهی در تمام عمر مایه بروز مشكلات در زندگی فرزند می‌شود؛ لذا همچون انسانهای موفّق سعی نمایید سریال زندگی خود را خودتان بنویسید و فرآیند و پایان سریال را با خوبی‌ها و زیبایی‌های اخلاقی و ... مورد نظر در روابط خود با آنها به گونه­ای طراحی كنید كه اگر خواستید روزی به عنوان بیننده و خواننده سناریوی سریال زندگی­تان اظهار نظر نمایید، به خود افتخار كنید.

این نكته لازم است كه خداوند همه انسانها را در مقابل اعمال و رفتارى كه انجام مى‏ دهند مورد سؤال قرار مى‏ دهد و والدین نیز باید پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشند. بنابراین در همه حال ما وظیفه داریم به والدین خود احترام بگذاریم حتى اگر آنها به ما بى احترامى كنند و ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند و یا حقوق ما را پایمال کردند. فقط در صورتی که آنها بخواهند ما را به كار حرامى وادار كنند یا از انجام تكلیف واجبى باز بدارند، اطاعت از آنها جایز نیست چه اینكه اطاعت خداوند بر هر كس دیگری حتى والدین نیز مقدم است.

هیچ وقت برقرار كردن ارتباط بین والدین و فرزندان كار ساده‌ای نبوده است؛ بنابراین از این مسأله فرار نكنید و با آن رو در رو شوید. اگر می ­خواهید ارتباط اثربخشی داشته باشید، بایسته است:

 1. مایل باشید ارتباط بهتری با والدینتان برقرار كنید؛ البتّه نباید انتظار داشته باشید كه یكدفعه از رفتار قبلی خود جدا گردید؛ بلكه این امر به صورت تدریجی اتفاق می ­افتد؛ بنابراین از هرگونه كم ­صبری اجتناب نمایید.

2. معتقد باشید كه می­ توانید ارتباط خود با والدینتان را بهبود بخشید. هر روز به خود تلقین كنید كه می­ توانید و به دنبال جستجوی راه هایی باشید كه با آنها سر گفتگو را باز كنید، مهم نیست چه می­ گویند، بلكه حتّی از كارهای روزانه خود با همدیگر بگویید و در مورد علاقه ­مندی­ های آنها  پرسش نمایید.

3. در مورد فوائد برقراری روابط نزدیك با والدین  خود بیندیشید. مجراهای ارتباطی باز بین والدین و فرزندان نه تنها زندگی را برای همه خانواده لذت بخش خواهند كرد، بلكه باعث می­ گردند آن­ها در خلال گفت و شنود با افكار و عقاید همدیگر آشنا شوند و به مسائل و مشكلات طرف مقابل پی ببرند تا به موقع در رفع آن­ها بكوشند.

4. سعی كنید مهارت­های لازم را در انتقال مسائل از دیدگاه خود به والدین( انتقاد سازنده) كسب كنید.

موفق باشید

 

 

تصویر Kimiya
نویسنده Kimiya در

دقیقا منم همین مشکل رو دارم همیشه آدم رو کنترل می کنند 

تصویر یاسمن
نویسنده یاسمن در

حتی باید بابت درس نخوندن خواهر و برادرم من سرزنش بشم خستم هز این زندگی صبح که از خواب بیدار میشم اولا اگه نیم ساعت بیشتر بخوابم برابر است با زنا گناهش وقتی پدرم بیاد گزارش میده واسش اینقدر از صبح بهم کار میگه انجام بدم که خیلی خسته میشم بهش میگم مامان دستمو بریدم وقتی ظرف میشورم میسوزه میگه به جهنم از چهارچوب خونه هم نباید تکون بخورم هیچ دوستی هم اجازه دوستی با من رو نداره تماز و روزه اجباره بزور باید نملز صبح بخونم اخه تا کی؟؟؟؟ یه خواستگار هم دارم که اگه باهم بحث کنیم از هین اینورم خانواوم باهام قهر میکنن تا دانشگاه هم تنها نمیتونم برم خیلی وقتا میشه مامانم از جلوی خراست خودشو به عنوان دانشجو معرفی میکنه و منتظر میمونه تا کلاسم تموم بشه و بعدش بابام از ذر ورودی مخصوص استاد میاو داخل خود دانشگاه خال کی از من بدتره؟ 

