روایتی که میگوید حضرت زهرا(علیهاالسلام) با عمر گلاویز شده و درگیری فیزیکی داشته است در غایت ضعف سندی و دلالی است و هرگز نمیشود به آن استناد کرد.
در جامعه اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت، حضرت زهرا(علیهاالسلام) بزرگترین نماد عفت و حیا و حجاب است. او تا جایی رعایت عفاف و حیا مینمود که حتی در برابر یک نابینا نیز حجاب را رعایت میکرد؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده است: «شخصى نابینا [گویا ابناُمّمکتوم] از فاطمه اذن دخول خواست پس فاطمه(س) خود را از او در پرده بُرد. پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: این فرد که نابیناست، چرا خود را از او محجوب میکنی؟ فاطمه پاسخ داد: ای رسولخدا! اگر او مرا نمیبیند من که او را میبینم و [تازه] او بوی من را احساس میکند. رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: گواهی میدهم که تو پارهی تنِ من هستی».[1]
شبهه: برخی کانالهای معاند، عفت و حیای حضرت زهرا(علیهاالسلام) را زیر سوال برده و مینویسند: فاطمهاى كه خود را از ديد يك نابينا مخفى میكند، چگونه در جریان غصب خلافت، با عمر که يك نامحرم است، درگير میشود و یقه لباس او را گرفته و او را به طرف خود میكشد و درون چشمان او زل میزند؟! آیا این تناقضی آشکار نیست؟! آنها به روایتی از کتاب کافی استناد میکنند که حضرت فاطمه(علیهاالسلام) با عمر گلاویز شده است: «هنگامی که علی بن ابی طالب(علیهالسلام) را به بیعت اجباری وادار کردند، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) یقه لباس عُمَر را گرفت و او را به سمت خود جلو کشید و گفت: ای پسر خطاب! اگر از رسیدنِ بلا به بیگناهان کراهت نمیداشتم، میدانستی که خدا را سوگند میدادم و او را [در اجابت نفرینم] سریع الجواب مییافتم».[2]
پاسخ:
برخی گمان میکنند که هر حدیثی که در کتب اربعه شیعه وارد شده است، بیچون و چرا، حدیثی صحیح محسوب میشود، در حالیکه چنین نیست؛ زیرا در کتب چهارگانه حدیثی شیعه نیز احادیث ضعیف وارد شده است و وقتی با حدیثی روبرو میشویم باید صحت و ضعف آن حدیث را از نظر سند و دلالت بررسی کنیم.
بررسی سندی حدیث
اتفاقا حدیث مذکور که اشاره به درگیری فیزیکی حضرت زهرا(علیهاالسلام) با عمر دارد، از احادیث ضعیف است، چنانکه علامه مجلسی در مرآة العقول[3] و علی آل محسن[4] این حدیث را از احادیث ضعیف شمردند.
دلیل ضعف سندی این حدیث به خاطر وجود دو راوی ضعیف است:
1. عبدالله بن محمد جعفی: نجاشی[5] و آیه الله خویی[6] او را تضعیف کردهاند.
2. صالح بن عقبه: گرچه در مورد او گفته شده که وی از اصحاب امام صادق و کاظم(علیهمالسلام) است[7] اما ابن غضائری او را غالی و کذاب نامید که به روایاتش نباید التفات شود.[8] علامه حلی نیز همین عبارات را در مورد وی به کار برده است[9] ابن داود حلی نیز در مورد او گفته است: «حدیث او ارزشی ندارد؛ کذاب و غالی است و احادیث منکر[10] بسیار دارد».[11]
بررسی دلالی
الف) بر فرض که این حدیث، ضعیف نیست، در اینصورت باز هم به خاطر مخالفت این حدیث واحد، با نصوص و راویات کثیری که در مورد عفت و حیای حضرت زهرا(علیهاالسلام) نقل شده و آن را امری مسلم و قطعی کرده، این حدیث مردود اعلام میشود؛ چون قاعده علم حدیث آن است که اگر حدیثی هر چند صحیح، در برابر احادیث صحیح متواتر و یا مستفیض قرار داشته باشد، مردود اعلام میشود. پس در مقام تعارض روایات مستفیض ترجیح دارند.
ب) بر فرض قبول حدیث، بازهم این عمل حضرت، منافاتی با عفت و حیای ایشان ندارد؛ چراکه این عمل حضرت، از باب ضرورت و نجات جان امیرالمومنین(علیهالسلام) از دست جبّاران بوده که این نجات بر همگان واجب بوده است. چنانکه علامه مجلسی در توجیه این حدیث مینویسد: «حضرت زهرا(علیهاالسلام) از باب ضرورت و برای نجات دادن حضرت علی(علیهالسلام) از دست غاصبان خلافت، با عمر درگیر شد و نجات دادن امام معصوم بر هر همه خلق خدا واجب بود».[12]
در فقه اسلامی احکام شرعی به دو دسته اولی و ثانوی تقسیم میشوند. حکم اولیه، حکمی است که بر عنوان اولیه افعال انسان بار میشود؛ مثل حرمت خوردن مردار، حرمت لمس بدن نامحرم و... . حکم ثانویه نیز حکمی است که بر موضوعی به لحاظ عروض عوارضی مانند اضطرار، اکراه، عسر و حرج، تقیه و... بار میشود مانند وجوب خوردن مردار برای مضطری که غذایی برای زنده ماندن جز مردار ندارد، پس به خاطر ضرورت حفظ جان، حکم اولی حرمت مردار، ملغی و حکم ثانوی وجوب اکل مردار، جانشین آن میشود. همچنین فرض کنید زنی در حال غرق شدن است، بر مرد نامحرمی که توانایی نجات او را دارد، واجب است که او را نجات دهد و وجوب نجات جان آن زن، حرمت لمس بدن نامحرم را ملغی میکند، چون نجات جان اهم است و اهم بر مهم غلبه دارد. اینجا نیز دفاع از معصوم و نجات جان ایشان بر هر مرد و زنی واجب بوده و درگیری حضرت حضرت زهرا(علیهاالسلام) با عمر، به خاطر ضرورت دفاع از امیرالمومنین(علیهالسلام) و نجات جان ایشان بوده است.
