تاثیر فرهنگ غربی در سبک زندگی افراد جامعه

11:49 - 1392/03/01
رهروان ولایت ـ ما اگر چه اسم جامعه اسلامی را یدک می کشیم، اما به واقع بسیاری از مؤلفه های تمدن پوسیده غرب را _بدون توجه لازم به معایب و زیان های بی شمارش_ در زندگی روزانه خود به صورت عملی پذیرفته ایم!
تاثیر فرهنگ غربی

انسان موجودی مختار است و هر فردی از افراد انسان، می تواند توانایی انتخاب خود را با علم حضوری خویش بچشد، اما علی رغم بدیهی بودن توان انتخاب، همواره شک و تردیدهایی نسبت به مساله اختیار انسان وجود داشته و دارد، که اگر بخواهیم آن ها را ریشه یابی کنیم، درکِ حقیقت تاثیر عوامل دیگر بر انسان، یک دسته از عوامل شبهه زا در این مساله را شکل می دهند.  
انسان اگر چه مختار است، اما از ده ها عامل متاثر می شود که هر کدام انسان را به سمتی می کشاند. تربیت خانوادگی، نظام آموزشی، محیط زندگی و ... او را به سمت خویش می کشانند و در تصمیم گیری هایش اثر می گذارند؛ اینجاست که مساله مختار بودن انسان دچار ابهام می شود!
برای رفع ابهام، باید از نگاه ساده و ابتدایی به مساله اختیار، پا را فراتر گذاشت و به درک این مساله نائل آمد که کشش های مختلف، خود زمینه ساز انتخاب هستند. در واقع تضاد عوامل موثر و کشش های متضاد، وی را بر سر چند راهه ای قرار می دهد تا در آستانه انتخاب قرار گرفته و اختیار او معنا یابد.
با این نوع نگاه به مساله اختیار، حقیقت تاثیر گذاری عوامل دیگر بر انسان به خوبی درک می شود که در پس فهم این ماجرا کسانی که قصد هدایت انسان به سمت مقصدی خاص را دارند، باید به کنترل عوامل موثر نیز روی آورند.
اگر کسی تصور می کند که با آگاه نمودن انسان و نشان دادن راه، وی حتما مقصد نیک را انتخاب می کند، چنین تصوری در واقعیت خارجی، پنداری بیش نیست، چرا که همه انسان ها، همواره تحت فشار یا کشش عوامل مختلف قرار دارند، و در این میان، تنها عده بسیاری قلیلی هستند که از پس همه این فشارها و کشش ها سربلند بیرون می آیند و انتخاب خود را متناسب با فهم صحیح عقلانی شکل می دهند.
بنابراین در صحنه اجتماع و جامعه، تنها گروهی در هدایت عموم افراد موفقیت لازم را بدست می آورند که بتوانند عوامل بیرونی و تاثیر آنها را کنترل کرده، و آنها را در مسیر اهداف هدایتی خود به خدمت در آورند؛ چرا که بسیاری از افراد، فاقد همت های عالی بوده و به سرعت در مقابل فشارهای بیرونی تسلیم می شوند، و مسیر زندگی خویش را مطابق همان راهی که از سوی جامعه و حاکمیت بر آن تحمیل می شود، انتخاب می کنند؛ اینجاست که بحث «سبک زندگی و تمدن حاکم بر جامعه»، اهمیت خود را نشان می دهد.

