ماجرای آن روز کلاس

06:00 - 1397/05/15

یکی از کارکردهای دین اینه که به انسان انگیزه می ده، یک فرد دین دار و مومن، از پوچ گرایی، اضطراب، بی‌هدفی و سرگردانی وخستگی نجات پیدا می‌کند.

کارکرد دین

تدریس اون روز استاد، تاریخ تحلیلی علم بود، تببین و چرایی سیر علوم بشری و مظاهر اون (تکنولوژی) تا عصر کنونی. سخن به دوران مدرن رسیده بود، استاد با شور و حرارت از پیشرفت‌های علمی در حوزه های مختلف، از علوم تجربی گرفته تا علوم انسانی و هنر سخن می گفت. از این که در علوم پزشکی، دانشمندان موفق به تولید اعضای سایبری (نرم افزاری) شده اند که تا حدودی جای خالی اعضای از دست رفته را می گیرد و یا سازه های چند ده طبقه ی پیشرفته با رستوران‌های گردون که محصول علوم مهندسی پیشرفته است تا ... دانشجویان با دقت و برخی با حسرت گوش می دادند. ناگهان یکی از دانشجویان شروع به تکه پرانی کرد و گفت: جهان به کجا داره میره، ما مسلمونا به کجا!

استاد، انگار صداش رو شنیده بود؛ چون ساکت شد، لحظاتی گذشت، سکوت سنگینی کلاس رو در بر گرفت، مکث طولانی استاد دیگه داشت کنجکاوی ها رو دامن می زد. ناگهان استاد گفت: شما!
دانشجو: من؟ استاد! من رو می گید؟
استاد: بله، شما، منظورتون از این حرف چی بود؟ میشه بیشتر توضیح بدید؟
دانشجو که انگار دنبال این فرصت می گشت گفت: استاد! آخه وضع ما رو ببینید! ما هنوز تو دوران سنتی موندیم و جهان تو عصر مدرن دیگه از کره‌ی ماه هم گذشته و تو مریخ داره دنبال حیات می گرده. تو اینترنت، تلگرام و ماهواره پره از عکس کشورهای پیشرفته با وسایل و تکنولوژی های فوق مدرن. ما با این اعتقادات از همه عقبیم. آخه این دین به چه درد بشر امروز می خوره، این دین واسه همون عربای 1400 سال پیش که عقب افتاده بودند، خوب بوده.

همهمه کلاس رو در بر گفت، دانشجوها شروع کردن به پچ پچ کردن، استاد زد روی میز و همه را به سکوت دعوت کرد، سرش رو انداخت پایین و رفت توی فکر، کمی دست به چونش کشید و گفت بچه ها کسی می تونه جواب ایشون رو بده؟
بچه ها همه به هم نگاه می کردن که یکی از ته کلاس دستش رو بلند کرد، اسمش هادی بود.
هادی: ببخشید استاد! [بعد رو به اون دانشجو کرد] ببین دوست من! دین کار کردهای فراوانی داره؛ اما
دانشجو حرفش رو قطع کرد و گفت: شعار ندید، لطفا! از این حرفا زیاد شنیدیم. روشن نام ببرید! فضا پیما ساخته؟ قلب مصنوعی چی؟ چیکار کرده؟
هادی: اجازه بدید، عرض می کنم.
دانشجو: می شنوم.

هادی: ببین دوست عزیز شما کارکردها رو اشتباه گرفتی، مثل این میمونه شما بری دانشگاه ادبیات و بگی شما چیکار می‌کنید، چرا سفینه نمی‌سازید، چرا موشک نمی‌سازید، چرا ماشین نمی‌سازید، خوب به شما میگن برادر عزیز اشتباه اومدی برو دانشکده فنی، لذا تو عقل شما شک می‌کنن؛ شما باید بگی دانشکده ادبیات تا حالا چه متن ادبی، شعر ادبی، نثر زیبا، رمان و... ساختی، نه مسائل فنی.
دانشجو: بله؛ ولی چه ربطی داره؟
هادی: ربطش اینه که کارکرد دین، این‌ها نیست، اصلا دین نیومده برای موشک ساختن، قلب مصنوعی ساختن و...؛ بله دین انسان رو ترغیب می‌کنه که بره سراغ این موارد، ولی وظیفه دین این نیست.
دانشجو: پس وظیفه دین چیه؟

هادی: خوب، عزیز! یکی از کارکردهای دین اینه که به انسان انگیزه می ده. انگیزش بخشی، عنصر مهمیه که دین به شدت تو این کار موفقه.
دانشجو: نمی فهمم.
هادی: یک فرد دین دار و مومن، از حیث هستی شناختی نگاهش به عالم دگرگون میشه، این دگرگونی عامل انگیزش بخش قویه؛ چون یک شخص مومن باور داره که:
1. دین آمده تا به انسان بگه که جهان پوچ و بی منطق نیست، جهان آفریده ی خدای عالم و در حال حرکت به سمت اوست (انا لله و انا الیه راجعون).
2. جهان هدف داره، این هدفداریش، به زندگی معنا میده که مساله ی مهم فلاسفه و اندیشمندان مدرنه.
3. انسان در نگاه دینی، اشرف مخلوقاته، همه ی عالم مُسخَر انسانه، واسه انسان آفریده شده؛ پس نسبت به طبیعت و مظاهرش بی تفاوت نمی مونه.
4. جهان هستی به دنیا ختم نمیشه،. جهان آخرت ادامه ی دنیاست؛ هر کاری تو دنیا بکنیم تو این دنیا و به ویژه در جهان دیگه اثرش رو می بینه؛ پس انگیزه ی قدرتمندی برای تلاش و خوبی کردن و دوری از کسالت و بدی کردن داره.

دانشجو: اینها به چه دردی می‌خوره؟
هادی: این گزاره ها مهمترین دغدغه های فکری بشره، پاسخ با این موارد یا عدم پاسخ به اونا خیلی تو زندگی انسان موثره؛ انسانی که مبدا و معاد نداشته باشه، به شدت دچار پوچی و سردرگمی شده و خودش و زندگیش رو پوچ و بی ارزش می‌دونه، این فرد یکی از گزینه های زندگیش همیشه خودکشی و تموم کردن این زندگی بی هدفیه که داره انجام میده. فرض کن شما پیشرفته ترین ماشین دنیا رو ساختی، عالی ترین پزشک دنیا باشی؛ اگر پاسخ مناسبی به این سوالات ذهنی خودت ندی، هرگز روی آرامش نمی‌بینی؟ هرگز از تشویش و اضطراب رها نمیشی. 
دانشجو: ها! نمی‌دونم.
هادی: آیا ساخت قلب مصنوعی تو رو آرام میکنه، یا ارتباط با خدای خودت، حرف زدن با او؟ دین اومده ما رو انسان کنه، تربیت کنه، وحشی گری رو از انسان بگیره، درندگی و دریدن رو بگیره، اخلاق رو به ما بیاموزه؛ اینها کارکرد دینه. البته به پیشرفت هم نظر داره؛ اگر به تاریخ نگاه کنی روزگاری عالمان دینی سرآمد روزگار شدند، چهره هایی چون: ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر الدین طوسی، ابوعلی سینا، ملاصدرا و ...

هادی پس از این حرف‌ها سکوت کرد، کلاس هم غرق در سکوت شد، اون دانشجو هم انگار دیگه حرفی نداشت.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 8 =
*****