در نتیجه: گر چه که ما وقوع اصل این ماجرا را هرگز قبول نداریم، اما بر فرض اگر واقع هم شده باشد، چون برای حفظ جان امام خویش بوده، هیچ نقدی متوجه عفاف و حیای حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نخواهد بود.
_______________________________________
پینوشت
[1]. «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ ع فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ ع لِمَ تَحْجُبِينَهُ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِي فَإِنِّي أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّی». دعائم الاسلام، ابن حيون نعمان بن محمد مغربى(363ق)، محقق: آصف فيضى، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1385ق، ج ٢ ص ٢١٤ ح ٧٩٢.
[2]. «محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن إسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن عبد الله بن محمد الجعفي، عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ وَ أَبِيعَبْدِاللَّهِ ع قَالا إِنَّ فَاطِمَةَ ع لَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ أَخَذَتْ بِتَلَابِيبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا أَنِّی أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّی سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ». الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، محقق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1407ق، ج١ باب مولد زهرا، ص٤٦٠، ح٥.
[3]. «الحديث الخامس: ضعيف». مرآة العقول، علامه محمد باقر مجلسی، تهران، دار الكتب الإسلاميّة، 1404ق، ج5، ص342، متن کتاب.
[4]. «وأقول: أما روایة الکلینی المذکورة فهی ضعیفة السند، فإن راویهاهو عبد الله ابن محمد الجعفی، وهو ضعیف ضعَّفه النجاشی فی رجاله. ومن رواة هذا الخبر صالح بن عقبة، وهو لم یثبت توثیقه، بل ضعَّفه ابن الغضائری...». لله و للحقیقه رد علی کتاب الله ثم للتاریخ، علی آل محسن، تهران، نشر مشعر، ۱۳۸۲ش، ص129، متن کتاب.
[5]. «هذا عبد الله بن محمد يقال له الجعفی ضعيف» رجال النجاشی، أبی العبّاس أحمد بن علي النجاشی، المحقق:السيّد موسى الشبيری الزنجانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ص129، متن کتاب.
[6]. معجم رجال الحدیث، آیه الله ابوالقاسم خویی، قم، دفتر آیه الله العظمی الخوئی ، 1409ق-1368ش، ج11، ص336، ش7150، متن کتاب.
[7]. رجال الطوسی، شيخ الطائفة أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسى، محقق: جواد قیومی اصفهانی، قم، موسسه نشر اسلامی، ص338، ش5037، متن کتاب.
[8]. «روى عن ابى عبداللّه عليه السلام ، غال كذاب لايلتفت اليه».رجال ابن غضائرى، ابو الحسین، احمد بن حسین بن عبید الله بن ابراهیم غضائری، تحقیق: محمدرضا حسینی جلالی، قم، دار الحدیث، ص۶۹، ش70، متن کتاب.
[9]. «صالح بن عقبة بن قيس بن سمعان بن ابي ذبيحة، مولى رسول الله (صلى الله عليه وآله)، روى عن ابي عبد الله (عليه السلام)، كذاب غال، لا يلتفت إليه». خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، العلامة الحلی أبی منصور الحسن بن يوسف بن المطهر الاسدی(726ق)، محقق: شیخ جواد قیومی، چاپ اول، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، ص360، متن کتاب.
[10]. حدیث منکر در مقابل حدیث معروف است. معروف، حدیثی است که مضمون آن، نسبت به حدیث مخالفش، در بین روات اشتهار داشته باشد، و منکر عکس آن است، یعنی خبری است که فقط یک نفر غیر ثقه آن را نقل کرده باشد و مخالف معروف باشد. گاهی نیز حدیث منکر به حدیثی گفته میشود که یکی از راویان آن متهم به کثرت خطای در نقل باشد.
[11]. «ليس حديثه بشيء ، كذّاب ، غالٍ ، كثير المناكير». رجال ابن داوود، تقی الدين الحسن بن علی بن داود الحلی، منشورات الشريف الرضی، ص250، متن کتاب.
[12]. «"أخذت" أي للضرورة لإنقاذ أمير المؤمنين عليهالسلام من أيديهم ، وكان واجبا على جميع الخلق». مرآة العقول، علامه محمد باقر مجلسی، تهران، دار الكتب الإسلاميّة، 1404ق، ج5، ص343، متن کتاب.
شبهه: برخی کانالهای معاند، عفت و حیای حضرت زهرا(علیهاالسلام) را زیر سوال برده و مینویسند: فاطمهاى كه خود را از ديد يك نابينا مخفى میكند، چگونه در جریان غصب خلافت، با عمر که يك نامحرم است، درگير میشود و یقه لباس او را گرفته و او را به طرف خود میكشد و درون چشمان او زل میزند؟! آیا این تناقضی آشکار نیست؟!
پاسخ: اولا: سند روایت ضعیف است و قابل استناد نیست؛ ثانیا: بر فرض که چنین اتفاقی رخ داده، از باب ضرورت بوده و برای حفظ جان امام خویش که در آن لحظه چون حضرت چارهای جز این کار نداشته است، اشکال ندارد.