اگر به طور صریح نامی از برف در قرآن نیامده است، تنها به این خاطر است که این موضوع تأثیری در هدایت انسانها به سوی کمال نداشته است.
سوال: چرا در قرآن سخن از برف به میان نیامده است!؟ مگر قرآن کتاب جامعی نیست!؟
در پاسخ به این سوال لازم است به چند نکته توجه داشت:
الف: قرآن دائرة المعارف نیست که نام همه چیز در آن آمده باشد، به همین خاطر نه تنها نام برف بلکه موارد بسیار دیگر نیز در قرآن نیامده است.
ب: هدف قرآن هدایتگری است[اسراء/9]، به همین خاطر تنها به موضوعاتی میپردازد که در جهت این هدف باشد و مقصود از جامعیت قرآن نیز جامعیت در جهت هدایتگری انسانها به سوی کمال است.[1]
ج: قرآن در تبلیغ خود به این دلیل که مخاطبان اولیهاش اعراب بودهاند، طوری سخن گفته است که برای آنها قابل فهم باشد. با کمی دقت در مثالهای قرآن میفهمیم که خداوند از کلماتی استفاده کرده است که برای اعراب قابل فهم باشد و آنها را دچار سردرگمی نکند؛ مثلاً در قرآن از میوههایی مانند انجیر، زیتون و خرما که برای آنها شناخته شدهتر بوده، نام برده شده است، اما به میوههایی؛ مانند آناناس و موز که برای آنها آشنا نبوده، اشاره نشده است.
البته این نکته، به این معنا نیست که قرآن از فرهنگ اعراب تأثیرگرفته است، بلکه به این معناست که قرآن معارف بلند خویش را در قالب الفاظ و کلماتی بیان کرده است که به خاطر مقتضیات زمان ظهور، قابل فهم برای مردم آن فرهنگ باشد، و این نکته هرگز به این معنا نیست که معارف قرآن در حد مردم آن زمان نازل شده است، آنچنان که برخی ادعا کردهاند، در حقیقت قرآن معارف بلندی دارد که در قالب مثالهای آن روزی اعراب، آنها را تبیین کرده است.
د: واژهي فارسي «برف» در زبان عربي به معنا «ثلج» آمده است.[2] اين واژه به صراحت در قرآن نيامده است. اما از آيه 43 سوره نور مي توان فهميد که در قرآن به طور ضمني به بارش برف هم اشاره شده است. خداوندمتعال دراين آيه مي فرمايد: « أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالأبْصَارِ ؛ آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى میراند، سپس ميان آنها پيوند میدهد، و بعد آن را متراكم میسازد؟! در اين حال، دانههاى باران را میبينى كه از لابهلاى آن خارج مىشود؛ و از آسمان از كوههايى كه در آن است [ابرهايى كه همچون كوهها انباشته شدهاند] دانههاى تگرگ نازل مىكند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مىرساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مىكند؛ نزديك است درخشندگى برق آن [ابرها] چشم ها را ببرد! » كلمه «مِنْ بَرَدٍ» بيان براي « جِبَالٍ» است. يعني كوههايي از تگرگ و قطعههاي يخ[3]
در آيات مورد بحث ابرهاي بلند صريحاً به كوههايی از يخ اشاره ميكند. دانشمندان نيز با پيشرفت فنون به ابرهاي متشكل و مستور از سوزنهاي يخ رسيدهاند. حتي يكي از دانشمندان شوروي در تشريح ابرهاي رگباري طوفاني، چندين بار از آنها به عنوان كوههاي ابر، يا كوههاي از برف ياد كرده است.[4]
در نتيجه آية 43 سوره نور، به صورت غير مستقيم به «برف» اشاره كرده است.
پس با توجه به نکاتی که گفتیم این گونه میتوان نتیجه گرفت، که اگر به طور صریح نامی از برف در قرآن نیامده است، تنها به این خاطر است که این موضوع تأثیری در هدایت انسانها به سوی کمال نداشته است.
ـــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1374، ج 11، ص 361.
[2]. معين، محمد، فرهنگ معين، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ هشتم،1371ش، ج 1، ص 1193.
[3]. قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ماده «برد»
[4]. تفسیر نمونه، ج 14، ص 504، به نقل از يار و ياران در قرآن، ص 140و141.