ریشههای ابتدائی غلو در زمان خود رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) به وجود آمده بود.
راهکارهای زیادی برای تخریب یک اندیشه وجود دارد که یکی از رایجترین این کارها غلو و زیادهروی در یک اندیشه است، این کار معمولاً توسط دشمنان آگاه آغاز شده و در ادامه توسط دوستان جاهل ادامه پیدا میکند. در این شیوه، افراد غالی معمولاً یک شخص یا یک ویژگی را فراتر از آن چه هست توصیف میکنند، به گونهای که این توصیفات با عقل و مبانی خود آن اندیشه سازگاری ندارد.
قرآن مجید نمونهای از این اعتقادات را در اندیشه ادیان گذشته بیان میکند و اهل کتاب را از این که چنین اندیشهای داشته باشند نهی میکند و میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ[مائده/77]بگو: «اى اهل كتاب، در دين خود بناحق گزافهگويى نكنيد.»
خداوند متعال در قرآن مجید نمونههایی از این انحرافات را بیان میکند که به عنوان نمونه میتوان به این دو آیه اشاره کرد:
آیه اول در مورد اندیشه مسیحیان در مورد خدا پنداشتن حضرت مسیح(علیهالسلام) است که میفرماید: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلا[نساء/171] اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد! و در باره خدا، غير از حق نگوييد! مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه (و مخلوق) اوست، كه او را به مريم القا نمود؛ و روحى (شايسته) از طرف او بود. بنابراين، به خدا و پيامبران او، ايمان بياوريد! و نگوييد: « (خداوند) سهگانه است!» (از اين سخن) خوددارى كنيد كه براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود يگانه است؛ او منزه است كه فرزندى داشته باشد؛ (بلكه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمين است؛ و براى تدبير و سرپرستى آنها، خداوند كافى است.»
آیه دوم در مورد یهودیانی است که حضرت عزیر(علیهالسلام) را خدا قرار دادهاند، آنچنان که خداوند متعال میفرماید: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّه[توبه/30] يهود گفتند: «عزير پسر خداست!»
متأسفانه دین مبین اسلام نیز از این آسیب در امان نبوده است، به گونهای که ریشههای غلو را میتوان در زمان حیات رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) دید که یک نمونه مشهور آن هنگام وفات ابراهیم فرزند پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) بود که خورشید گرفتگی روی داد و عدهای پنداشتند خورشید در غم وفات فرزند پیامبر(ص) سوگوار شده است که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) با این اندیشه به مخالفت برخواستند.[1]
همچنین مورد دیگری که در زمان آن حضرت نقل شده است درخواست دو نفر برای عبادت پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) است که آن حضرت در جواب ایشان فرمود: «پناه بر خدا که ما غیر او را عبادت کنیم و اینکه امر کنیم غیر خدا را عبادت کنید؛ نه من به چنین چیزی مبعوث شدهام و نه به آن امر شدهام».[2]
و همچنین گفته شده که شخصی خواست بر آن حضرت سجده کند، که ایشان وی را منع کرده و فرمودند: «غیر خدا احدی شایسته ی سجده شدن نیست، اما پیامبرتان را گرامی دارید و حق اهل بیتش را بشناسید».[3]
___________________________________________________________________________________
پینوشت
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چ۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۰۸، باب «الغسل الاطفال و الصبیان».
[2]. فخرالرازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، مکتب الاعلام الاسلامی، چ۴، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۱۱۷.
[3]. همان.