تصویر Amier
نویسنده Amier در

سلام من ۱۷ سالمه و اینکه خانوادم واقعا خیلی محدودم کردن و من با وجود اینکه حتی پسرم بیشتر از یه دختر محدودم میکنن و اینکه حتی خیلی از دوستام وقتی هم میخوان برن فوتبال این اجازه رو دارن اما پدر من حتی یه سالن ساده هم نمیزاره برم گاها با خودم میگم که حق داره نگران باشه اما نه تا این حد که حتی با دوستام بیرون هم نتونم برم و علاوه بر اون نسبت به خواسته های من بی توجه هستن 

تصویر Saghar45
نویسنده Saghar45 در

sadsad

تصویر Hermione
نویسنده Hermione در

سلام من یه دختر ۱۴ ساله ، من خیلی به درس خوندن علاقه دارم ولی متاسفانه خانواده من سنتی هستن و مخالف درس خوندن هستن با من خیلی بد رفتاری می کنن چون دوست داشتن من پسر باشم نه دختر ، یه خواهر دارم که از نظر قیافه خیلی بهتر از من هست و عقیده اش مثل بقیه هست و فقط به ازدواج فکر می کنه بقیه همش اون رو تو سر من می زنن ، مدام مسخرم می کنن و میگن چون من می خوام درس بخونم دیوونه هستم ، تو فامیل ما اگر دختر به سن ۲۰ سالگی رسید میگن این حتما یه عیبی داشته که تا الان ازدواج نکرده و اینکه ازدواج فقط فامیلی هست و اگر نخوای میشه ازدواج اجباری ، من دیدم چطوری خیلی از دختر های فامیل این طوری بیچاره شدن ، ولی من خیلی دوست دارم درس بخونم ، شاگرد اول هستم و توی پژوهش سرا هم فعالیت می کنم ، چند وقت پیش گفتم شاید اگر تو مدرسه کار پاره وقت انجام بدم می ذارن درس بخونم برای همین رفتم کنار درس خوندن آنلاین هر روز صبح می رفتم اونجا کار با کامپیوتر رو انجام می دادم چون خیلی علاقه دارم ولی خانواده مخالف بودن به بهانه کرونا نذاشتن ادامه بدم ، چند وقت هست که مامانم همش به من میگه ، من سن تو بودم کلی خواستگار داشتم و میگه از سن تو گذشته و همش عکس و تصویر جهیزیه به من نشون میده ، نمی دونم چیکار کنم می خوام خودکشی کنم ولی می ترسم 

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام خدمت شما مخاطب ارجمند

واقعا شرایط سختی را پشت سر می گذرانید، امیدوارم هر چه زودتر مشکلات تان حل شود و زندگیتان رنگ و بوی آرامش به خود بگیرد.

علاقه شما به درس و پیشرفت امری عاقلانه و منطقی است که اتفاقا باید به خاطر این کار تحسین شوید. اما متاسفانه همان گونه که خودتان اشاره داشتید فرهنگ های متفاوتی وجود دارد که انسان ها را محدود می کند. به همین علت بنده پیشنهادهایی برای حل این مشکل خدمت تان عرض خواهم کرد. 

مخاطب گرامی دقت داشته باشید کار شما درست و هدف شما هم قابل احترام است، پس برای اثبات خود باید بسیار تلاش کنید. نه اینکه کلا نامید شد و دست به کارهایی بیهوده و مضری مانند خودکشی بزنید! بدانید واقعا بدانید در صورت این کار، تنها بازنده شما هستید، در حالیکه شما هدف با ارزش و درستی دارید که باید برای آن تلاش کنید.

حالا چگونه خانواده را راضی کنید:
1. سعی کنید که استعداد و توانایی های خود را به آنان نشان دهید، به این معنا که پیشرفت شما را احساس کنند.

2. از معلمان و افرادی که شما را قبول دارند و مشوق شما در درس خواندن هستند بخواهید که گاهی اوقات موفقیت شما را به خانواده اطلاع دهند.

3. در کنار درس خواندن، مهارت های یک خانم خانه دار مناسب ازدواج را یاد بگیرید تا مقداری از نگرانی های خانواده کم شود. به آن‌ها بگویید که من اگر خواستگار خوبی داشته باشم که لطمه ای به درسم نزند قبول می کنم، زیرا درس و ازدواج منافاتی ندارد و گاهی اوقات درس خواندن افراد متاهل سرعت بیشتری به موفقیت و  پیشرفت می دهد. تازه با این کار آنان هم مقدار آرام تر و حتی تو را فردی درس خوانده و با کمالات رفتاری عاقلانه می بینند. 

