مردم سالاری...

10:29 - 1397/09/28

- بعد از انقلاب فرهنگ ارباب رعیتی مسئولین نسبت به مردم، تبدیل به نوکری و وظیفه ی خود دانستن برای خدمت شده است.

مردم سالاری

در حکومت پهلوی مردم و نهادهای مردم سالار کوچکترین جایگاهی نداشتند و شاه نقش انحصاری در تصمیم گیری ها، تعیین مناصب اجرایی کشور داشت.
به اعتراف فریدون هویدا «روش زمامداری شاه به‌گونه‌ای بود که اکثر تصمیم ها را شخصا می‌گرفت و به‌همین‌خاطر، چنان جوی به‌وجود آمده بود که هیچکس حتی نزدیک‌ترین مشاورانش هم جرات انتقاد از او را به خود نمی‌دادند.» [1]
از طرفی امام خمینی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب در مورد وضعیت جاری کشور می گویند:
اگر یک پاسبان وارد می‌شد در بازار و به آنها می‌گفت که باید بیرق کذا بیرق کذا بزنید، هیچ تخلفی نبود. کسی در مخیله‌اش نمی‌آمد با پاسبان می‌‌شود مخالفت کرد!... الآن شما ملاحظه می‌کنید که حکومت نظامی درچند شهرایران هست وهیچ‌کدام‌اعتنا نمی‌کنند می‌ریزند بیرون‌ و فریاد و آنها هم از اینکه حالادیگرتعرض شدید بکنند، یکقدری عقب‌نشینی‌ کرده‌اند، زیادعقب‌نشینی کرده‌اند. [2]

قبل از انقلاب، کشور نمود یک نوع ارباب رعیتی و حق به جانبی حکومتی ها و سردمداران کشور بود. اما با انقلاب اسلامی آنچه نوید شکوفایی بود مردم سالاری دینی بر اساس برابری مردم و مسئولین بوده است و آنقدر فرهنگ رئیس مرئوسی متحول شد که بالاترین مراتب حکومت مانند رئیس جمهور خود را خادم و نوکر مردم می داند و حتی یک شهروند وقتی می فهمد فرد هتاک، به کارمند در اداره گمرک یک نماینده مجلس است، از اداره بیرونش می‌کند.
این را می توان محصول مستقیم تبدیل ایرانیان از رعیت به شهروند در انقلاب اسلامی دانست که در دوره پهلوی کسی جرات تخیل چنین صحنه‌ای را هم نداشت.

پی‌نوشت:
1). فریدون هویدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، چاپ پازدهم، 1386، ص75.
حضرت امام خمينى، صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، تهران، ج4، ص253.

 

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****