تغيير ذائقه مردم درزمينه حجاب در سیما وسینما

02:05 - 1391/10/10
به نظر مي‌رسد واجب است که فکري به حال ستاره‌هاي تلويزيوني شود، تا ديگر شاهد دستگيري ستاره‌ها توسط گشت ارشاد در معابر عمومي نباشيم، چرا که لاجرم خبر آن رسانه‌اي مي‌شود و عده‌اي اين کار را تأييد مي‌کنند و عده‌اي ديگر محکوم، عده‌اي ديگر نيز به همدردي با او بر مي‌خيزند و سعي مي‌کنند به گمان خود، چراغي که او روشن کرده، روشن نگه دارند.
رسانه ملي

به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از افکار نیوز، امروز نهادهاي مختلفي در زمينه فرهنگ سازي و اشاعه فرهنگ اسلامي مسئول هستند. در اين ميان صداو سيماي جمهوري اسلامي ايران و سينما نقش بارز و تعيين کننده‌اي ايفا مي‌کنند. صدا و سيما به عنوان يک وسيله ارتباطي و رسانه مهم و تاثيرگذار و سينما به عنوان يک رسانه الگوساز مي‌توانند در امر فرهنگ سازي گام موثري بردارند. حجاب در جامعه ايراني همواره به عنوان يک مساله مهم فرهنگي مطرح است. بررسي پديده‌ حجاب همواره با ارائه الگوهاي مناسب در راستاي ترويج آن همراه بوده است و در اين بين بحث هنرمندان و بازيگران عرصه سينما و نقش تاثيرگذار تلويزيون از موارد حائز اهميت است.

اما آيا به واقع تلويزيون و سينما توانسته‌اند آنگونه که بايد در زمينه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب عملکرد مناسبي داشته باشند. و يا حتي توانسته‌اند الگوي مناسبي را در اين زمينه در اختيار مخاطب قرار دهند؟

در نگاه اول شايد اين يک سوال آرماني باشد که نه تنها بدان جامه عمل پوشانده نشده، بلکه برخلاف آن نيز حرکت‌هايي ضد فرهنگي صورت گرفته است. اما به خوبي که به عملکرد ضد فرهنگي اين دو رسانه مطرح و تاثيرگذار انديشيده مي‌شود مي‌توان کارکرد متمايزي نيز براي اين دو رسانه در زمينه حجاب قايل شد که تا به حال به منصه ظهور نرسيده و يا ميزان آن قابل توجه نبوده است.

در مقام اول بايد در اين زمينه به بحث اعتقادات فرهنگي سينماگران و بخصوص صدا و سيما پرداخت. سينماي ايران از زمان آغاز کار در اوايل انقلاب تا به امروز حرکت رو به زوالي را در زمينه اشاعه فرهنگ عفاف و حجاب طي کرده است. درواقع سينماي ايران به لحاظ اعتقادي با بدنه‌اي مرموز و عصيانگر در اين زمينه بيشتر فرهنگ بدحجابي و بي‌عفتي را ترويج کرده است و حتي با يک حالت دفاعي در مقابل حجاب اسلامي و اشاعه ارزشهاي حجاب به مقابله پرداخته است که گرچه اين مساله از زمان اصلاحات و سينماي مختص اين جريان سياسي آغاز شده است اما تا به امروز روند آن متوقف نگرديده است بلکه متاسفانه شاهد پر رنگ تر شدن اين نوع ضد ارزشها در سينماي ايران هستيم.

گرچه مساله رسانه ملي به صورت ظاهري جداي از سينماست اما با نگاهي عميق به آثار توليدي رسانه ملي مي‌توان دريافت که اين رسانه نيز با اشاعه روابطي دور از عرف خانواده‌هاي ايراني نه در پوشش بلکه در رفتارهاي ميان زن و مرد نقش مخربي حتي گاه فراتر از سينماي رو به زوال ايران داشته است.