4. همیشه با خود بگویید خانواده در هر شرایطی خیرخواه شما هستند اما گاهی اوقات به خاطر فرهنگ غلط و سبک زندگی نا مناسب روش های صحیح را بلد نیستند. پس این رفتارها نشانه نفرت نیست بلکه از بلد نبودن آنان ناشی می شود.

5. انسان اگر هدفی درست و عاقلانه و منطقی دارد برایش تلاش کند و از تمام ظرفیت خود برای پیشرفت و موفقیت استفاده کند.

با تشکر، امیدوارم با تلاش بیشتر در جهت خواسته هایتان، بهترین آینده را برای خودتان بسازید.

تصویر فطمه
نویسنده فطمه در

سلام من انگار توی یه زندانم که زندان بانش مادرمه 

من حتی حق ندارم حتی یک بار با دوستام برم بیرون از خونه حق ندارم تا سر کوچمون تنها برم از زندگی خسته شدم و هر روز من باید تو اتاقم گریه کنم .وقتی به مادرم میگم برم بیرون زودی ابرو و حرف مردمو وسط میکشه و معلوم نیست منو به خاطر خودم میگه نرو بیرون یا ابرو و حرف مردم به خدا خسته شدم یکی کمکم کنه

 

 

 

تصویر MBNH123
نویسنده MBNH123 در

سلام ی دختر 18 ساله ام ک نمیشه یک هفته بگذره و من چند شب از اون هفته رو به خودکشی فکر نکنم.....با اینکه 18 سالمه حتی یک گوشی هم از خودم ندارم که بهم آزادی ندن نه اجازه دارم بیرون برم و ن اجازه دارم جوری زندگی کنم که دوست دارم و دلم میخاد.... هم حرف هم میزنم منو از ازدواج میترسونن و میگن که عروست میکنیم و....ولی من نمیخام ازدواج کنم کنکور دارم و مانع تحصیل و رسیدن به هدفم میشه....همش میگن تو تغییر کردی تو شبیه چند سال پیشت نیستی عاخه واقعا چرا دارن منو با 5 سال پیشم مقایسه میکنن میخان همون دختری باشم که هم هرچیییییی گفتن بگم باشه چشم شما درست میگی:/

ادما بزرگ میشن و تغییر میکنن اگ قرار بود تغییر نباشه پس چرا بزرگ بشیم....خانوادم حتی بهم اجازه نمیدم خودمو داشته باشم اصن انگار  زندگی دوم پدر و مادرمو دارم ک انقدر منو کنترل میکنن و میگن این درسته این غلط و تو باید اینجوری باشی اونجوری باشی....والا منم دل دارم دوست دارم خدم زندگی کنم ن اونا و همش به فکر اینن ک بقیه راجبم چی فکر میکنن یا مقایسه میکنن با بقیه دخترا

هم یک چیزی میگم همش یا به دوستای بیچاره بیگناهم ربط میدن یا ب اینکه مثلا خیلی بهم بها دادن هه! چ بهایی واقعا که توی این سنم انقدر آرزو داشتم ک باعث نابودی شون شدن وهعی.... خودشونو دوست دارم ولی از رفتاراشون و حرفاشون متنفرمممم:)

تصویر توفیقی

عرض سلام دارم خدمت شما خواهر گرامی

ابتدا از حضور شما و اعتماد به ما تشکر میکنم، مطالبتون رو خوندم به خاطر مشکلاتی که دارید و از اونها رنج می برید متاسف و ناراحت شدم، نکاتی در صحبتتون بود که حکایت از فهم و درایت و شناخت شما داره مانند همان جمله آخری که گفتید «خودشونو دوست دارم ولی از رفتاراشون و حرفاشون متنفرمممم» اعتقاد به این جمله خیلی میتونه بهتون کمک کنه. آیا تا به حال این جمله را به پدر و مادرتون گفتید؟ بهشون گفتید که خیلی دستتون دارم ولی این جور رفتار و گفتارهاتون منو به شدت ناراحت میکنه؟ آیا تا به حال تونستید توی یک فضای صمیمی و عاطفی با مادرتون صحبت کنید و بدون تندی و عصبانیت حرف خودتون رو  بزنید؟

