رژیم ستمشاهی برای برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله، حدود یک چهارم درآمدهای نفتی کشور را هدر داد، درحالیکه در آن مقطع، بهواسطه فساد لجام گسیخته و ناکارآمدی پهلوی، بسیاری از مردم ایران با مشکلات عمده معیشتی مواجه و تقریباً همه روستاییان کشور در محرومیت مطلق بودند.
در دوران سیاه پهلوی دوم، باوجود فقر و مشکلات حاد ایران و محرومیت شدید اقشار مختلف ملت بهویژه روستاییان، سردمداران رژیم ستمشاهی غرق در اسراف و تبذیر و عیاشی بودند. یکی از مظاهر عیاشی و ولخرجی لجامگسیخته سردمداران رژیم ستمشاهی، برگزاری مراسمی نکبتبار و طاغوتی موسوم به جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود.
جشنهای طاغوتی رژیم ستمشاهی باوجود محرومیت مطلق روستاییان و وضعیت بغرنج شهرنشینان/ هزینه ۳۵۰ میلیون دلاری برای جشن در کشوری که معابرش آسفالت نداشت!
برای برگزاری این مراسم، سازمانی عریض و طویل موسوم به «شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی» تأسیس شد و «اسدالله علم» وزیر وقت دربار هم بهعنوان رئیس شورای مرکزی جشنها، تعیین شد، اما هزینههای گزاف جشنهای ۲۵۰۰ ساله، اما درواقع تا ۳۵۰ میلیون دلار خرج بر روی دست ملت ایران گذاشت، یکی از موارد قابل تأمل این مراسم فوق تجملاتی بود.
در اواخر دهه ۴۰، قیمت نفت نهایتاً دو دلار در هر بشکه بود؛ بنابراین علیرغم افزایش تولیدات ایران، درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت کشور، کمتر از یک میلیارد و پانصد میلیون دلار در سال بود. این امر بدان معناست که رژیم ستمشاهی برای برگزاری مراسم موسوم به دو هزار و پانصد ساله، حدود یک چهارم درآمدهای نفتی کشور را هدر داد. این در حالی بود که در آن مقطع، بهواسطه فساد لجامگسیخته و ناکارآمدی رژیم وابسته پهلوی، بسیاری از مردم ایران با مشکلات عمده معیشتی مواجه بودند و تقریباً همه روستاییان کشور در محرومیت مطلق به سر میبردند.
اسدالله علم دریکی از روزنوشتهای خود در مقطع منتهی به برگزار جشنهای دو هزار و پانصد ساله، از نبود پول برای آسفالت معابر اصلی شهرهای بزرگ کشور، ورشکستگی اکثر شرکتها و بحران مالی دانشگاهها خبر میدهد؛ با این وجود، اینها موضوعاتی نبود که برای محمدرضا پهلوی اهمیت داشته باشد، این فرد جاهطلب در آن مقطع تنهایی به برگزاری هر چه تجملاتیتر جشنهای دو هزار و پانصد ساله فکر میکرد.
برای آگاهی از محرومیت مطلق روستاییان کشور در مقطع منتهی به برگزاری این جشنها کافی است بدانیم در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جمعیت روستایی کشور، شصت و هشت درصد و غالب بر جمعیت شهری بود؛ نرخ سواد این روستاییان زیر ۱۰ درصد و روستاهای دارای برق به یک درصد نیز نمیرسید. همچنین تعداد روستاهای دارای جاده آسفالته در آن دوران به تعداد انگشتان دست میرسید. کمتر از پنج روستا دارای آبلولهکشی بودند. فضای آموزشی این روستاها زیر ده درصد و خانه بهداشتی هم در هیچ روستایی وجود نداشت. همچنین در آن دوران سیاه، حتی غالب شهرهای کشور نیز گاز کشی نشده بود چه برسد به روستاهایی که از ابتدائیترین امکانات زیستی محروم بودند. اما وضعیت دشوار مردم در آن دوران، تنها منحصر به روستاییان نبود؛ بلکه در شهرهای کشور نیز محرومیت و آسیبهای اجتماعی موج میزد.
در آن مقطع که رژیم طاغوت در پی ولخرجی برای برگزاری مراسم موسوم به دو هزار و پانصد بود، ایران یکی از بدترین کشورها در بخش مرگ و میر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در غرب آسیا بود. یکی از پایینترین نرخهای آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، شصت و هشت درصد از جمعیت بزرگسال بیسواد بودند، شصت درصد از کودکان نمیتوانستند دوره دبستان را بهصورت کامل طی کنند و تنها سی درصد از داوطلبان کنکور میتوانستند وارد دانشگاهها شوند.
مطابق آمار موجود در جراید آن زمان، شصت و چهار درصد شهرنشینان در سال هزار و سیصد و پنجاه و یک (یک سال بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله) دچار سوءتغذیه بودند.
با اینهمه مصائب و محرومیتها در آن دوران، محمدرضا پهلوی در رأس رژیم ستمشاهی تنها به ولخرجی برای برگزاری هر چه تجملاتیتر جشنهای ۲۵۰۰ ساله فکر میکرد و دغدغه دیگری جزء چپاول ثروت ملی ایرانیان برای ارضای جنون تفرعنآمیز خود نداشت.
___________________________
منبع: خبرگذاری میزان