رضاشاه به روایت پنج آمريكایی

12:21 - 1397/08/21

- توصیف شخصیت و عملکرد رضا شاه از زبان مسئولان و شخصیتهای وقت آمریکا، دریچه‌ای تازه به شخصیت واقعی آن دیکتاتور باز می‌کند

رضاپهلوی

«جان گونتر» نويسنده آمريكايی در كتابش با عنوان «در درون آسيا» كه در سال 1939 منتشر ساخت، فصلی را به رضاشاه اختصاص داده است که در بخشی از آن آمده است: «می‌گويند شاه بزرگ‌ترين ملاك آسياست، البته احتمالاً بعد از امپراطور ژاپن. در سرتاسر ايران املاك وسيعي دارد كه عمدتاً از صاحبان ياغی سابق‌شان مصادره كرده است...از عجايب اينكه اعلی‌حضرت همايونی تنها پادشاه اين عالم هستند كه به هتل‌داری اشتغال دارند. امور سير و سياحت در ايران در انحصار دولت است؛ و اكثر هتل‌ها، علي‌الخصوص هتل‌های حاشيه دريای خزر، به شخص شاه تعلق دارد.»[1]
به گفته‌ی ميلسپو، رضا «يك دهاتی مازندرانی» است؛ «موجودی با غرايز بدوی، تربيت نيافته و تجربه نديده، در حلقه‌ی نوكرانی متملق، و مشاورينی بزدل و خودخواه... قساوت و طمع، كه قبلاً هم در خُلق و خوي او بارز بود، چنان رشد يافته كه به صفات غالبش مبدل گشته است.»[2]
نامه بسيار محرمانه مورخ 29 مي 1939 «ري اترتن» كنسول سفارت آمريكا در لندن، به «والاس اس. موري» رئيس بخش امور خاور نزديك وزارت امور خارجه آمريكا: «پهلوی- رضاشاه؛ متولد حدود 1873. فرزند خانواده‌ای كوچك از اهالی سوادكوه مازندران. پدرش ايرانی و مادرش زن قفقازی‌تبار بود...در 15 سالگی به بريگاد قزاق ايران پيوست و او را به اصطبل‌باني گماشتند. به تدريج مدارج ترقی را طی كرد و به سبب بی‌باكی‌اش مورد توجه مربيان نظامی روس قرار گرفت... در ابتداي جنگ به درجه سرهنگی ترفيع يافته بود، و در سال 1921 كه بريگاد قزاق، كه حال به لشكر تبديل شده بود، در شمال كشور از داشتن افسران روس محروم شد و نيازمند فرماندهی قاطع بود، رضاخان برای اين امر انتخاب شد.»(3)
چارلز سي. هارت، وزيرمختار آمريكا، در گزارشي محرمانه رضاشاه را «يك دهاتی بی‌سواد از پدری به همان اندازه بی‌سواد» می‌نامد.[5] هارت در گزارش ديگری می‌نويسد: «حتی پنج سال پادشاهی بر تخت طاووس شاهنشاهان ايران نيز خشونت و وقاحت سرگروهبانیِ بنيانگذار سلسله پهلوی را صيقل نداده است.»[6] هارت در گزارش خود از اولين ملاقاتي كه در فوريه 1930 با رضاشاه داشت،‌ می‌نويسد: «البته شايد نظرم عوض شود، ولي از نزد رضاشاه كه برگشتم، ايمان داشتم مردی كه ملاقات كرده بودم چند قدم بيشتر با توحش فاصله ندارد.»[7]
سروان «فرانك سی. جدليكا» وابسته نظامی آمريكا در گزارشي با عنوان «خلق و خوی رضاخان» می‌نويسد:
رضاخان، رئيس‌الوزرای جديد ايران، اگر چه به عالی‌ترين مقام سياسی كشور رسيده است، هنوز نتوانسته لااقل يكي از اخلاق روزهای گذشته‌اش را كه سرباز و افسر قزاق بود به كنار بگذارد...رضاخان هنوز ميل دارد اشخاصی را كه خلاف اراده‌اش عمل می‌كنند شخصاً‌ تنبيه كند. وقتي وزير جنگ بود هم به هنگام غضب به صورت فرد مقابل سيلي مي‌زد يا او را به باد كتك مي‌گرفت؛ حال مي‌خواست طرف رئيس‌الوزرا باشد يا رئيس نظميه، مدير روزنامه، افسر و يا هر مقام ديگر. طي دو هفته گذشته نيز وي از دست چند نفر غضبناك شد، كه البته بلافاصله شخصاً‌ آنها را كتك زد. طبق گزارش‌ها، تازه‌ترين قربانيانش يك افسر پليس و يك ملا بودند. شكي نيست كه عدم خويشتنداری رضاخان در مقابل اين غرايز بدوی، نفرت‌انگيز است. چنين رفتاری، ذهنيت نامطلوبی علی‌الخصوص در بين خارجی‌ها ايجاد می‌كند. يك روزنامه تهرانی كه جسارت كرده و از اين رفتار رضاخان انتقاد كرده بود، بلافاصله توقيف شد. برای آنكه درك بهتری از رفتار رئيس‌الوزرا داشته باشيم، بايد محيطی را كه در آن بزرگ شده و شرايط جسمی و ذهنی او را مدنظر قرار دهيم... .

پي‌نوشت‌:
[1] گونتر، در درون آسيا، صص 516-499
[2] ميلسپو، آمريكايي‌ها در ايران، صص 37-21
[3] اترتن به موری (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 29 مه 1936
[4] موری به اترتن (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 16 ژوئن 1936
[5] هارت، گزارش شماره 282 (36/بي 00، 891)، مورخ 10 ژانويه 1931
[6] هارت، گزارش شماره 765 (1/45، 891)، مورخ 7 اوت 1931
[7] هارت، گزارش شماره 16 (75/255 اچ 123)، مورخ 11 فوريه 1930

برگرفته از کتاب «رضاشاه و بريتانيا، بر اساس اسناد وزارت خارجه آمريكا»، نوشته‌ی  محمدقلی مجد، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سياسی، صص 45 تا 50

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 10 =
*****