نمونه اين برنامه‌ها سريال طنز « ساختمان پزشکان» بود که در زمان پخش خود با انتقادات فراواني روبرو شد و نقش تخريب کننده رسانه ملي را در اين زمينه بيشتر آشکار ساخت.

البته رسانه ملي در جذب و به‌کارگيري نيروهاي غير متعهد و بي‌اعتقاد در اين زمينه و اعطاي نشان معروفيت به اين افراد نيز نقش داشته است. درواقع اگرچه بازيگران برخي از سريال‌ها در رسانه ملي داراي پوشش نسبتا مناسب بودند اما بعد از آنکه در جامعه و اماکن عمومي با شکل و شمايلي متفاوت ظاهر مي‌شدند، اين خود بيشتر سبب گرايش جوانان به تيپ و ظاهر واقعي اين افراد مي‌شد.

متاسفانه گاهي گالري‌هاي عکس برخي از بازيگران زن که بعضا در سريال‌هاي مناسبتي ديني نيز به ايفاي نقش مي‌پردازند با ظاهري متفاوت و منافي عفت عمومي در اينترنت به صورت انبوه منتشر مي‌شود که سبب مي‌شود بنيان فکري و اعتقادي جوانان با چالش‌هاي فراواني روبرو شود و الگويي التقاطي در اين زمينه مطرح مي شود و اين اشتباه را در بسياري از جوانان به‌ وجود بياورد که مي‌توان به طور مثال در عين بدحجابي عزت نفس و حجب و حيا را حفظ نمود؟!

متاسفانه استفاده چندين باره صدا و سيما از اين بازيگران معلوم الحال و حتي دعوت از بازيگراني که در مقطعي دست به کشف حجاب در خارج از کشور و در جشنواره‌هاي صوري خارجي زده‌اند در نقش‌هاي مهمي چون همسر يک شهيد يا يک زن محجبه و مومنه در سريال‌هاي تلويزيوني، يکي از نمونه‌هاي عدم توجه و دقت مسئولين صدا و سيما در امر ترويج حجاب است که زمينه دلزدگي جوانان از امر عفاف و حجاب را ايجاد مي‌کند.

به نظر مي‌رسد واجب است که فکري به حال ستاره‌هاي تلويزيوني شود، تا ديگر شاهد دستگيري ستاره‌ها توسط گشت ارشاد در معابر عمومي نباشيم، چرا که لاجرم خبر آن رسانه‌اي مي‌شود و عده‌اي اين کار را تأييد مي‌کنند و عده‌اي ديگر محکوم، عده‌اي ديگر نيز به همدردي با او بر مي‌خيزند و سعي مي‌کنند به گمان خود، چراغي که او روشن کرده، روشن نگه دارند.

رسانه‌هاي معاند هم در اين اتفاق قد علم کرده و به وسيله‌اي براي تبليغ نه تنها برضد حجاب که برضد اسلام مبدل مي‌شوند.

به نظر مي‌رسد در پرورش نسل فيلم‌ساز بايد انقلاب و تحولي ايجاد شود و نسلي که معتقد به آرمان‌هاي انقلاب بوده و براساس اين آرمان‌ها فعاليت کند و جوّ حاکم بر عرصه توليد که نسل قبل ايجاد کرده بر او تأثير نگذارد بايد در عرصه سينما پرورش يابد.

بايد در اين زمينه هنرمنداني پرورش يابند که هنر را به معناي متعالي آن حس و درک کرده باشند. زايش چنين هنرمنداني در جامعه هنري ايران هم مي‌تواند به متعالي شدن هنر در کشور کمک کند و هم روحيه و عزت نفس اين هنرمندان به آنها اجازه نخواهد داد که خود را به پستي و دون‌مايگي بفروشند.

