-تحریف تاریخ از خطرناکترین اقداماتی است که سبب محو حق و جولان باطل میشود. از این رو، مقابلهی با تحریف، امری لازم و حیاتی است.
درخصوص حکومت پهلوی و شاه، کتابهای بیاعتباری نوشته شده است که از جملهی آنها «نگاهی به شاه» اثر «عباس میلانی» است. با اینکه وی ادعای نگارش بیطرفانهی کتاب را دارد ولی بررسیها نشان از خلاف واقع بودن این ادعا میکند که دلایل آن بهطور خلاصه ذکر میشود:
- چشم پوشی از استبداد حکومت شاهنشاهی و معرفی شاه به عنوان فردی دلسوز که فقط به دنبال پیشرفت ایران بود و در مقابل، معرفی امام خمینی (ره) به عنوان مخالف تجدد!
- محدودکردن منابع کتاب به اسناد خارجی و نادیدهگرفتن منابع داخلی مثل اسناد ساواک
- ذکر نادرست برخی موارد تاریخی که با بدیهیات تاریخدانان در تضاد است. برخی از اساتید تاریخ به نقد این اثر پرداختند؛ مثلا «فخرالدین عظیمی» با بررسی تنها ده فصل نخست این کتاب، به حدود 60 مورد از خطاهای تاریخی این کتاب اشاره کرده و مینویسد: نگاه میلانی به شاه، همدلانه است.
- عدم درک صحیح و عمیق نویسنده نسبت به گروههای مبارز مذهبی و غیرمذهبی
- معرفی رضا شاه به عنوان رهبری مدرن!
- عدم اشاره به فشارهای فراوانی که به نیروهای مذهبی و روحانیون در سالهای منتهی به انقلاب وارد آمد و فضای خفقانی که ساواک با شکنجهها، تعقیب و تبعید نیروهای مذهبی بوجود آورده بود. میلانی مینویسد: بدون اغراق می توان گفت که از منظر آزادیهای مذهبی ایران در آن سال ها {سال های دهه 1965 تا 1975} یکی از آزادترین کشورهای جهان اسلام بود!
- ادعای سادهزیستی در زندگی شاه و درباریان!
در مجموع میلانی در این کتاب، از ذکر بسیاری از نقاط سیاه و شائبه انگیز در تاریخ و عملکرد شاه خودداری کرده است./
متن کامل این تحلیل را اینجا بخوانید