مناظره‌ای با شک گرایان

08:14 - 1397/05/13

همین که به خودت یقین داری، یعنی همه چیز مشکوک نیست، پس چیز ثابت و یقینی هم وجود داره.

شک گرایی

با سعید تو دانشکده آشنا شدم. جوان با ادب و سر به زیری بود؛ اما از یک ناآرامی درونی رنج می برد که این رو می شد از رفتار و حرکاتش فهمید.
یه روز تو حیاط دانشکده در حالی که داشتیم قدم می زدیم، فرصت رو مناسب دیدم و بهش گفتم: سعید! میشه بگی چی شده؟ آخه مدتییه که ناآرومی!
سعید: پس تو هم فهمیدی. راستش از هیچ چیز خاطر جمع نیستم، به همه چی شک دارم.
بهش گفتم: میشه بگی چرا؟
سعید: راستش، هر چی می خونم و می بینم، با اما و اگره. نه میشه به حواس اعتماد کرد و نه به عقل. چشم ما خطا می کنه، گوش ما هم، خلاصه همه ی حواسمون دچار اشتباه میشه؛ پس به اونا که نمیشه اعتماد کرد.
گفتم: عقل چی؟ حتما اونم آره.
سعید: اونم آره، ببین چقدر بین عقلا جنگ و جدله، فلاسفه هر کدوم یه نظر میدن و این نظر اون رو رد می‌کنه و اون نظر این رو. متکلمین هر کدوم نظرشون با اون یکی متفاوته و همه هم میگن نظر نهایی همینه که من میگم و خلاصه ادراکات عقلی هم ضمانت درستی نداره.

معلوم بود که دل پردردی داره، پر از تهی، دلواپسی و سردرگمی.
بهش گفتم: دیگه چی؟
گفت: مگه جا واسه چیز دیگه ای هم می مونه.

راست می گفت، هیچی مثل شک و تردید انسان رو ناآرام نمی‌کنه. واسه همینه که خدای عالم می فرماید که با یاد من دلهاتون آرام میشه.
من: انگار خیلی به خودت و حرف هایی که می زنی اعتماد داری؟
سعید: آره یگه، این چیزیه که بهش رسیدم.
من: همین که به خودت و شکت یقین داری، نشون میده یقینی رو قبول داری! پس یه چیز ثابتی هم هست و اونم خودت هستی، این میشه ابتدای یقین.
سعید: اینکه آره من به وجود خودم و فکرم و احساساتم یقین دارم.

من: مطلب دوم این که از کجا فهمیدی که حس و عقل، اشتباه می کنن؟ اگه شما به درستی یه چیزهایی یقین نداشته باشی، چطور می تونی خطا رو تشخیص بدی؟ اول باید یه معیار ثابتی در نزد تو باشه تا با اون بتونی بگی فلا چیز خطا بوده، نه؟
سعید: خوب آراه دیگه.
من: پس امور ثابت و یقینی‌ای در نزد خودت داری، همش هم شک نیست!؟ درسته؟
سعید: ها نمیدونم چی بگم.
من چی بگم نداره، حرف حقیه دیگه، تو باید مثلا با خودت بگی این چیز معیار منه و یقینه، بعد بگی فلان چیز چون با این سازگار نیست، اشتباهه، نه؟
سعید: تا حالا بهش فکر نکرده بودم.

من: تو چه رشته ای درس می خونی؟
سعید: علوم آزمایشگاهی.
من: خدا خیرت بده! شما تو آزمایشگاه چکار می کنید؟ مگه با میکروسکوپ و لام و لامل آزمایشگاهی و بالن و بوته به آزمایش و تجربه نمی پردازید؟
سعید: چرا.
من: خوب این که شما آزمایش می کنید و گاه تا چندین بار تکرارش می کنید و شرایط رو کنترل می کنید، واسه چییه؟
سعید: واسه این که اشتباهی در نتیجه ی آزمایشات رخ نده.
من: پس قبول دارید که به حس میشه اعتماد کرد، اما با آزمایش و مشاهده و تکرار و کنترل و ...
سعید: انگار درست میگی!
من: یعنی هنور تو شکی؟!

سعید: خوب عقل رو چی می گی؟
من: اولا اینجوری نیست که فلاسفه در همه امور با هم اختلاف داشته باشن، امور کلی و اصلی بین همه فلاسفه مشترکه و هیچ کسی توش مناقشه نداره، بیشتر اختلافات تو امور جزئیه که برهان پذیر نیستن و هر کسی تلاش کرده چیز جدیدی کشف کنه.
سعید: یعنی اموری هم هست بین همه مشترک باشه؟
من: بله، علاوه بر اون تو احکام عقلی هم یه سری گزاره ها هست که بدیهی و روشنه، اصلا استدلال نمی خواد و همه قبولش دارن.
سعید: مثلا.
من: مثلا اجتماع نقیضین و یا ارتفاع نقیضین رو که همه قبول دارن. تو بدیهی ها که خطا نیست و مساله حله. تو غیر بدیهی ها با رعایت شرایط منطقی استدلال از نظر محتوی و شکل (فرم) با استفاده از علم، تجربه و سخن دانشمندان و ارجاع اونها به بدیهیات مشکل رو حل کرد.

سعید: حرفهات بد نیست، باید بیشتر مطالعه و فکر کنم.
من: بله حتما، منم در خدمت هستم بیا با هم مباحثه کنیم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 6 =
*****