نکته ديگر اينکه در برنامه‌هاي صدا وسيما گاهي اوقات نقض غرض و عملکرد متناقض مشاهده مي‌شود. مثلا در شبکه‌اي مثل شبکه قرآن طي يک برنامه مفصل يا چندين برنامه درباره آسيبهاي رابطه آزاد دختر و پسر بحث مي‌کنند اما در شبکه ديگر دختر و پسر به راحتي در کنار هم نشسته‌اند و به گونه‌اي باهم خوش و بش مي‌کنند که با آن سخنان متناقض است.

در سريالها نيز اين مسأله وجود دارد؛ مثلا سريالي ساخته مي‌شود که در آن آسيب‌هاي روابط خارج از خانواده نشان داده مي‌شود اما سريال ديگري ساخته مي‌شود که زنان و مردان در آن به راحتي با هم رابطه دارند و اين رابطه موجه و معقول جلوه داده مي‌شود و در بسياري موارد فيلمها آميخته با مولفه‌هايي است که مشروع و اخلاقي نيستند و زمينه فساد را ايجاد مي‌کنند.

صدا و سيما، عامل تغيير ذائقه مردم در زمينه حجاب

به گفته کارشناسان در کلان شهري مثل تهران توليد برنامه‌هاي صدا و سيما تابع ذائقه مخاطبان است اما در اکثر شهرها اين صدا و سيما است که ذائقه مخاطبان را تغيير داده است. با اين اوصاف رسانه ملي تنها به عنوان يک واسط در اين زمينه عمل کرده است و رفتار يک کلانشهر را به ديگر شهرها انتقال داده است.

البته درزمينه الگو سازي ظاهري براي حجاب و ايجاد مد جديد نيز بايد رسانه ملي را از جامعه عقب مانده دانست. گرچه اين رسانه در برخي از موارد دست به ابتکارات پيش پا افتاده‌اي زده است اما اين ابتکارات نه تنها ايجاد علاقه براي مخاطب نکرده، بلکه در بسياري از موارد دست اندرکاران چنين ابتکاراتي نيز مورد استهزاء مخاطبين قرار گرفته‌اند. چراکه ابتکارات آنقدر سطحي و پيش پا افتاده و جامانده از تغييرات در جامعه بوده است که چنين حالتي را براي مخاطب ايجاد کرده است.

به عنوان مثال در اين زمينه مي‌توان به تغييرات رنگ غير اصولي در چادر يکي از مجريان زن رسانه ملي اشاره کرد که به ميزاني استفاده از چادر قهوه‌اي رنگ براي مخاطب غير قابل باور و مسخره آمد که جنجالي در اين زمينه ايجاد کرد.

البته امروز هم ابتکارات صدا و سيما در زمينه طراحي لباس و حجاب مجريان زن صدا و سيما به همان تغييرات رنگ غير اصولي باز مي‌گردد. به طور مثال مجري خانم يک برنامه تلويزيوني براي جوانان رنگ صورتي را به عنوان پوشش خود انتخاب مي‌کند که حالت خوب و مناسبي در ذهن مخاطب ايجاد نمي‌کند. درواقع بايد گفت طراحي لباس در صداوسيما مفهومي است که خصوصا در البسه و پوشش زنان در اين رسانه مغفول مانده است و اين خود مساله‌اي براي عدم تمايل مخاطبين براي الگوگيري از پوشش خانم‌ها از اين رسانه شده است.

بايد گفت که پوشش در رسانه ملي در غالب موارد نه تنها فاخر نيست بلکه حس خوبي نيز براي مخاطب ايجاد نمي‌کند تا براي الگو گيري از آن به دنبال انتخاب چنين پوششي برود.

به نظر مي‌رسد که رسانه ملي در اين زمينه بايستي تدبيري بينديشد و تغيير و تحولاتي را ايجاد کند تا بتواند مروج پوشش و مد ايراني باشد. به نظر مي‌رسد اگر اين مساله جزء اهداف رسانه ملي که يک رسانه رسمي است قرار بگيرد و از کارشناسان مجرب و متعهد در اين زمينه استفاده شود مي‌توان تغييرات مطلوب و عمده‌اي را در سطح پوشش زنان و دختران در جامعه مشاهده کرد و با اين رويکرد مي‌توان بحث مد گرايي و حجاب را در چارچوب اصلي شرع و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي هدايت و کنترل کرد.

