- به عنوان شاه مملکت، حتی پس از ازدواج هم با دختر دیگری ارتباط داشت و در عین حال، خود را مرشد و معلم معرفی میکرد!
محمدرضا شاه که بدون هیچ مشروعیتی و فقط بخاطر میل اجانب، بر مردم ایران حکومت میکرد، دچار چنان نخوت و تکبری شده بود که موجب تعریف و تمجید مکرر او از خودش میشد. او خود را «مرشد و معلم»[1] معرفی کرده بود که جدای از مضحکبودنِ آن، بسیار حیرتانگیز است!
چطور میشود شاه هوسباز و شهوتپرستی که حتی پس از ازدواج با فوزیه هم با دوست دخترش به نام «دیوسالار» رابطه داشت، بتواند خود را مرشد و معلم معرفی کند؟! ارتشبد فردوست مینویسد شـاه پس از ازدواج با فوزیه، همچنان به روابط نامشروع خود ادامه میداد و همین امر، موجب شد تا «ملکه فوزیه» از ماجراهای عاشـقانهی اوخشمگین شود. با همکاری «ارنست پرون» (از ملازمان دربار پهلوی) موضوع به اطلاع فوزیه رسید. پرون، فوزیه را سر قرار برد و او به چشم خود، ارتباط شاه مملکت با دوست دخترش را از نزدیک مشاهده کرد![2]
واقعا چه دوران ننگین و شرمآوری بود که شخص اول مملکت از یک طرف، غرق در فساد و تباهی بود و از طرف دیگر، با تکبر و تفرعن، خود را معلم و مرشد معرفی میکرد!
پینوشت:
[1] پهلوی، محمدرضا؛ به سوي تمدن بزرگ، ص312
[2] خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 195