دجال

13:08 - 1392/03/11
رهروان ولایت ـ از منظر ما اصل قضيه دجال به طور اجمال صحت دارد ولي تعريفات و توصيفاتي كه درباره‌اش شده است مدرك قابل اعتمادي ندارد.
دجال

دجال در لغت دَجَل به معناي روكش نمودن يك شئ است كه باطن آن كم‌ارزش باشد ولي روي‌ آن زرق و برق داده يا طلاكاري كنند بنابراين وقتي دجال را براي كسي بكار مي‌برند يعني‌ آن شخص منافق، دروغگو و فريبنده است[1] البته معاني متعددي كه گاه به ده معنا مي‌رسد براي اين واژه ذكر شده است، كه به عنوان نمونه به يكي از آنها اشاره شد.
تاريخچه دجال به قبل از اسلام برمي‌گردد در كتاب انجيل نام دجال نيز به ميان آمده است از آيات انجيل استفاده مي‌شود كه دجال به معناي دروغگو و گمراه كننده است و چنين استفاده مي‌شود كه داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروجش بوده‌اند[2] در اسلام نيز سخن از دجال به ميان آمده است و رواياتي در اين موضوع از فريقين وارد شده است، كه روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است كه در منابع شيعه موجود مي‌باشد و اكثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت مي‌باشد.
مرحوم علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعه ارزشمند الامام المهدي با عنوان «تاريخ الغيبة الكبري» بحث مفصلي را به بررسي دجال اختصاص داده است ايشان معتقدند كه اخبار دجال مبتلا به دو اشكال جدي هستند.
اول ضعف سندي دوم دلالت بر ايجاد معجزات مضلّه كه به لحاظ قوانين كلامي محال است. كه خداوند سبحان قدرت خرق عادت و اظهار معجزه را به افراد گمراه و گمراه‌كننده واگذار نمايد.
و بعضي از محققين ديگر ريشه تعريفات و توصيفاتي كه در رابطه با دجال به ما رسيده است را به دو روايت برمي‌گردانند كه در كتاب بحارالانوار و كتب ديگر نقل شده است كه از ديدگاه علم رجال سند اين دو روايت ضعيف مي‌باشد و نمي‌شود به اين توصيفات اعتماد نمود.[3]
به قول بعضي از محققين بزگوار[4] روايات را اگر حمل بر معناي رمزي كنيم از كنار گذاشتن آن روايت بهتر است مخصوصاً روايات دجال كه بعضي از آنها به شخص حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌رسد و متعين است كه بگوييم رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به يك سلسه معاني حقيقي گسترده اجتماعي با اين عبارت اشاره نموده‌اند.
اما ديدگاه ما: از منظر ما اصل قضيه دجال به طور اجمال صحت دارد ولي تعريفات و توصيفاتي كه درباره‌اش شده است مدرك قابل اعتمادي ندارد. و اين قضيه بدون ترديد با افسانه‌هايي آميخته شده است كه صورت حقيقي خود را از دست داده است.
در مجموع مي‌توان بيان نمود كه دو ديدگاه راجع به دجال وجود دارد.
1 . دجال شخصي: كه در برخي روايات توصيفاتي براي او ذكر شده است مانند دجال مردي چاق،‌سرخ ‌رو، موي سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوري است كه بر روي آب قرار دارد.[5]
و در روايت ديگر آمده است در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دجال موجود بوده است و نامش عبدالله يا صائد بن صيه است. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اصحابش به قصد ديدار او به خانه‌اش رفتند او مدعي خدائي بود عمر خواست او را به قتل برساند ولي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مانع شدند.[6]
قابل توجه است كه محمد ابن يوسف گنجي در كتاب البيان صفحه صد و هشت در اين مطلب ترديد كرده روايتي را نقل مي‌كند كه خود فرزند صائد دجال بودن خود را انكار مي‌كند اشاره مي‌نمايد به روايتي كه مسلم از قول او نقل كرده است كه مي‌گويد: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم پيامبر فرمود دجال وارد بر مكه و مدينه نمي‌شود ولي من در مدينه به دنيا آمدم و اكنون مي‌خواهم به مكه بروم.
2 . دجال نوعي و سمبليك:
علامه سيدمحمد صدر در اين باره مي‌فرمايند: مفهوم دجال سمبل پيچيده‌ترين و خطرناك‌ترين دشمن اسلام و خداست و اين در واقع توصيف نمودن و جهان‌بيني ماترياليستي غرب است[7] و عده‌اي ديگر از بزرگان نيز دجال را نماد و سمبل مي‌دانند و اين نكته را نيز بايد توجه داشت جدا از اينكه روايات دجال قابل اعتماد هستند يا خير و اينكه شيعه هم مانند اهل سنت مسأله دجال را قبول دارند يا نه و با چشم‌پوشي از اينكه دجال شخصي است يا نوعي يك نظرية ديگري نيز درباره دجال وجود دارد و آن اينكه دجال را بعضي جزء اشراط الساعه و علائم قيامت شمرده‌اند.
اگر اين احتمال پذيرفته شود پرونده بحث دجال در باب علائم ظهور بسته خواهد شد خصوصاً كه بعضي روايات اين برداشت را تأييد مي‌نمايند از جمله روايتي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ كه ده نشانه قبل از وقوع قيامت را شمارش مي‌فرمايند از جمله خروج دجال كه در منابع مختلف و معتبر اين رايت نقل شده است.[8]
نكته بعدي: محل خروج دجال است كه در روايات مكانهاي مختلفي برايش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان و همچنين سرنوشت دجال كه عاقبت به دست چه كسي به هلاكت مي‌رسد كه در اين باره روايات دو ديدگاه را مطرح مي‌كنند بعضي قائلند كه به دست حضرت عيسي و بعضي به دست حضرت مهدي (عج) جهت اختصار ما در پي ذكر روايات نيستيم و جهت مطالعه بيشتر و جزئيات وارده در اين موضوع را
پانویس:
[1] . نگرش بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدي، علي اكبر عارف، چاپ شريعت، ص 181.
[2] . دادگستر جهان، ابراهيم اميني. ص 224، چاپ 78.
[3] . دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 225، چاپ 78.
[4] . تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ترجمه افتخارزاده، ص 643.
[5] . صحيح مسلم، ج 9، باب 1094، ح 1947.
[6] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، ج 52، ص 193، چاپ اسلامي.
[7] . نشانه‌هاي يار و چكامه انتظار، مهدي عليزاده، ص 67، به نقل از موسوعة امام مهدي، سيد محمد صدر.
[8] . اثبات الهداة، شيخ حرعاملي، ج 7، ص 405و مختصر بصائر الدرجات، ص 202 و الغيبه طوسي، ص 426 و خصال شيخ صدوق، ج 2، ص 431.
مي‌توان به منابعي كه در ذيل معرفي مي‌گردد رجوع فرماييد.
1 . تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ترجمه افتخارزاده، ص 599 به بعد.
2 . مهدي منتظر، مجمدجواد خراساني، ص 274، چاپ 79.
3 . علائم ظهور، محسن همتي.
4 . نشانه‌هاي يار و چكامه انتظار، مهدي عليزاده، ص 57.
5 . نگرشي بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدي (عج)، علي اكبر عارف، ص 181.
قال الصادق (عليه السلام): لَو اَدرَكتُهُ لَخدمتُه ايّام حياتي اگر مهدي (عج) را درك مي‌كردم، تمامي روزهاي عمرم را به خدمت او مي‌پرداختم.غيبه نعماني،‌ص 245.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
17 + 0 =
*****