البته کارشناسان نيز بر اين باورند که بهتر است به جاي اخذ مد لباس از كشورهايي با فرهنگ‌هاي ديگر، مقوله مد را با بهره گيري از نهادهاي فرهنگي ذيربط در كشور نهادينه كنيم و از الگوهاي داخلي و مدلهاي بومي و ايراني در اين زمينه بهره برداري کنيم.

لزوم تدوين و بکارگيري آيين نامه حجاب در سينما

امروز شايد اگر مساله حجاب در سينما مطرح شود، اذهان عموم بيشتر به بحث بدحجابي در سينما سوق پيدا کند. درواقع سينماي ايران امروز به معضل بدحجابي دچار شده است که اين نيازمند يک آيين نامه کامل و اجراي جدي آن است. البته در اين زمينه «آيين نامه اجرايي اصول و سياست‌هاي بهينه سازي حضور زن در سينما» در شهريور ۱۳۸۷ توسط معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تدوين گرديد که جهت دهي‌هاي فراواني براي حضور زنان در سينما و همچنين محتواي فيلم‌هاي سينمايي مرتبط با موضوع زنان وضع کرده است.

وزارت ارشاد اين آيين نامه را در راستاي طرح جامع عفاف مصوب فروردين ۱۳۸۲ در شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان شوراي عالي انقلاب فرهنگي تدوین کرد و هدف اين آيين نامه را «ارتقا و تعميق آگاهي جامعه از موضوع جايگاه، شخصيت، حقوق و نقش زن از منظر اسلام در عرصه‌هاي مختلف زندگي و حضور شايسته زن در سينما»دانسته است.

اين آيين نامه در سه فصل تدوين شده و در فصل اصول و سياست‌ها نيز طي ۱۰ اصل به نحوه حضور زن در سينما پرداخته که از آن جمله «اصل استفاده صحيح و اصولي از حجاب به عنوان نماد فرهنگ ديني و ضامن مصونيت اخلاقي و رواني در جامعه، اصل حذف سکس و خشونت و عدم تلقي آن به عنوان ماهيت ذاتي سينما ذکر شده است؛ اما تا به امروز به اين آيين نامه توجه چنداني نشده است.

به نظر مي‌رسد که وزارت ارشاد که خود متولي تدوين چنين آيين نامه‌اي بوده است بايد در اين زمينه اقدامات در خور توجهي انجام دهد. يکي از راهکارهای موثر در اين زمينه برگزاري کلاس‌هاي توجيهي براي کساني است که در زمينه طراحي لباس زنان در سينما مشغول به کار هستند و ارائه الگوي مد و لباس به آنها و حتي تشويق آنها براي ارائه الگوي اسلامي در طراحي لباس بانوان در سينماست. در زمينه برخورد قهري نيز وزارت ارشاد مي‌تواند مطابق آيين نامه از اعطاي مجوز به فيلم‌هايي که بازيگران زن در آن خارج از شئونات اسلامي رفتار مي‌کنند و ظاهر مي‌شوند، خودداري کند.

به هر حال به نظر مي‌رسد معضل بدحجابي غول بي‌شاخ و دمي نيست که نتوان آن را در سينماي ايران ريشه کن کرد و راهکارهاي مناسبي براي تغيير رويکرد پوشش زنان در سينماي ايران وجود دارد که بايستي اراده آن در نزد متوليان امر باشد و سپس در اين زمينه اقدامات عملي در خور توجه و جدي صورت دهند، که اين موضوع در گام اول اراده مسئولين و در گام بعدي جديت در اجراي طرح و آيين نامه حجاب در سينماي ايران را‌طلب مي‌کند.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 13 =
*****