ببینید همیشه حرفها، رفتارها، هیجانات هر شخصی میتونه روی رفتارها، گفتارها و هیجانات اطرافیان تاثیر بزاره  مثلا اونا یه چیزی به شما میگن شما ناراحت میشی و به خاطر ناراحتی اعتراض میکنی و با تندی رفتار میکنی و یه چیرهایی میگی که باعث میشه اونا هم ناراحت بشن و چیزایی بگن یا تصمیماتی بگیرن که باعث ناراحتی شما بشه و همین بده بستان به صورت یک دایره بین شما و والدینتون بچرخه و حال شما و اونا رو خراب کنه. پس در قدم اول باید یه جوری این چرخه را شما بشکنی، اینکه میگم شما این چرخه را بشکنی چون مخاطب ما شما هستید و قراره از جانب شما یه کاری انجام بشه و قطعا اگه اونا مخاطب من بودن توصیه های لازم را به اونا میدادم. معمولا در این مشکلات باید همه حضور داشته باشن تا روانشناس بتونه از همه کمک بگیره برای بهتر شدن اوضاع. اما خب مخاطب ما شما هستید. البته یه پیشنهاد هم بهتون میکنم اگر پدر یا مادرتون شرایطش رو دارن میتونی همین سایت رو بهشون معرفی کنی تا بیان مشاوره بگیرن.

سعی کنید با برقراری ارتباط مثبت و سازنده با اونها بتونید حرف تون رو بزنید، انتظارات خودتون رو زیبا بهشون بگید، انتظارات اونها را شناسایی کنید و اگر انتظار به جا و منطقی بود بپذیرید و اگر نبود سعی کنید در ابتدا با اونا همراهی کنید و سپس با مهارت اونا را قانع کنید.

اگر در ادامه مساله ای بود که نیاز به راهنمایی داشتی میتونی مطرح کنی تا پاسخگو باشیم.

موفق باشی.

تصویر بتی
نویسنده بتی در

سلام من یک دختر 20 ساله ام ولی هیچ چیز زندگیم ب دخترا 20  ساله نمخیوره من با این سنم حتی یه گوشی ندارم همش باید اویزونه مادرم باشم خیلی اوضام سخته دختری که تو سن من ازادی تمام داره ولی من هیجااااااااا نمیتونم تنها برم حتی سر کوچه هیچ چیز شخصی ندارم همش دارم گریه میکنم اصلا شور و انگیزه ندارم واسه زندگی هیچ برنامه ریزی ندارم از ازدواجم اصلا خوشم نمیاد

چن وقت پیش به فکر خود کشی بودم میخواستم خودمو راحت کنمو خانوادمم عذاب بکشن ولی تو یکی از دعوا هایی که باهاشون کردم گفتم خودکشی میکنم اصلا به هیجاشون نبود گفتن مارو راحت میکنی حالا که فهمیدم من براشون مهم نیستن تصمیم گرفتم از خونه بزنم بیرون

چن وقته دارم راجبش تو اینترنت میخونم که بعدش چه عواقبی داره معتادی بی خانمانی گرگ بودن غریبه ها خلاف کاری و این چیزا ولی فارق از همه اینا میخوام برم ولی یه ترسی ته دلمه میگم اگ همه چی اونجور که من میخوام و برنامه ریزی کردم پیش نره چی زندگیم از الانمم بد تر میشه ....

برنامه ریزی های لازمم کردم قیمت خونه هارو تو شهرا مختلف نگاه کردم  برای کار نگاه کردم خونه مجردی و ارزون زیاد هست و همچنین کار

یک نفرو میخوام راهنماییم کنه نه که نصیحتم کنه چون میدونم اصلا کارم درست نیست

یا ازین حرفا که میزنن خانوادت صلاحتو میخوانو ازین چیزا گوشم پره و واقعا اگه میخواین ازین راهنمایی ها کنین جوابمو ندین

تصویر فرزند اووول
نویسنده فرزند اووول در

این که دختر باشی و بچه اول خانواده خیلی سخته.مهم نیست چند سالت باشه.بیست و شش ساله باشی و شاغل .ولی بازم کنترل میشی.یه زمانی فکر میکردم شاغل بودن عالیه و دوسش داشتم.خیلی براش زحمت کشیدم ،ولی نتیجه زحمتم شد این که هر جا بخوان گرو بکشن با شغلت تهدیدت میکنند.و باز باید بسازی.اصلا زندگی چه ارزشی داره که اینقدر بابتش می جنگیم؟

هربار باید جواب بدی چرا و چی شد.تو کار اولم تو درس اولم همه جا از هر بابتی زبانزد ولی چه فایده.مگه خود خانواده تا الان اشتباه نکرده؟؟؟؟؟خیلی ها فقط با مرگ ما تاوان میدن همین

تصویر فرزند اووول
نویسنده فرزند اووول در

لطفا جوابی بدین که فقط مسکن نباشه که چند دیقه درد ساکت کنه.این درد اگه درمان نشه از پا درمیاره

تصویر عبدلی هادی

مخاطبان گرامی، سلام و تشکر از اعتماد شما به این مرکز.