جهت درک بیشتر مطالبی که عرض شد، بد نیست که در اینجا به نمونه هایی از مسائل جاری جامعه خودمان اشاره ای داشته باشیم.
خوشبختانه کشور ما، کشوری اسلامی با مردمانی سرشار از عشق و ارادت به اسلام و قرآن و اهل بیت است، با این وجود می بینیم که به علل متعددی از جمله هجوم فرهنگ پوسیده غربی، برخی از آموزه های دینی در جامعه ما کمرنگ و دچار آسیب جدی شده اند؛ مانند مسأله حجاب، عفاف، حیاء. این در حالی است که اگر به گذشته بنگریم، می بینیم که روزگاری پشت سر گذاشته ایم که حاکمیت فاسد با زور و اجبار نیز نتوانست از سر زنان ایرانی چادر بردارد و حیا و عفافشان را لکه دار نماید! ما در طول در سده های فراوان و در متن جامعه، عفاف و حجاب را به بهترین شکل داشتیم، بدون اینکه در این مساله نیاز مبرمی به وعظ واعظان و هشدار آنان داشته باشیم! اما اکنون می بینیم که مسأله حجاب و عفاف و حیاء در سطح کلان جامعه، به معضلی چالشی تبدیل شده و آثار زیانبار فراوانی به دنبال خود به بار آورده است! مشکل کار در کجاست؟
بدون تردید هجوم فرهنگ غربی با همه ظواهر دلفریبش، یکی از علل و ریشه های اصلی این چالش است؛ به ویژه با گسترش روزافزون وسایل ارتباط جمعی که به عنوان ابزاری بسیار کارآمد و قوی، در خدمت ترویج فرهنگ غربی فعالیت می کند. ما اگر چه اسم جامعه اسلامی را یدک می کشیم، اما به واقع بسیاری از مؤلفه های تمدن پوسیده غرب را _بدون توجه لازم به معایب و زیان های بی شمارش_ در زندگی روزانه خود به صورت عملی پذیرفته ایم! همان طور که می دانیم فرهنگ غربی با بی حیایی و برهنگی عجین است، لذا این مهمان ناخوانده در هر جایی که قدم بگذارد و نفوذ نماید، عوارض بی حیایی و بی عفتی خود را به جان میزبان بیچاره انداخته و سایر مسایل اخلاقی او (مانند حجاب و تقوی و ...) را هم تحت الشعاع خود قرار می دهد و آنها را کمرنگ، و یا حتی نابود می سازد!
اجازه دهید چند مثال شفاف که نشان دهنده نفوذ فرهنگ پوسیده غربی در متن جامعه مان است را بیان کنیم تا عمق تاسف بار این ماجرا روشن تر شود:
1- در تمدن اسلامی، جاذبه های جنسیتی زن، باید در محیط خانواده و برای شوهر محصور باشد، اما در فرهنگ کفرمآب غربی، جاذبه های جنسیتی زن در تمام صحنه های اجتماع حضور دارد. آنچه که به واقع در جامعه ما جریان دارد، نه اسلامی کامل است و نه غربی کامل، بلکه معجونی ناموزون از هر دوی آنهاست! نتیجه آن هم محصول شده با تیپ و ظاهر اسلامی و روح و محتوای غربی! به عنوان نمونه، در فرهنگ غربی، زنان را به عنوان مهماندار هواپیما انتخاب می کنند و جاذبه های جنسیتی آنان را عامل جذب مشتری قرار می دهند. ما گویی اصل این مساله را پسندیده ایم، و مسائل اسلامی را هم به نوعی با این فرهنگ غربی سازش داده ایم، به این شکل که روسری و مقنعه را نه به عنوان عامل پوشش جاذبه های جنسیتی، بلکه به عنوان یکی از فاکتورهای جذاب کننده درآورده ایم!!

2- در تمدن اسلامی، فشار غریزه جنسی باید با ازدواج پاسخ داده شود، اما ما با قبول حاکمیت مدل غربی، امکان ازدواج در سن مناسب را از بین برده ایم و حتی حاضر نشده ایم که در عمل، ازدواج موقت را به عنوان مُسکِّن موقت، تجویز نماییم! اینست که می بینیم جوان بیچاره ما، در اوج سن غریزه و ازدواج، زمینه چندانی برای ازدواج فراهم نمی بیند و در معرض انحرافات جدی و آسیب های فراوان قرار می گیرد!

3- در تمدن اسلامی، اختلاط بی قید و شرط زن و مرد، ممنوع است، با این حال در جامعه امروز ما، جوان ها در اوج غریزه جنسی و بدون اینکه راهی منطقی برای پاسخگویی به غریزه شان داشته باشند، درون محیط های مختلط دانشگاه و محل کار قرار می گیرند، و توقع هم داریم که در اوج فشار عوامل بیرونی، عفت خویش را حفظ نمایند! جالب اینکه در طول سال های دبستان تا دبیرستان، که غریزه ها خاموش و یا در حال بیدار شدن است، دیواری قطور بین دختران و پسران کشیده ایم و آنان را کاملا از هم جدا نموده ایم، اما در جوانی و در کوران اوج غریزه، آنان را در در کنار هم بر سر میز کلاس درس و دانشگاه می نشانیم!
4- در تمدن اسلامی، نقش زن در جامعه از طریق بنیادی ترین اقدام _یعنی تربیت صحیح نسل ها_ معنای حقیقی می یابد، اما ما هر روز بیش از پیش زنان را به صحنه های جاری جامعه کشانده و به بهانه کار و تلاش و سازندگی و حضور در اجتماع و چه و چه، او را از وظیفه خطیر مادری اش دورتر و دورتر می کنیم!
 
از این دست مثال ها، فراوان است و همگی آنها، نشان از نفوذ خاموش و زیرآبی فرهنگ غرب در جامعه به ظاهر دینی ما دارد! حال با این وضع چگونه می توانیم توقع داشته باشیم که جامعه مان در مسیر کمال واقعی خویش پیشرفت کند و به وادی تباهی و نابودی کشانده نشود، در حالی که فشارها و کشش های گمراه کننده، هجمه ای سنگین برای انحراف او از راه راست را فراهم آورده، و لحظه به لحظه در پی اغواگری و گمراه نمودن اوست؛

بنابراین باید با درک صحیح مساله، به تبیین سبک زندگی حیات بخش اسلام بپردازیم و غفلت های گذشته که منجر به جاری شدن سبک زندگی غربی در جامعه مان شده را جبران نماییم. ما در هر مساله ای، در کنار آگاهی بخشی سبک زندگی اسلامی به افراد، باید به فشاری که سبک آلوده زندگی جاری ایجاد می کند نیز بنگریم، و اگر در آن نیازی به اصلاح می بینیم، اقدامات عملی لازم را انجام دهیم.

نویسنده: وحید نجفی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 5 =
*****