واقعیتی که باعث می شود پدر و مادرها نتواند با فرزندان حس و فکر مشترک داشته باشند، شکاف نسل هاست. این یک واقعیت است که شرایط و اوضاع اجتماعی خیلی تغییر کرده است. رسانه ها، تفریحات، باورها و سبک زندگی کاملا تغییر کرده است. والدین ارزش هایی دارند که احساس وظیفه می کنند به فرزندان منتقل کنند و وقتی وضعیت دگرگون شده جامعه را می بینند، به یکباره وحشت آنها را فرا می گیرد و ممکن است اقداماتی انجام دهند که منطقی هم نباشد.

خب فرزندان حرف هایی دارند که ممکن است برخی از آنها منطقی باشد ولی پدر و مادرها نه تنها آنها را نپذیرند و حتی به آنها گوش هم ندهند، ولکن اینطور نیست که آنها هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشند. احتمالا اگر آنها هم الان اینجا حاضر بودند حرف هایی داشتند که شاید برخی از آنها منطقی بود.

واقعیت این است که فرهنگ جامعه وضعیت خوبی ندارد و هیچ کس تایید نمی کند که الان شرایط جامعه، خوب است. پدر و مادرها نگران رفتارهایی هستند که از برخی دختر و پسرها می بینند و برای آنها تابو است و هیچ گاه نمی توانند تصور کنند که فرزندشان، چنین رفتار کند. آنها به شدت احساس ناامنی می کنند. نمی خواهند محصول عمرشان از دست برود. روابط ناسالم دختر و پسرها، رفتن آبروی خیلی از دختران، خودکشی بخاطر این روابط، سقط جنین های ناخواسته در این روابط، آمار طلاق بسیار بالا و خیلی مسائل اجتماعی دیگر، باعث وحشت والدین شده و همین وحشت باعث می شود که آنها به فرزندان خود اعتماد نداشته باشند یا اگر دارند به جامعه اعتماد نکنند و خیلی وقت ها غیر منطقی هم رفتار کنند.

واقعیت این است که هم والدین و هم فرزندان نیاز به آموزش و مشاوره دارند. شاید آنها حاضر به مشاوره نباشند ولی همین که فرزندان هم بتوانند با آنها همدلی کنند و احساس آنها را درک کنند، کمتر در این شرایط اذیت می شوند.

هر کسی تاریخچه ای دارد، پر از اتفاقات ریز و درشت که باعث می شود رابطه خاصی را با پدر و مادرش داشته باشد. برای بهتر شدن رابطه با والدین لازم است که مرحله به مرحله و تحت نظر مشاور این رابطه را اصلاح کنید.

البته تکنیک هایی هم برای جلب اعتماد و کسب آزادی های معقول از والدین وجود دارد که می شود در مورد آنها صحبت کرد.

اولین کاری که باید بکنید این است که به این فکر کنید که والدین شما از چه چیزی هراس دارند؟ آنها چرا چنین رفتار می کنند؟ باورهای و ارزش های آنها چیست؟ شما صریحا به باورها و ارزش های آنها اشاره کنید و بگویید که من می دانم که این مسئله برای شما مهم است، من می دانم که می ترسید که در دانشگاه .... باشد، و تاکید کنید که شما هم باورهای آنها را قبول دارید و به آنها مقید هستید.

در گفتار از کارهایی که برخی دختر و پسرها می کنند برائت بجویید و بگویید که مثلا فلانی این کار را کرد، چه کار بدی کرد، چطور می تواند چنین رفتار کند، مگر مسلمان نیست، مگر حیا ندارد. شما با این رفتارها نشان می دهید که با والدین تان همفکر هستید و باورهای آنها را دارید و به آنها معتقد و مقید هستید و اعتماد را به آنها هدیه می دهید. باور کنید اگر مدتی چنین رفتار کنید، آنها نیز به شما اعتماد می کنند. پس شما باید به آنها ارامش بدهید تا به شما اعتماد کنند.

البته قبل از آن باید فکر کنید و ببینید آنها چه باورهایی دارند و چه ارزش هایی باعث وحشت آنها شده است.

مشاوره بصورت خانوادگی هم می تواند خیلی مفید باشد و بهتر است با هم صحبت کنید و با هم برای مشاوره اقدام کنید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****